─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ بسم رب الحسین(۲) :به سمت گودال از خیمه دویدم من،،، ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ یه کاروان،عاشق،خسته رسید از راه با عَلَـــمِ  سرخِ  نهـضـــتِ  ثــاراللـــه رسیدبه صحرایی که رنگ ماتم داشت فرات این صحـرا زمزمهٔ غــم داشت امان از این صحــرا(۴) ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ بیـــن دو نهر آب خیمــه بنا می شـد حسیـن مهـیـّــای دشـت منا می شـد زینـب دلخسته در تب وتــاب افتــاد چشم پریشـونش سمتِ رباب افتــاد امان از این صحــرا(۴) ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ امان از اون روزی که کربلاغوغاست چشم علی اصغـر به دستای سقاست توی همیـــن صحـرا آتیش بپا میـشه رأس بنـی هاشــم به نیـزه ها میـشه امان از این صحــرا(۴) ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ صــدای یک نـاله میـــرسه از گـــودال یه مـــادری انگـار داره میــره از حـال از روی تل ،زینب ، مقتــل و می بـینه می بینه شمری که نشســته رو سیـنه حسیـن غریبـم وای (۴) ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ یه خنجر گریون ، یه حنجـری پرخون می بینــه هفـتــاد و دو لالـهٔ گلـــگون علقـمــه در ســـوگ دسـت علـمـــداره فراتِ شـــرمنــده با اشـک خــونبــاره کرب و بــلا یعنــی ، کعبــهٔ  آل الـلــه مقتـــل خونیــن حضـــرت ثار الـلـــه حسیـن غریبـم وای (۴) ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ ✍شعر:رقیه سعیدی(کیمیا) ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ ‌╔═💎💫═══╗ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝