﷽ 🔰 زمین سوخته‌ی ادبیات مقاومت ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✍🏻 مـحمّـد بـُــرهـان دهقان چند ادّعای سنگین را مطرح می‌کند که اگر راست باشند، هرچه به زحمت برای نسلِ ما از جنگ ریسیده‌اند، پنبه خواهد شد. یا او دروغ می‌گوید، یا راویانی مثل حاج حسین یکتا و هر آنکه در غیر رسمی اوّل دیده‌ایم: 1⃣ به اعتقاد دهقان، تاریخ جنگ سراسر دروغ است و تحریف. او همۀ کتاب‌هایی که هرچند وقت یکبار درباره دفاع مقدّس چاپ می‌شود را می‌خواند و نظرش این است که این کتاب‌ها تاریخ را چند درجه از آن چیزی هست منحرف‌تر می‌کنند. 2⃣ او بازماندگان جنگ را عملاً به دو دسته تقسیم می‌کند؛ امثال خودش که در تنگنا هستند و دستشان به جایی نمی‌رسد که واقعیّت‌های جنگ را بازگو کنند و بوق‌چی‌هایی که هم‌اکنون رسانه در دست‌شان است و کلّاً به کار تحریف تاریخ مشغولند و نانشان در گفتن از جنگ و جبهه است. 3⃣ در جایی از گفتگو می‌گوید که در هنگام جنگ، تمام تلاش طرفین این است که با راه‌اندازی یک پروپاگاندای تبلیغاتی، مردم را به خطّ مقدّم بکشانند و استفاده خودشان را ببرند؛ امّا بعد از جنگ باید یک جوّ سرخوردگی و کرختی بر جامعه حاکم شود و تنفّر مردم از جنگ، پس از شکستن فضای تبلیغاتی بروز کند. مثال‌هایی هم از مردم آلمان و عراق می‌زند و می‌گوید که اینان به جنگ خود افتخار نمی‌کنند. امّا در ایران، سایه پروپاگاندا و تبلیغات هنوز هم پس از سال‌ها از سر مردم کنار نرفته تا با واقعیّت‌ها مواجه بشوند! 4⃣ دهقان در کمال پرّویی، فضای ادبیّات دفاع مقدّس را با فضای پُر اختناق ادبیّات شوروی سابق مقایسه می‌کند و می‌گوید به علّت ممیّزی‌ها و سختگیری‌ها و فضاسازی‌ها، هیچ شاهکاری اجازه ظهور و بروز ندارد کما اینکه در روسیۀ شوروی، هیچ کسی همانند، داستایفسکی، چخوف و تولستوی ظهور نکرد. این در حالی‌ست که نوشته‌های او –که درباره جنگ است– در همین فضای اختناق و ممیّزی، بارها تجدید چاپ می‌شود و به زبان‌های زنده دنیا، ترجمه. 5⃣ وی به طور سربسته کتاب "دا" را یک انحراف عظیم در نحوه تاریخ‌نگاری دفاع مقدّس به حساب آورده و تلویحاً نویسنده را به کذب نویسی متّهم می‌کند. او استدلال می‌کند بر اینکه چطور ممکن است یک نفر، خاطرات 30 سال پیش خود را اینچنین شفّاف و با جزئیّات به یادآورد؟ (!) 6⃣ یکی از دردآورترین بخش‌های گفتگو، جایی‌ست که راجع به ابراهیم هادی صحبت می‌کند؛ می‌گوید شخصاً از اطرافیان این شهید پرس و جو کرده و آنان نیز به هیچ وجه آنچه در افواه عموم راجع به شهید گفته می‌شود را تایید نکرده‌اند. لذا آنچه راجع به این شهید بزرگوار گفته می‌شود، همه غلوّ و بزرگنمایی است. در واقع نیازِ دستگاه تبلیغاتیِ حکومت، از این شهید والامقام بُت ساخته است. 7⃣ عجیب‌ترین بخش گفتگو امّا پیدا کردن یادداشت‌های شهید "غلامرضا صالحی" است. شهید صالحی دست به قلم بوده و روزنگاشت‌هایی دارد از سال 58، تا چند ساعت مانده به زمان شهادتش در سال 67 در روزهای پایانی جنگ. دهقان در کتاب «راه خون» این یادداشت‌ها را جمع آوری کرده امّا می‌گوید که دویست بخش از این کتاب مورد سانسور قرار گرفته است! دهقان چیزهایی از این یادداشت‌ها مطرح می‌کند که واقعاً نمی‌دانم راست است یا دروغ؛ می‌گوید شهید از این نوشته که فرماندهان مثل مدیران ادارات شده‌اند و در ساعات کاری به لشکر خود سر می‌زنند و با رزمندگان همانند کارمندان برخورد می‌کنند. احمد دهقان از دو قسمت که در کتاب نیامده می‌گوید. اوّل آنکه شهید دوازده مورد ذکر کرده است که فرماندهان به صورت سربازان سیلی زده‌اند و در مواردی، آن‌ها را زیر مشت و لگد گرفته‌اند. دوّم آنکه شهید می‌نویسد وارد چادری شدم و دیدم طرحی روی میز فرماندهان است که تاکید دارند نباید جایی درز پیدا کند. شهید می‌گوید با چشمان خود دیدم که محتوای طرح، تسلیم کردنِ خرّمشهر به ارتش عراق است تا فرماندهان از این طریق بتوانند دولت مرکزی را تحت فشار قرار داده و نظر خود را به کرسی بنشانند! پ.ن: این تازه اوّل ماجراست؛ درباره قسمت‌های بعدی، بازهم خواهم نوشت... ۱۴۰۳/۰۱/۲۴ ... ┄┄┅••┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄••┅┄┄