دوبیتی به خانه شمر، ده ها خنجر آورد غنیمت، مرد کوفی معجر آورد تن تو زیر سم اسب‌ها رفت سرت از دیر راهب سر در آورد در کـرب و بلا ناجیِ امثـــالِ زُهیـــر است در راه، هـدایتـگــر نـصـــرانیِ دِیْـر اســت یک روز وهب روز دگر راهب، عجب نیست آقـای جـوانان جنـان دسـت به خیــر است آن کار که در مرامِ شان واجب بود آزار به اولاد ابوطالب بود جایی اگر اهل بیت راحت بودند انگار فقط صومعه ی راهب بود علی بن ابی طالب دلش سوخت امامِ از نظر غایب دلش سوخت مسلمانان کجا سرگرم بودید؟ که از این داغ یک راهب دلش سوخت دوبیتی دست راهب که سمت آن لب رفت سوز آهش به ساحت رب رفت گریه اش عاقبت به خیرش کرد "راه صد ساله را به یک شب رفت" دوبیتی آن شب که مکان به کنج دِیرش کردی بیگانه ز آشنا و غیرش کردی راهب که به عمری ره باطل پیمود تو یک شبه عاقبت به خیرش کردی