در ؛ بار معصیت به دوشم بار شد صفحه‌ی قلبم سیاه و تار شد بس که تیر از سوی شیطان خورده‌ام چشم‌هایم خشک شد، بیمار شد هر چه بخشیدی مرا با حِلم خود باز هم فِعل بَدَم تکرار شد نیمی از ماهت سریعاً طی شد و... غم میان سینه‌ام انبار شد دیر جنبیدم به خود از دست نَفْس کار توبه‌کردنم دشوار شد آخرش افتادم از چشمان تو عاقبت بدجور کارم زار شد عشق بازی‌های زین العابدین باز هم چاره‌گشای کار شد هر کجا رفتم کسی کاری نکرد با ابوحمزه دلم بیدار شد زیر بارانِ ابوحمزه فقط نخل خشکِ دیده‌ام پُربار شد تا که گفتم بالحسین و بالحسن دستگیرم حیدر کرار شد نام آقازداه‌هایش بُردم و... لطف مادر بر دلم بسیار شد ** وقت مغرب یاد کردم از حسن روزه‌ام با روضه‌اش افطار شد با کرامت با همه رفتار کرد با خیانت با حسن رفتار شد زهر، کاری کرد رنگش سبز شد از درون می‌سوخت و تب‌دار شد آن‌قَدَر خون از دهانش می‌چکید جامه‌اش مانند لاله‌زار شد زهر، "کاری" بود اما مجتبی کُشته‌ی داغِ در و دیوار شد ✍ ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتیدبه‌:↙️ ایتا↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aramesh113