eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
10.5هزار دنبال‌کننده
42 عکس
44 ویدیو
76 فایل
گلچین تخصصی اشعارونواهای مذهبی،روضه،نوحه وگریزوآموزش (ختم خوانی )باحضورمادحین وشعرای آئینی راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
چند تا شباهت داره مسلم بن عقیل با ابی عبدالله، یکی دوتاشو بگم....
بُنَیَّ قَتَلُوکَ وَ مِن الماءِ مَنَعُوکَ تمام محشر رو بی‌بی دو عالم به هم میریزه به طوریکه اختیار محشر از آن فاطمه میشه روز اول، با مادرش فاطمه یه عهد و پیمان ببند بگو فاطمه جان شما لحظه جان دادن نگران ابی‌عبدلله بودی به امیرالمومنین سفارش کردی وَ لَا تَنْسَ قَتِیلَ الْعِدَی بِطَفِّ الْعِرَاقِ‌ یعنی علی جان حسینم رو فراموش نکن بگو بی‌بی جان از همین روز اول سال میگم أبَد وَالله ، یَا زَهــــرا مَا ننسی حُسَیناً بلا نبینی انشالله انشالله محشر هم دونه دونه گریه‌ کنا دستشون رو بیارند بالا به مادرش فاطمه اینگونه نشون بدند بریم سر سفره مسلم بن عقیل... انشالله وعده همه‌مون زاویه مسجد کوفه اونجایی که هم سرش رو، هم بدنش رو از بالای دارالاماره به زمین پرتاب کردند... تو کوچه ها سرگردون داره میاد تشنگی بهش غلبه کرد اومد در خانه پیرزنی توقف کرد، دید این پیرزن مضطربه بیرون خونه گویا منتظره... گفت پیرزن آبی داری به من بدی یا نه این سِقایت تشنه لب تو روایات پیغمبر از افضل اعماله فرقی هم نمیکنه این تشنه مسلمان باشه یا نه، بلافاصله طوعه به این فضیلت عمل کرد تا آب رو داد دست سفیر حسین آنقدر تشنه بود که آب رو وقتی نوشید پیرزن دید گویا سفیر حسین هم منتظره آی مرد حالا که رفع حاجت شد چرا خونت نمیری؟ شبه خوب نیست اینجا توقف کنی. من میخوام بگم طوعه اگه خوب نیست یه مرد نامحرم جلو خونه ات توقف کنه پس تو ایکاش مدینه بودی هان... به این میگن مستمع خبره اونجایی که سیصد مرد نامحرم در خونه فاطمه نه توقف کنند، هجوم آوردند... دونه دونه‌شون سبقت میگرفتند بر کتک زدن فاطمه... دونه دونه شون همت میکردند یه جوری ضربه بزنند که دیگه کسی مانع ورود اینا به خانه نشه... دیگه برات نگم چه کردند... مگه نانجیبا سیر میشدند؟ هم در ورود خونه مادر رو کتک زدند هم در خروج از منزل فاطمه رو کتک زدند مادرش رو مهمون کن... روز اوله روضه رو از اینجا بریدم هم اینکه فهمید این سفیر حسینه سالهاست خدمت ابی‌عبدلله نرسیده، اما تا شنید این سفیرُ الحُسین دیدند طوعه هم داره گریه میکنه اسمش بیچاره میکنه همه رو، وای به حال اینکه سربریده‌اش رو کسی ببینه تا صبح این بانو قرار نداشت، خدایا نکنه فرستاده حسین گرسنه بمانه نکنه فرستاده حسین تشنه بمانه هی آب و غذا برا مسلم میاره، حتی بعضیا گفتند امیرالمومنین رو اینجا توی خواب میبینه نمیتونه غذا بخوره مسلم، امیرالمومنین به او داره بشارت میده العجل العجل بزودی نزد ما میای خونه رو محاصره کردند اول خونه رو سنگباران کردند یَرمُونَه بِالحِجارة اما بعدش دیدن فایده نداره دسته‌های نی رو آتش زدند، خونه رو که به آتش کشیدند تعبیر مقتل اینه فَخافَ مُسلِم أَن یُحرِقوا علیه البَیتْ یه لحظه مسلم به خودش اومد، نکنه یه باردیگه خونه رو بسوزونند؟ بلافاصله از منزل بیرون اومد اگرچه مسلم مدینه رو ندیده .... واقعه آتش گرفتن خونه رو ندیده.... اما همینکه شنیده غیرتش اجازه نداد مبادا من تو خونه بمونم خونه رو با اهلش بسوزونند مبادا یه بار دیگه یه بانو بازم بین دود و آتش بمانه بلافاصله فاصله گرفت، از خونه اومد بیرون‌... همینقدر بگم سنگ اندازها به جای خونه مسلم رو سنگباران کردند زنا رفتن بالای بام خونه هاشون دسته های نی رو آتش زدند، از اون بالا به سر و روش میریختند هرطوری بود این موانع رو برطرف کرد دیدند اینجوری حریفش نمیشند، یه گودال درست کردند، پهلوان رو میان گودال زمین‌گیر کردند الله اکبر اولین کسی که براش گودال درست شده اینجا مسلمه دیگه نگم چی شد هرکی با هرچی دستش بود سفیر اباعبدلله رو کتک میزد دستگیرش کردند، آوردنش بالای دارالاماره دیدند داره گریه میکنه، گفتند تو پهلوانی چرا گریه میکنی فرمود أبکي لِلْحُسَین وآلِ الْحُسَین گریم برا آقا و مولامه تا دیدند اشکش جاری شد، اصلا از اون موقع تا حالا نمیتونند گریه کن حسین رو ببینند سر از بدنش جدا کردند، این سر مبارک رو با بدن مطهر از بالای دارالاماره به زمین پرتاب کردند، دیدند همه دارند تو کوفه به بدن مسلم طناب میبندند، بدنش رو تو کوچه و بازار کشون کشون بردند آوردند این بدن رو معکوس دار زدند، یه لحظه تصور کن این بدن رو از پا دار زدند تو عرب اگه کسی رو اینجوری دار بزنند یعنی صاحب این بدن دیگه احترامی نداره، دسته دسته از مردم می‌اومدند از نزدیک به این بدن جسارت میکردند آی حسین... این ناله‌ات رو امروز رها کن این حنجره‌ها امروز باید بیمه بشه برا اباعبدلله اما من میخوام بگم خوب شد اهل و عیال مسلم ندیدند اینجا حتی دخترشم ندید سرش رو بردند به دروازه آویزان کردند تا آخر عمر دختر سر بریده باباش رو ندید،👇👇
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بُنَیَّ قَتَلُوکَ وَ مِن الماءِ مَنَعُوکَ تمام محشر رو بی‌بی دو عالم به هم میریزه به طوریکه اختیار محشر از آن فاطمه میشه ✍کانال متن روضه های حجت‌الاسلام میرزامحمدی ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم و لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلاّ بِالله العَلي العَظيمِ حسبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ نِعْمَ الْمَوْلَى‏ وَنِعْمَ النَّصِیرُ أَسْتَغْفِرُ اللّٰه الَّذِي لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوْمُ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ ذُوالجَلالِ وَ الاِکرَام بَدِيعُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ مِنْ جَمِيعِ ظُلْمِي وَجُرْمِي وَ إِسْرافِي عَلَىٰ نَفْسِي وَأَتُوبُ إِلَيْهِ يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ تو فیاض دائمی هستی چقدر خوبه که منم گدای دائمی تو باشم يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ تو همیشه دست کرم و جود و عطات بازه منم دست گداییم همیشه در خونه ات درازه يَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِيَّةِ صلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَيْرِ الْوَرَىٰ سَجِيَّةً وَ اغْفِرْ لَنَا يَا ذَا الْعُلَىٰ فِي هَذِهِ الْعَشِيَّة بالحجة الهی العفو.... ذکر استغفارهایم بی اثر مانده هنوز(۲) یک نگاهی کن گدایت پشت در مانده هنوز گریه ها کردم ز دوری ات ولی آقای من بنده ی بیچاره از تو بی خبر مانده هنوز گفتم لیلة القدر نشونیت رو بهم میدند اما انگار دیدار من و تو موند به قیامت... تازه قیامت هم من رو از تو جدا می‌کنند وَامتازُوا الیَوم أیُّها المُجرِمون قول دادم نوکر خوبی شوم اما نشد (۲) چون شکستم توبه و این دردسر مانده هنوز رو زدم بر غیر تو ،حالا زمین خوردم ببین این دل زار من آقا ، در خطر مانده هنوز دیگر از دست خودم خسته شدم پاکم بکن (۲) تا که یک فرصت برایم مختصر مانده هنوز نکند روزی امسال من آقا نشود اربعین پای پیاده ،یک سفر مانده هنوز یابن الحسن.... اگه با آقات کار داری بسم الله... یابن الحسن... کرمی کن برسان نوکرتان را به حرم بوسه بر شش گوشه با چشمان تر مانده هنوز با امام زمان بریم کربلا... ته گودال صدا زد خواهرم گریه نکن(٢) ماجرای خیزران و تشت زر ، مانده هنوز حسین.... ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
ساقیا بوی نسیم سحری ما را بس در همین حد که نمودی نظری ،ما را بس حاجت از دل نگذشته، تو روا می سازی از گرفتاریِ ما با خبری ، ما را بس👇👇
اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم و لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلاّ بِالله العَلي العَظيمِ حسبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ  نِعْمَ الْمَوْلَى‏ وَنِعْمَ النَّصِیر تا حالا کمکم کردی که اومدم با خودت حرف بزنم تا آخرین نفس از این عمر ناقابلم کمکم کن ، زبونم همیشه برا مناجات با تو خرج بشه خوبا هر شب این موقع در خونت مناجات میکنند هفته ای یک شب رو از ما روسیاها دریغ مکن اگه قراره اجلمونم برسه بعد کمیل برسه، بگن آخرین شب جمعه ی قرار عاشقیشم با خدا حرف زد و جان به جان آفرین تسلیم کرد. نعْمَ الْمَوْلَى‏ وَنِعْمَ النَّصِیرُ کُنتُ بِئسَ العَبد وَ أَنتَ نِعمَ الرَّب من همون بدم تعجب نکن چرا عوض نشدم تو هم همون خدایی هستی که خوب شناختمت عادَتُک الاِحسانُ إلی المُسیئین عَظُمَ الذَّنبُ مِنْ عَبدِک فَلْیَحسُنِ العَفوُ مِن عِندِک أَسْتَغْفِرُ اللّٰه الَّذِي لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوْمُ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ ذُوالجَلالِ وَ الاِکرَام بَدِيعُ السَّماواتِ وَالْأَرضِ مِنْ جَمِيعِ ظُلْمِي وَجُرْمِي وَ إِسْرافِي عَلَىٰ نَفْسِي وَأَتُوبُ إِلَيْهِ يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ يَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِيَّةِ صلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَيْرِ الْوَرَىٰ سَجِيَّةً وَ اغْفِرْ لَنَا يَا ذَا الْعُلَىٰ فِي هَذِهِ الْعَشِيَّة بندگی در خونه ی خدا فصلی نیست که یه مدتی باغلظت و شدت با سرعت با نشاط، با شوق و رغبت بیای بعد سرد بشی کسل بشی فشل بشی اگر چه عواملی هم دست به دست هم دادند که منوتو رو سرد کنند از مناجات با خدا، اما یادت نره او « فَیّاض عَلَی الاِطلاقِ» ، دائما داره لطف و کرم و فضل ورحمتش رو به ما نازل میکنه، « خَیرُک َ اِلَینا نٰازِل » دست گداییمون رو ببریم بالا شب زیارتیه مخصوصه ی ابی عبدالله ست بالحسین الهی العفو... ساقیا بوی نسیم سحری ما را بس(۲) در همین حد که نمودی نظری ،ما را بس حاجت از دل نگذشته، تو روا می سازی از گرفتاریِ ما با خبری ، ما را بس ما خیلیامون از گرفتاریمون خبر نداریم مثل هر بار اگر باز بزرگی بکنی بار افتاده ی مارا بخری ، مارا بس شوری اشک .... ببین چجوری نمک گیرت کرده سر سفره ی میزبان که مینشینی میگه یه لقمه از سفره ی ما بخور نمک نداره تو میگی نمک گیر شدم... شوری اشک چشیدیم و نمک گیر شدیم داده ای نیمه شب چشم تری ، ما رابس نا خدا گاه مقیم در میخانه شدیم جای دادی به گدایی گذری ، مارا بس ما گدا شباجمعه ات نبودیم مارو بین خوبات جا دادی ان شالله مو و محاسنت ک سفیدشد میفهمی من چی میگم یه لحظه به خودت میایی میبینی سی ساله در این خونه ای، ناخودآگاه مقیم در میخانه شدیم جای دادی به گدایِ گذری ، مارابس حالا ک اومدی قاتی گداها شدی اول از همه کی خریدتت فاطمه دیدو پسندید و خرید این همه عمر با تولای علی شد سپری ، مارا بس از بین درو دیوار دونه دونمون رو دعا کرد توی بستر شهادت دونه دونمون رو دعا کرد، این ساعتهای شب جمعه به امام حسن فرمود یٰا بُنَیَّ اَلجٰارُ ثُم‌َّ الدَّار، دونه دونمون رو بی بی دعا میکرد فاطمه دیدو پسندید و خریداین همه عمر با تولای علی شد سپری ، مارا بس شیعه حیدر کرار شدی مو بر ما همسر فاطمه کرده پدری مارا بس اَشهَدُ اَنَّک َکُنتَ لِلْمُؤمِنینَ اَباً رحیماً یا امیرالمومنین کاش الان تو حرمت کمیل میخوندیم آقا، اما آقاجان همتون این ساعت مهمون حسینید ماهم به رسم قرار هر شب جمعمون... جان ارباب قسم این دل ما تنگ شده... هرچقدر دلت برات کربلا کم شده ناله ات رو بلند بکن جان ارباب قسم این دل ما تنگ شده یک سفر کرب و بلا هم ببری ، ما را بس . شبهای جمعه گریه آب و رنگ دارد پیراهنی که جای صدها چنگ دارد مادر شکایتها ز روز جنگ دارد گوید چرا روی تو جای سنگ دارد صدا مادرش داره میاد گوید مرا با روضه هایت پیر کردی مثل خودم زیر لگدها گیر کردی یا صاحب الزمان مانند من ترکیب ابرویت بهم خورد با هر تکان ضربه گیسویت بهم خورد خوردی زمین و وضع پهلویت بهم خورد... . خیلی شبیه مادرت زهرا شدی تو آشفته پیکر زیر دست و پا شدی تو تا خورد زمین محاصرش کردند اصلا انگار از همون هجوم دسته جمعی به بی بی دو عالم ، دست جمعی زدن و محاصره کردن دیگه رسم عرب شد، زمین خورده رو که نمیزنند ، اما اینجا بر عکس شد فَحَمَلُوا عَلَیهِ مِن کُلّ جٰانِب فِرقَةٌ بِالسُّیوف فِرقَةٌ بِالرِّمٰاح فِرقَةٌ بالنّبال فِرقَةٌ بِالحِجارة امام باقر دو فِرقه ی دیگم اضافه کرد فِرقَةٌ بِالخَشَبِ وَ العَصٰاء ای حسین.... بأبی المُستَضعَفُ الغَریب یا اباعبدالله ====================
اَللّهُمَ صَلِ عَلی مُحَمّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم لا حولَ و لاقُوَّةَ اِلّا بِاللّه اَلعَلیِ الْعَظیم حَسبُنَا اللّه وَ نِعمَ الوَکیل نِعمَ المَولا و نِعمَ النَّصیر أَسْتَغْفِرُاللهَ الَّذی لا إِلـهَ إِلاّ هُو ،الْحیّ القَیّوم الْرَّحمنُ الرَّحیمُ ذُوالجَلالِ وَ الإِکْرامِ، مِنْ جَمیعِ ظُلْمی وَ جُرْمی وَ اِسْرافی عَلی نَفْسی وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ يَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِيَّةِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَيْرِ الْوَرَى سَجِيَّةً وَ اغْفِرْ لَنَا يَا ذَا الْعُلَى فِي هَذِهِ الْعَشِيَّةِ ده مرتبه همه باهم بالحجة الهی العفو... (من نمیخوام اذیتتون کنم ولی برا تماشا که نیومدی اومدی با خدا حرف بزنی بلدم هستم کار خودم رو بکنم. رو به قبله بشیند دیگه هم اذیتتون نکنم، اما قربونت برم تو نیمه شب اینجا کشوندنت چهارتا زمزمه الهی العفو.. خودت ضرر میکنی والا من کمیل رو برا دل خودم میخونم نه برا دوربین نه برا کسی اگرم دوربین و چراغ اذیتم بکنه خاموش میکنم.. قدر بدون این ساعتی که افضل ساعت‌های شبانه روز هست، زبانت کار بکنه، قلبت کار بکنه، انشالله با خدا حرف بزنی) شد شب جمعه و دوباره خدا می‌خرد آه و اشک سوز جگر چشم می‌پوشد از خطا و گناه غم ز دل می‌برد به اشک سحر بر در خانه‌ی خدای غفور با دو چشم پراز ستاره بیا گر گنهکاری و خطاکاری توبه کن از خطا، دوباره بیا آمدم تا بگویمت یا رب گر نبخشی گناه را چه کنم گر نبخشی دوباره از ره لطف بنده‌ی روسیاه را چه کنم گر گناهکارم و سیه‌رویم بنده‌ات از خطا پشیمان است واقفی خود تو براینکه دل من خانه‌ی شهیدان است یاد بنیادی و خردپیشه آن همه نورهای روی زمین یاد فرماندهی چو دل آذر یاد دلداده‌ای چو زین الدین گرچه این بنده‌ی گنهکارت نیست بر لطف بی‌حدت لایق امشبی را پناه آورده ام برحریم سلاله‌ی صادق چقدر امشب دلامون مدینه پر میزنه، این ایام دلمون میخواست بین‌الحرمین مدینه کمیل بخوانیم رفت دل یاد حضرت صادق پشت دیوار غم فضای بقیع کاش روزی چنان کبوترها پرکشم باز درهوای بقیع حضرت صادق است دست خدا هشتمین آیه از قبیله‌ی نور حضرت صادق آنکه با نگهش می‌شود سرد شعله‌های تنور به ابوهارون مکی فرمود برو تو تنور خانه بنشین، که به این سهل خراسانی که ادعا کرد آقا شما چرا قیام نمی‌کنید ،شما صدها هزار یار در خراسان دارید... حضرت میخواد امتحانش کنه شروع کرد با او صحبت کردن... ابوهارون مکی توی تنور روشن خانه، چنان با امنیت و آرامش نشسته... این امام صادق نه اینکه اختیار آتش دنیا دست اوست بلکه اختیارآتش جهنم قیامت هم دست اوست فرمود چندتا از اینا داریم گفت آقا یدونه هم از اینا توی خراسان پیدا نمیشه حضرت صادق است دست خدا هشتمین آیه از قبیله‌ی نور حضرت صادق آنکه با نگهش می‌شود سرد شعله‌های تنور گرچه او شیخ این عشیره شده لیک از غصه چشم تر دارد غربتش از مزار او پیداست ارث غربت ز مادرش دارد همین ساعت بود نیمه شب بود که... ز بغض علی بود که باز آتش به جان در افتاد بی عمامه امام رفت ولی همسرش کی به زیر در افتاد الله اکبر دید حیدر در آن شلوغی‌ها فاطمه بین شعله‌ها مانده چادر فاطمه شده خاکی... اینجوری بگم با مقتل درست‌تره... چادر فاطمه شده خونی فاطمه زیر دست و پا مانده قربونت برم این وقت شب نیمه ل شب تو این تاریکی بعضیا تک وتنها اومدن تو این گلزار شهدا سر مزار نشستند... اما دختر پیغمبر تو خونه اش هم حتی امنیت نداره اصلا باور نمی‌کرد اینا وارد خونه بشند باور نمی‌کرد اینا اینقدر جسارت کنند یه آهی پشت در کشید... وَانْصَرَفوا باکین... یه عده گریه‌کنان عقب عقب برگشتند اما وَ بَقيَ... آن نانجیب باقی ماند وَ مَعَه جماعةٌ... وَ رَكَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ وَ رَدَّهُ عَلَيَّ وَ أَنَا حَامِلٌ چنان با سرعت لگد رو به در زد بی‌بی اصلا نتونست عقب‌تر بره چنان بین در و دیوار گیر افتاد... چنان گیر افتاد که صدا زد یا فِضَّةُ خُذینی... من نمیدونم خونه بی‌بی پله داشته یا نه اما از این عبارت میشه فهمید بی‌بی هم از بلندی افتاده... فَسَقَطْتُ لِوَجْهِی.... اما هر طوری بود فضه کمکش کرد از زیر دست و پا بیرونش آورد آخ لا یوم کیومک یاحسین... فقط یه اشاره کافیه، شب زیارتی امام حسین، اگه اهل ناله شدی، ناله‌تو با مادرش گره میزنند اصحابِ تو را زود و بلافاصله کشتند... آفرین اونایی که فهمیدند، روضه مقایسه‌ای هستا... اصحاب تو را زود و بلافاصله کشتند (۲) بر عکس تو را دیر و بافاصله کشتند.... پشت مرکب امام را بردند جان پاکش ز غصه بر لب بود به گمانم ولی در آن هنگام دست بسته به یاد زینب بود
اَللّهُمَ صَلِ عَلی مُحَمّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم لا حولَ و لاقُوَّةَ اِلّا بِاللّه اَلعَلیِ الْعَظیم حَسبُنَا اللّه وَ نِعمَ الوَکیل نِعمَ المَولی و نِعمَ النَّصیر أَسْتَغْفِرُاللهَ الَّذی لا إِلـهَ إِلاّ هُو ،الْحیّ القَیّوم الْرَّحمنُ الرَّحیمُ ذُوالجَلالِ وَ الإِکْرامِ، مِنْ جَمیعِ ظُلْمی وَ جُرْمی وَ اِسْرافی عَلی نَفْسی وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ يَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِيَّةِ من اومدم صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَيْرِ الْوَرَى سَجِيَّةً وَ اغْفِرْ لَنَا يَا ذَا الْعُلَى فِي هَذِهِ الْعَشِيَّةِ همه ی بی حالی و کسلیم برا اینه ، روز به روز دارم از تو دور میشم همه برا فراموشی توست، همش برا حب دنیاست، یه جوری «الهی العفو» بگو این زیباترین نغمه ای که تو عرش خدا می پیچه، همه ملائکه هم برات استغفار کنند دلت رو زیر و رو کنند بالحسین الهی العفو... باید برای حال زارم ناله سر کرد... ببین اینجوریه یا نه اینا که شعار نیست الان اومدی باید ناله کنی دیگه باید برای حال زارم ناله سر کرد یا لااقل این شام ظلمت را سحر کرد وقت گرفتاری تو را خواندن ، هنر نیست آنکه همیشه خوانده نامت را ، هنر کرد فهمیده‌ام از اِنَّ الانسانَ لَفیٖ خُسْر هرکس که از یاد تو غافل شد ضرر کرد دیروز اهل اشک و استغفار بودم امروز اما معصیت بر من اثر کرد مردم همه خوابند و من بیدار و بی تاب دیدی مرا عشق تو آخر در به در کرد بهترین رفیقتم اگه میگفت این ساعتِ شب بیا، میگفتی یه شب، دو شب،ده شب ... نه هر هفته، خدا کنه همینجوری باشه نه اینکه به ما بگن تو می خوابیدی فایده ات بیشتر از بیداریت بود، خوب میدونم به درد تو نمیخورم، خوب میدونم دیگه خودم از خودم خسته شدم مردم همه خوابند و من بیدار و بی تاب دیدی مرا عشق تو آخر دربدر کرد شرمنده از بار گناهم بودم اما بخشندگی‌هایت مرا شرمنده‌تر کرد بعضی وقتا میگم کاش مارو نمیبخشیدی کاش هر وقت سمت گناه میخاستم برم مارو میزدی ، مهلت به ما نمیدادی،من جری شدم، من بخاطر این حلم و بردباری تو معصیتکار شدم، بِحِلمِک َ تُعصیٰ کارم گره خورده‌ است ، دیگر مطمئنم... چیرو؟! کارم گره خورده‌ است ، دیگر مطمئنم باید حسین‌بن‌علی را باخبر کرد دور گناه و معصیت را خط کشیدم... این ماله اونایی که اومدند سر این سفره وا دور گناه و معصیت را خط کشیدم از آن شبی که فاطمه بر من نظر کرد تا دید ، از جای دگر خیری ندیدم مارا گدا و سائل این دور و بر کرد(۲) مسکینی بیا، یتیمی بیا، اسیری بیا، وَ یُطعِمُونَ الطَّعامَ عَلیٰ حُبِّه مِسکیناً و یَتیماً و أسیراً ... همین نیمه شب بگو اَناالفَقیر مارو به خونه ی فاطمه حواله بده راه هزاران ساله را یک روزه طی کرد کیا؟! یک روز هر کس سمت شش گوشه سفر کرد یعنی بخدا کربلا یه روزشم هزار ساله، کدوم یه روز؟! می‌رفت زینب پابه‌پای آن سری که منزل به منزل بر فراز نِی سفر کرد عجب اربعینی، منزل به منزل عقیله ی بنی هاشم طی طریق کرد دوتا منزلش رو اشاره کنم... می‌رفت زینب پابه‌پای آن سری که منزل به منزل بر فراز نِی سفر کرد یکجا میان طشت‌ و یکجا بین گودال یکجا هم از بازار شامی‌ها گذر کرد بالحسین الهی العفو... ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
اَللّهُمَ صَلِ عَلی مُحَمّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم لا حولَ و لاقُوَّةَ اِلّا بِاللّه اَلعَلیِ الْعَظیم حَسبُنَا اللّه وَ نِعمَ الوَکیل نِعمَ المَولا و نِعمَ النَّصیر انت نعم الرب و کنت بئس العبد بدترین بنده تو داره میاد در خونت... أَسْتَغْفِرُاللهَ الَّذی لا إِلـهَ إِلاّ هُو ،الْحیّ القَیّوم دیگه سحرها هم حالم رو خوب نمیکنه یه جوری دلمرده شدم که حتی سحرها هم نمیتونم باهات آشتی کنم الْرَّحمنُ الرَّحیمُ إرحَم... ذُوالجَلالِ وَ الإِکْرامِ، مِنْ جَمیعِ ظُلْمی وَ جُرْمی وَ اِسْرافی عَلی نَفْسی وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ آغوشت رو باز کن... يَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِيَّةِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَيْرِ الْوَرَى سَجِيَّةً وَ اغْفِرْ لَنَا يَا ذَا الْعُلَى فِي هَذِهِ الْعَشِيَّةِ... بالحسین الهی العفو... کاش میشد که کمی چرخ زمان برگردد به دل مرده‌ی عاشق ضربان برگردد غرق طوفان گناهم،چه کنم نوحی نیست(٢) منتظر مانده‌ام آن مونس جان برگردد معصیت کار شدم، بی‌خبری پیرم کرد آری، هیهات دگر عمر جوان برگردد روزگاری سر سجاده چو باران بودم آرزو میکنم آن اشکِ روان برگردد باز هم توبه شکستم کمکم کن یارب(٢) حال من باز به حال رمضان برگردد چه شبای خوبی بود، اصلا خوابم نمی‌برد تا با تو حرف نزدم کمکم کن که بگویم گل نرگس برگرد... یعنی دیگه رویی ندارم که بگم آقا بیا... کجا بیاد؟ بیاد که من غرق گناه باشم، بیاد که من تو خواب غفلت به سر ببرم... کمکم کن که بگویم گل نرگس برگرد تیغ عدل علوی، صادق دوران برگرد کمکم کن که بگویم گل نرگس برگردد تیغ عدل علوی، صادق دوران برگردد آخرین حیدری، ای کاش کُمیلت باشم صادقم باش که یک عمر فُضِیلت باشم نیمه شب داشت میرفت دزدی، از دیوار خونه بالا رفت شنید صاحب منزل داره قرآن میخونه أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ یعنی آیا زمان اون نرسیده دلهای مؤمنین زیرو رو بشه، خاشع بشه... فضیل عیاض رو همون دیوار شروع کرد به گریه کردن گفت فضیل ... این آیه داره با تو حرف میزنه از دیوار اومد پایین، شد یکی از مریدان امام صادق تا آخر عمر هم دست از اون خطاها برداشت... کمکم کن که بگویم گل نرگس برگردد تیغ عدل علوی، صادق دوران برگردد آخرین حیدری، ای کاش کُمیلت باشم صادقم باش که یک عمر فُضِیلت باشم .... دل من می‌رود اینبار کمی سمت خدا تا شوم موی پریشان به قبرستان بقیع بی‌ضریح است ولی گنبد آن خورشید است حرم عرش خداست خاک امامان بقیع بال پرواز گرفتم ز کبوترهایت تا مسافر شوم و زائری عاشق باشم مثل آن شاعر مستی که به آقا رو زد میروم توبه‌کن روضه‌ی صادق باشم اسماعیل حِمیَری داشت میومد جام شراب دستش بود از دور دید امام صادق داره میاد جاش رو عوض کرد با حضرت روبرو نشه... حضرت دنبالش آمد وگفت اسماعیل چی داری همراهت؟ از خجالت گفت آقاجان سرکه همراهمه ... به بعضی از نقل‌ها گفت شیر همراهمه... گفت یه چیزی میگم آقام از من عبور میکنه، فرمود میشه بریزی ما میل کنیم؟ اونقدر خجالت کشید، توی فاصله ی کمی که دهانه کوزه رو برگردونه خیس عرق... توبه کرد... با تعجب دید از دهانه کوزه‌ای که مملو از شراب بود سرکه بیرون آمد. حضرت همونجا گفت اسماعیل حِمیَری امامت کیه؟ فرمود اونی که جام شرابم رو مبدّل به سرکه میکنه آقا نیمه شبه یه نفسی بزن... وجود نجس ما رو هم طاهر و طیب کن الان کجا داری برا جد غریبت گریه میکنی؟! هر شب جمعه در خانه‌ی آقا باز است خانه نه، بلکه حسینیه‌ی سادات اینجاست مجلس روضه شروع شدهمه گفتند حسین همه‌جا کرببلا و همه دم عاشوراست روضه‌خوان ، بانی این روضه کمی پیر شده روضه مکشوف نخوان، از علی‌اکبر بگذر (ترسم این است تحمل نکند، جان بدهد امشب از غارت آن پیکر بی‌سر بگذر ) (٢) باشه نمیگم چجوری غارتش کردند، فقط میگم عمامه‌اش رو اَخنَس برد.. سرش رو خولی برد.. انگشترش رو بَجدَل برد... گهواره‌ی بچه‌اش رو حرمله برد... بدن نازنینش هم زیر سُم اسب... بالحسین الهی العفو... ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝