#شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری 🌺🌹
شخصیت هادی برای من بسیار جذاب بود.☺️🙂
رفاقت با او کسی را خسته نمیکرد.🌺
در ایامے که با هم در مسجد موسی ابن جعفر (علیه السلام) فعالیت داشتیم، بهترین روزهای زندگی ما رقم خورد.😊☺️
یادم هست یکٔ شب جمعه وقتی کار بسیج تمام شد هادی گفت: بچهها حالش رو دارید بریم زیارت؟🤔
گفتیم:کجا؟ وسیله نداریم.
هادی گفت: من میرم ماشین بابام رو مییارم. بعد با هم بریم زیارت شاه عبدالعظیم( علیه اسلام) .🙂
گفتیم: باشه، ما هستیم.😉
هادی رفت و ما منتظر شدیم تا با ماشین پدرش برگردد. بعضی از بچهها که هادی را نمیشناختند، فکر میکردند یک ماشین مدل بالا و...😉
چند دقیقه بعد یکٔ پیکان استیشن درب و داغون جلوی مسجد ایستاد.
فکر کنم تنها جای سالم این ماشین موتورش بود که کار می کرد و ماشین راه میرفت.
نه بدنه داشت، نه صندلی درست و حسابی و... از همه بدتر اینکه برق نداشت. یعنی لامپهای ماشین کار نمی یکرد!
رفقا با دیدن ماشین خیلی خندیدند. هر کسی ماشین را میدید میگفت: اینکه تا سر چهارراه هم نمیتونه بره، چه برسه به شهر ری. 😅
اما با آن شرایط حرکت کردیم. بچهها چند چراغ قوه آورده بودند. ما در طی مسیر از نور چراغقوه استفاده می کردیم.😄😉
وقتی هم میخواستیم راهنما بزنیم، چراغقوه را بیرون می گرفتیم و به سمت عقب راهنما میزدیم.😅
خلاصه اینکه آن شب خیلی خندیدیم. زیارت عجیبی شد خاطره و این خاطره برای مدتها نقل محافل شده بود.😁😉
بعضی بچهها شوخی می کردند و می گفتند: میخواهیم برای شب عروسی،ماشین هادی را بگیریم و...😄😃
چند روز بعد هم پدر هادی آن پیکان استیشن را که برای کار استفاده می کرد فروخت و یکٔ وانت خرید.🌹🌸
منبع:
#کتاب_پسرڪ_فلافل_فروش
#شهدارفتندوجاماندهایم 😔
سال روزِ تَوَلُدَش:1367/11/13
سال روزِ آسِمانے شُدَنَش:1393/11/26
هدیه به شهید هادی ذوالفقاری یڪ صلوات هدیه ڪـنید 🌸🍃
#شهید
#شهادت
@Modafeaneharaam