📝گفتاری از استاد سید محمد موسوی درباره اهدا عضو 📆انتشار یافته به مناسبت ۳۱ اردیبهشت روز اهدا عضو ✔️بخش اول ❓بعد از قطع رابطه روح و بدن آیا تمام روابط که بین روح وبدن بود تمام می‌شود؟ما در حالیکه در حیات طبیعی هستیم روح و بدنمان رابطه دارد،اما آیا بعد از مرگ روح و بدن هیچ ارتباطی ندارد؟ 🔸نگاه دیگری در مورد آنچه که بعد از مرگ است و رابطه ای که روح انسان با بدن بعد از مرگش دارد[این است] که اگر در فلسفه چگونگی رابطه این دو گفته شد آن وقت در برخی قضایایی که در طب امروز پیش آمده و رو به گسترش هم هست دخالت مستقیم دارد. 🔹به حسب برداشت عادی ما ،بعد از قطع رابطه روح و بدن ،ارتباط بین روح و بدن قطع می‌شود ،پس اگر کسی که از دنیا رفت با رضایت سابق خودش با فرض اینکه خودش راضی بوده و ورثه اش هم راضی هستند_در مورد این فرض سخن میگویم_ و نه حتی کسی که دچار مرگ مغزی است و زنده است که به لحاظ شرعی و فلسفی احکام زنده را دارد و لو اینکه همه اطبا میگویند در اغلب موارد برگشت ندارد ولی در مرحله حیات نباتی او زنده است.اما من چیز بالاتری را میگویم برای کسی که مُرد و به هر ترتیب، پیشرفت علم پزشکی به گونه ای باشد که بتواند اعضای همین میت را برای پیوند اعضا مثل کسی که دچار مرگ مغزی است استفاده کنند .اگر این مطلبی که میگویم به عنوان اصل اثبات شده _در جای خودش_ به عنوان یک مبنا پذیرفتیم باید دید که آیا این کار یک کار اخلاقی است؟و مطابق با اخلاق حرفه ای هست یا نه؟ 🔴برای روشن شدن مساله باید یک نکته را در مورد روح و بدن بگویم که در جای خود در فلسفه بحث میشود . 🔶روح انسان مادامیکه که به حیات طبیعی زنده است دو گونه ارتباط با بدن دارد: 1⃣ تصرف در بدن [یعنی]تمام آنچه که در بدن انسان یا حیوان رخ میدهد از تدبیر هایی که اعضا سالمند ،گردش خون است و ضربان قلب است و... بر اساس آن قواعد به علت ارتباطی است که روح با بدن دارد از این تعبیر میکنیم به تعلق [روح با بدن] .یعنی علقه و علاقه ای ،گره ای بین روح و بدن هست که بخاطر این رابطه روح در بدن تصرف میکند و بدن را تدبیر میکند نمیگذارد فاسد بشود و امثال اینها. 2⃣علاوه بر این، روح موجودی است مجرد و غیر مادی _که در جای خود اثبات میشود _موجود مجرد در هر کار و چیزی که انجام میدهد و در هر شی ای که تصرف میکند او را میشناسد بدون شناخت معنا ندارد پس روح بدن خودش را میشناسد و به همین سبب در بدن خودش تصرف میکند و در بدن ناشناس تصرف نمیکند و هم یک توجه شدید و محبت شدید به بدن خود دارد به هرحال این بدن هم از یک طرف زمینه پیدایش روح بوده است و هم ابزار روح بوده است ،پس یک محبت تکوینیِ وجودی بین روح و بدن هست. 🔸وقتی که انسان میمیرد آن رابطه اول قطع میشود و دیگر [روح] نمیتواند در بدن تصرف کند و بدن میپوسد و به چرخه طبیعت خود بازمیگردد ،اما با مردن این چنین نیست که علم و آگاهی و توجه روح از بدن قطع بشود به سبب اینکه این توجه به بدن جوهری او شده و به تعبیر علمی ملکه شده است ،وقتی که روح یک عمر توجه به این بدن داشته است معنا ندارد با یک لحظه مردن هیچ نحوه توجهی و هیچ ارتباطی با بدن نداشته باشد. ⛔️ غالب انسان ها این چنین هستند خودشان را با بدن اشتباه می‌گیرند به نحوی که اگر بخواهیم به خود اشاره کنیم به این توده مولکولی اشاره میکنیم و میگوییم "من اینجا هستم" در حالی که چیزی که اینجاست توده ی از مولکول هاست و من و این مولکول ها نیستم ،من که یک روح مجرد ام که در مکان قرار نمیگیرد ،اما به سبب همان علاقه شدید خودش را با بدن اشتباه میگیرد و این اشتباه با مردن مرتفع نمیشود باز هم به دلایلی که در جای خودش در فلسفه اثبات می‌شود. https://t.me/musaavi_b https://eitaa.com/musaavi_b