مناجات_شب_۲۱ماه رمضان بِسم الله الرّحمنِ الرَّحیم اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین، و الصَّلاةُ وَ السَّلام علی سَیِّد الاَنبیاءِ و المُرسَلین، حبیبِ اِلهِ العالمین، ابِی القاسِم المُصطَفی مُحَمَّد و علی اَهل بَیته الطّیبین الطّاهرین المعصومین المکرمین المنتجبین، لا سِیَّما بقیة اللهِ فی الارضین، روحی و اَرواحُ العالَمین لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفداء، ولَعنةُ اللّه علی اَعدائهم أَجمَعین اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً هیچ امیدی نیست بر من و احوال من... با آقات حرف بزن در این شبی که متعلق به حضرته هیچ امیدی نباشد بر من و احوال من مستحق هيــچ پروازی نباشد بال من كارهای من وصالت را به تأخير افكند بوی هجران می دهد پرونده ی اعمال من من دگر آن نوكر خوب و قديمی نيستم... از سال گذشته تا به امشب ، پرونده ی عملم رو که نگاه میکنم میبینم پسرفت داشتم عوض پیشرفت، بیشتر دل تورو شکستم تادلت رو بدست بیارم من دگر آن نوکر خوب و قدیمی نیستم اين لباس نوكری گريد بر اين احوال من حالا میخای با آقات خودمونی تر حرف بزنی ، امشب شبشه صدا هممون رو داره میشنوه جایگاه هممون رو داره میبینه بارها خوردم زمين از جا بلندم كرده ای... من خواهشم اینه که یه مقدار چراغ‌ها کمتر بشه بعضی‌ها مأخوذ به حیا هستند هنوز نتونستند ارتباط برقرار کنند بارها خوردم زمين از جا بلندم كرده ای بارها شد ،جای من تو آمــدی دنبال من بارها دستم گرفتی و نمـک گيرت شدم شُكر يک نعمـت نكرد، آخر ،زبان لال من خوش بحال اونایی که امشب اومدن فقط با خودش حرف بزنند درد دلاشون به یوسف فاطمه بگن تا دم آخر منم شرمنده ی احسـان تو آخه من گنه كردم تو كردي گريه براعمال من یابن الحسن.... هر کی با صاحب امشب کار داره صداش بزنه یابن الحسن.... بیست سفر علی بن مهزیار اهوازی مشرف شد به زیارت بیت الله الحرام ، هر سفر به این آرزو که آقا و مولامو میبینم آخه آقام وعده داده هر سال حج مشرف میشه نوزده سفر خبری نشد با خودش نشست بررسی کرد گفت پسر مهزیار هر عیب و ایرادی هست از خودته ، و الا اون آقا ابوالرَّحیمه ، مراقبت بیشتر تا سفر بیستم که مشرف شد امام زمان قاصدش رو فرستاد دنبالش ، نیمه شب امدن وسط بیابان دید یه خیمه ی سبزی، نورش ظلمت شب رو شکافته ، قاصد گفت همینجا منتظر بمان من اذن دخول بگیرم آقاجان امشب این مردم با خودت کار دارن تا اینجا تو به ما اذن تشرف دادی که تونستیم باهات حرف بزنیم تو براما دعا کردی که امشب اینجا هستیم چیزی نگذشت اذن دخول صادرشد وارد خیمه شد اونقده حضرت زیبا رو بود علی بن مهزیار زبونش بند اومد آقا بغلش کرد همه غم و غصه ها از دلش رفت بیرون ، همه ی غصه های عالم تو دل حضرته اما وقتی با شیعه ملاقاتی حاصل بشه او کاشفُ الکرب شیعه ست حرف زدنه باهاش هم همین ویژگی رو داره همه ی غمها و غصه هاتو از دلت میبره ، سه روز مهمان حضرت بود بعد از سه روز از حضرت گلایه کرد آقاجان نوزده سفره دارم میام اما این سفر بیستم قاصدت رو فرستادی دنبال من، جوابی که حضرت دادند ، فرمود پسر مهزیار تو فقط بیست سفر حج هست که داری دنبال من میگردی اما کُنّا نَتَوقَّعُک َ لَیلاً وَ نهاراً ، یعنی منه مهدی شب و روز منتظرت بودم اتفاقا تو دیر کردی تو باید جواب منو بدی چرا دیرآمدی ، امشب به حضرت ما اینجوری باید بگیم ما دیر اومدیم درخونه ات و الا شما شب و روز منتظر مابودی ، میخای دل حضرت رو بدست بیاری شب زیارتی ابی عبدالله ست چشمات با چشمان حضرت اشکبار جد غریبش ابی عبدالله باشه ، یه سنخیتی با حضرت پیدا کنیم السلام علیک یا اباعبدالله ها وعده ی هممون کربلا ان شالله چندتا از سلامی که حضرت داده السلام عَلی المُغَسَّلِ بِدَمِ الجِراح السلام عَلی الخَدِّ التَّریب السلام عَلی الشَّیبِ الخَضِیب اما اونی ک از همه بیشتر دلها رو میسوزانه اینه السلام عَلی المَنحور فِی الوَریٰ یعنی همه داشتن تماشا میکردند والشّمرُ جٰالسٌ عَلی صَدرِه حسین.... بأبی المُستَضعَفُ الغَریب یا اباعبدالله یه ناله ی یا حسین همه شهدا رو مهمان کن سردار سلیمانی حجازی ابومهدی المهندس شهدای جبهه ی سلامت همه ی اونا ک شب قدر گذشته مهمان بودن و نیستند امام عزیز و راحلمون همشون رو مهمان ابی عبدالله کن لطفی که تو کرده ای به من مادرم نکرد ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین... حسین.... ایتا↙️ کانال↙️↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💠═╝