.
┄═•✺🔹﷽🔹✺•═┄
#هوالحکیم
#زندگینامه
#قسمت_اول
بسمه تعالی
📓آشنایی بیشتر با زندگی استاد:
حضرت استاد، شیخ حمیدرضا مروجی سبزواری (زیّد عزه) در سال ۱۳۴۱ در سبزوار متولد شدند و در دو سالگی پدرشان را از دست دادند و تکفّل ایشان و برادر کوچکترشان و مادرشان را جدّ مادریشان که از ملّاکین بزرگ سبزوار بود به عهده گرفت.
خانوادهی پدری ایشان خانوادهای روحانی و زاهد بودند و پدربزرگشان، مرحوم حاج شیخ حسین مروجی عمرش را در کشورهای آسیایی به جهت تبلیغ دین مبین اسلام گذرانده، و از آنجا که بسیار متمایل به تفکّرات سیّد جمالالدّین اسدآبادی بود، برای ایجاد وحدت در بین ملتهای اسلامی، در طیّ مسافرتهای بسیاری که به کشورهای اسلامی نمود، تلاشهای بسیاری نموده و در این راه به مصائب شدیدی هم دچار شد. ازجمله چندین بار حبس و تبعید از طرف دولتِین بریتانیا و فرانسه، و سه بار ترور در هند، الجزایر و افغانستان که مرتبهی اخیر با اصابت پنج تیر به وی مدت شش ماه در افغانستان، در منزل بانویی ایرانی و سبزواری مقیم افغانستان بستری شد و آن بانو از وی پرستاری نمود تا بهبود یافته و به ایران بازگشت. همسر وی که مادر بزرگِ پدریِ استاد است، دختر مرحوم حاج سید علی خلیلی مجتهد است که نسل اندر نسل از علمای بزرگ سبزوار بوده و تنها خاندان سیّد در سبزوار است که نَسَب آنها به جناب محمد حنفیه فرزند والا مقدار حضرت امیرالمومنین علی(ع) میباشد، میرسد.
و لذا شیخ ما همیشه میفرمودند که من از دو جهت با حضرت فاطمه زهرا (س) محرم هستم. یکی از جهت مادر خودم که از سادات حسینی هستند و دیگر از جهت مادرِ پدرم که به جناب محمد حنفیه منتهی میشوند.
خاندان مادری ایشان از تجّار و ملّاکین بزرگ سبزوار بوده و جدّ مادری ایشان، مرحوم حاج محمود حقیران، ملک التجّار سبزوار بود و دامنه تجارتش تا روسیهی تزار نیز کشیده شده بود.
شیخنا الاستاد در سال ۱۳۵۹ بعد از اخذ دیپلم در سبزوار نزد مرحوم حاج شیخ حسن مهرآبادی ادبیات عرب را آموختند (گذشته از اینکه بر ادبیات فارسی، فارسی پهلوی و اَوِستایی نیز آگاهی بسیار داشتند بطوری که بارها میفرمودند: «بسیاری از دکترهای ادبیات فارسی به اندازه ی من تسلط بر فارسی پهلوی و اوستایی ندارند». ایشان حتی رومئو و ژولیت شکسپیر را نیز از همان زبان انگلیسی باستانی که شکسپیر بدان زبان آثارش را نگاشته، خوانده بودند).
استاد در سال ۱۳۶۰ از سبزوار به تهران رفته و در حوزه ی علمیه ی چیذر به مدت یک سال مشغول به تحصیل شدند و در سال ۱۳۶۱ به قم مهاجرت نمودند و رحل اقامت را در آن دیار افکندند.
استاد میفرمودند: «در بدو ورودم به قم به حرم حضرت فاطمه معصومه (س) رفتم و گفتم بیبی جان! تو مرا در درگاه خودت نگاهدار و نگذار از حوزه بیرون رفته و وارد دانشگاه شوم، یا جذب مناصب دولتی و پشت میزنشینی شوم، و بصورت یک روحانی ساده و سنّتی بمانم، من هم با هرگونه فقر و محرومیت میسازم و بر خلاف بسیاری از روحانیون که به قم میروند و دیگر به زادگاه خویش بر نمیگردند، امّا من به سبزوار برگردم و علم توحید را در آن شهر اشاعه دهم و با آنکه میدانم پا گذاشتنِ در وادی علم توحید بسیار مشکل و اشاعهی آن در میان مردم بسیار مشکلتر و با مصائب بسیاری همراه است امّا همه را به جان و دل میخرم».
شیخ ما همیشه میفرمودند: «تنها عشق من در همهی عمرم معرفت توحید بود و بس، و تنها معشوق من معرفت بود و این معشوق را در آغوش هر که مییافتم عاشق او نیز میشدم.»
حضرت استاد در قم فقه و اصول را در محضر آیات عظام حاج شیخ جواد تبریزی، و حاج شیخ حسین وحید که از بزرگترین شاگردان حضرت خاتم الفقهاء والاصولیین حضرت آیت الله العظمی آقای سید ابوالقاسم خوئی بودند (رضوان الله تَعالی و رَحمَتُهُ الواسِعَه و غُفران الله الشّامِلَه عَلَیهِم اجمَعین) تا به مرتبه اجتهاد پیش رفتند و تا زمانی هم که جلسات استاد دایر بود هر شب بعد از نماز مغرب و عشا حدود بیست دقیقه برای نماز گزاران که اکثر آنها را شاگردانشان تشکیل میدادند، بر مبنای متن عروةالوثقی، فقه استدلالی میگفتند و همواره میفرمودند: میخواهم شاگردانم در سه جهت اعتقادات، اخلاق و فقه کامل شوند و ذهن آنها در هر سه مورد استدلالی شود، بر خلاف دَأْب ائمهی جماعات که معمولاً بعد از نماز چند مسئلهای برای نماز گزاران از روی رساله میخوانند.
⬅️ ادامه دارد...
🆔
@moravej_tohid
🌐
http://www.moravejtohid.com
•┈•✺🔹مروج توحید🔹✺•┈•