بسم الله الرحمن الرحیم 🌈داستان مباهله🌈 در سال دهم هجرى، افرادى از طرف پیامبر ص مأمور تبليغ اسلام در منطقه نجران شدند. مسيحيانِ نجران هم نمايندگانى را براى گفتگو با پيامبر ص به مدينه فرستادند. با وجود راهنماییهای پيامبر ص ، باز هم آنان بهانه‌ آورده و ایمان نیاوردند. خدای مهربان این آیه را نازل کرد و به پيامبرص فرمود: 💫✨ به آنها بگو: بيائيد پسرانمان وپسرانتان وزنانمان وزنانتان وخودمان را (كسى كه به منزله خودمان است) وخودتان را بخوانيم، سپس (به درگاه خدا) مباهله و زارى كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.💫✨ به این صورت ، هر گروهی که دروغگو و کافر باشد عذاب خداوند بر آنها نازل میشود. وقتی كه نمايندگان مسيحيان نجران، پيشنهاد مباهله را از پیامبر ص شنيدند، به‌ هم نگاه كرده و متعجب ماندند . آنها مهلت خواستند تا باهم مشورت كنند. بزرگِ اهل نجران به آنها گفت: شما پيشنهاد را قبول کنید و اگر ديديد كه پيامبرص با سر وصدا و جمعيّتى زیاد براى مباهله میاد ، نگران نباشيد و بدانيد كه خبرى نيست، ولى اگر با تعداد کمی آمد ، پس حق با اوست مباهله نکنید و صلح کنید. روز مباهله رسید ، آنها ديدند كه 🌸✨پيامبر ص همراه با دو کودک یعنی امام حسن علیه السلام و امام حسين علیه السلام و یک جوان یعنی امام علی علیه السلام و یک خانم یعنی حضرت فاطمه‌ى زهرا سلام الله علیها آمدند.✨🌸 بزرگِ مسيحيان گفت: من چهره‌هايى را مى‌بينم كه اگر از خداوند بخواهند كوه از جا كنده شود، كنده مى‌شود. اگر اين افراد نفرين كنند، يك نفر از ما روى زمين باقى نمى‌ماند. به خاطر همین مباهله نکرده و حاضر به صلح شدند. پيامبر ص فرمودند: 💫✨سوگند به كسى كه مرا پيامبر حقّ قرار داد، اگر مباهله انجام مى‌گرفت، آن وادى آتش را بر آنان فرو مى‌ريخت. ✨💫