ادامه ⬇️ بعد تمام شدن مداحی، خانمی که مسئول بود و حجاب کاملی هم نداشت، گفت: کار این پسر را خودم انجام میدهم. یک نامه ای به زبان عربی به ما داد. نامه را بردیم کنسولگری. گفتند کمی صبر کنید. • 🔹از خانواده پرسیدم چطور شد محمدباقر مداحی کرد؟ گفتند: خاله اش به آن خانم مسئول گفت این پسر، مداحمان است. کارش را راه بیندازید تا با ما بیاید. او هم گفته بود: اگر بلد است بیاید اینجا مداحی کند! • 🔹چند دقیقه منتظر ماندیم. ویزایش صادر شد! به ما گفتند هزینه اش را باید به بدهید. دلاری در بساطمان نبود. خودشان دومرتبه کارمان را راه انداختند. یکی را فرستادند تا دلارهای ویزای محمدباقر را بدهد. محمدباقر لذت میبرد. حس میکرد کار او با ، توسط علیه السلام امضا شده بود. ✍️ • پ.ن: عکس مربوط به پیاده روی همان سال است. نشسته بودیم. دیدم چند عکاس از محمدباقر عکس میگیرند. آن موقع تازه متوجه این صحنه شدم و خودم هم عکس گرفتم. • 🆔 @momeniseyedmohsen