📚
#تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚
روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه
❤️شـهـيـد مـدافـع حـرم❤️
💚
#شـهیـدمـحـمـودرضـابـیضـایـی
به روایت برادر شهید💚
🍂
#قسمت_یـازدهـم
پاسداری برای پاسداری
مثل بچه
#بسیجی ها زندگی می کرد☺️؛خیلی ساده و به دور از تجملات.👌
نمی پذیرفت در خانه حتی
#مبل داشته باشد. روحیه اش این طور بود🍃. این طور نبود که از روی تصنع باشد و بخواهد تظاهر به
#زهد کند. این اواخر یک بار که با هم در حاشیه میدان آرژانتین روی چمن ها نشسته بودیم🍃 و داشتیم ساندویچ می خوردیم،پرسیدم با
#حقوق_پاسداری زندگی چطور می گذرد🙂؟گفت من راضی به گرفتن همین حقوقی که می گیرم نیستم،دنبال کاری هستم که زندگی را بچرخاند😊 و
#شغل_پاسداری برای تامین زندگی نباشد.☺️❤️
🍂
#قسمت_دوازدهـم
مـشـتـی بـود
مشتی بود، سنگ تمام میگذاشت.☺️ بارها مهمانش شده بودم معمولا هم دیر وقت ونابهنگام یک بارقرارگذاشتیم وبعدازتمام شدن کارش آمددنبالم 🙂. رفتیم خانه شان دربین راه چندجا نگه داشت و
#میوه و
#آبمیوه خرید .☺️
به محل که رسیدیم نگه داشت، پیاده شد برود
#گوشت بخرد☺️. گفتم ول کن آخرشبی گوشت برای چه می خری یک چیز میخوریم حالا🙂.
گفت نمی شود من بخور هستم باید
#کباب بخورم می دانستم که شوخی میکندخودش بی تعلق بود😊 به این جور چیزها . می گفت اگرمجرد بودم زندگی ام روی ترک موتورم بود🙂.
اهل
#تجمل نبود وبامن هم که برادرش بودم تعارف نداشت اما وقتی مهمانش بودم
#سنگ_تمام می گذاشت👌 و
#پذیرایی مفصلی می کرد.☺️❤️
#ادامه_دارد...
@modafeaneharaam