#روضه_امام_صادق_علیه_السلام
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
🔸با غصه های آل عبا گریه میکنی
یابن الحسن...
ایام شهادت جد غریبتون امام صادق...
حتما الان رفتی مدینه...
کنار قبرستان بقیع...
اونجا برای جد غریبت عزاداری میکنی...
قربون اشکهای چشمت برم آقا...
🔸با غصه های آل عبا گریه میکنی
🔸در اوج روضه های عزا گریه میکنی
🔸ای صاحب عزا، تو به این روضه های ما
🔸می آیی و بدون صدا گریه می کنی
من ميگم شاید امشب آقا بیاد مجلسمون...
یک گوشه ای بشینه...
برای غربت امام صادق اشک بریزه...
مواظب باش عزیز من...
امشب برای امام صادق خوب ناله بزنی...
خوب آبرو داری کنی...
امشب یک جوری برا غربت امام صادق ناله بزن...
اگه آقا بیاد....
از ما راضی بشه...
یا بن الحسن... آقا...
من مطمئنم...
🔸می آیی و بدون صدا گریه می کنی
🔸حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است
در عزای جد غریبتون امام صادق...
🔸حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است
🔸با غصه های آل عبا گریه می کنی
حالا از سوز دلت صداش بزن...
یاصاحب الزمان...
#روضه_امام_صادق_علیه_السلام
متن روضه
🔸به تنگ آمد دلم از کینه منصور یا جدا
زبانحال غریب مدینه...
آقامون امام صادق...
با جد بزرگوارش...
🔸به تنگ آمد دلم از کینه منصور یا جدا
🔸فلک بین باچه کس کرده مرا محشور یا جدا
قربون مظلومیت برم یا امام صادق...
🔸نکرده شرم از روی تو درآن شام ظلمانی
یا جدا نبودی ببینی...
با من چه کردند...
🔸نکرده شرم از روی تو درآن شام ظلمانی
🔸نموده بی حیائی بر سرم مامور یا جدا
دیگه دلتون اینجا نباشه...
بریم خانه امام صادق...
به یاد اون شبی که...
ابن ربیع نانجیب...
بدون اجازه...
وارد خانه امام صادق شد...
خدا لعنتش کنه...
نانجیب حتی اجازه نداد...
امام صادق عمامه به سر کنه...
ای وای... ای وای ...
بگم یا نه...
🔸پیاده، سربرهنه، از پی اسبش دوانیدم
🔸به عذر اینکه من مامورم ومعذور یا جدا
من از شما سوال میکنم...
اگه یک پیرمرد ببینی...
چطوری باهاش برخورد میکنی...
حتی اگه نشناسیش بازم احترامش میکنی...
اما ابن ربیع نانجیب...
با آقای ما...
امام صادق...
چه کرد...
یا صاحب الزمان...
خودش بر روی مرکب و...
امام صادق رو...
با سر برهنه و پای پیاده...
هی توی کوچه های مدینه میدواند...
خود نانجیبش میگه...
یکوقت برگشتم...
دیدم...
انقدر حضرت خسته شده...
عرق به پیشانیش نشسته...
داره نفس نفس میزنه...
🔸به عذر اینکه من مامورم ومعذور یا جدا
قربان مظلومیت برم آقاجان امام صادق...
خیلی غریب بودید آقا...
شما رو مظلومانه...
توی کوچه ها میکشیدند...
اما میخوام بگم آقاجان...
دیگه کسی به همسرتون جسارت نکرد...
همسرتون رو جلو چشماتون نزدند...
ديگه بچه های شما این صحنه ها رو ندیدند...
من یک آقایی میشناسم...
تو همین شهر مدینه...
ریسمان گردنش انداختند...
کشون کشون میبردندش...
تصور کن...
یک طرف دستهای امیرالمومنین رو بستند...
یکطرف بچه ها...
یکطرف هم زهرای مرضیه...
آی غیرتی ها...
صدا زد نمیزارم آقام رو ببرید...
دومی ملعون، اشاره کرد...
گفت قنفذ...
چرا آروم نشستی...
بزنید زهرا رو... 😭
زبانم لال بشه...
یا امام صادق منو ببخشید...
یه نفر با تازیانه میزد...
یه نفر با غلاف شمشیر...
یه نفر با لگد میزد...
انقدر زدند...
واويلا...
انقدر زدند...
که مادر نقش زمین شد...
🔸قنفذ و ثانی مغیره هر سه زهرا را زدند
🔸بارها آن عصمت باریتعالی کشته شد
یا الله...
اگه تو مدینه زهرای مرضیه رو نمیزدند...
کربلا کسی جرات نمیکرد...
زینب کبری رو بزنه...
یک وقت دیدند دختر ابی عبدالله...
کنار بدن بی سر بابا...
بی تاب شده...
هی صدا میزنه...
بابا...
أُنظُر إلی عَمَّتِیَ المَضروُبَة
بابا بلند شو ببین...
دارن عمه جانم زینب رو میزنند...
🔸با همان دستی كه زهرا را زدند
🔸در كنار ِ پیكرت ما را زدند
ناله بزن یا حسین...
(و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227)
-
#روضه_امام_صادق_علیه_السلام
#صلوات_آخر_مجلس
خدای متعال ان شاء الله این دسته جمع رو به زودی زود به مدینه منوره کنار قبرستان بقیع برساند از نزدیک عرض ادب کنیم اجماعا صلوات.
-
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روضه_امام_صادق_علیه_السلام
#حاج_مهدی_سماواتی
منصور دوانقی خلیفه ی ملعون عباسی میگه: هرباری که دست به قبضه ی شمشیر بردم دیدم رسول خدا بین من و امام صادق حائل شده غضبناک داره نظاره میکنه و هربار غصبناکتر، جرات نکردم شمشیر بزنم...
یارسول الله! یه شمشیر برهنه رو بالا سر امام صادق نتونستید ببینید، چه حالی پیدا کردید کربلا؟....لحظه ای که دور حسینت رو گرفتن...
"فرقةٌ بالسيوفِ وفرقةٌ بالرِّماحِ وفرقةٌ بِالحجارةِ وفرقةٌ بالخَشَبِ والعصا...."
عمه ی سادات میدید ناله میزد "وامحمدا واعلیا واحسینا...وَیْلَکُمْ یا قَوم، أما فِیکُمْ مُسْلِمٌ...."
«مگر میان شما یک نفر مسلمان نیست
خدا پرست مگر اندرین بیابان نیست»
دیگه انگار از دشمن چَشم یاری داشت
صدا زد...یابن سَعد! اَیُقتَلُ اَبُوعبداللّه وَ انتَ تَنظُرُ اِلَیهِ؟ یابن سعد آیا حسین رو میکُشند تو نظاره میکنی؟
صَلَی اللّهُ عَلَیک َیا اباعَبداللّه، صَلَّى اللَّهُ عَلَیک وعلی الْبَاكِينَ عَلَیک یا ذَبیحَ الْعَطشان
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#کانال_وگروه_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اشعار_مذهبی
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
#ابرگروه⬇️
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42خادم کانال
╚═══💫💎═╝
#مناجات_با_خدا
#شب_جمعه
#مناجات_و_روضه
#روضه_امام_صادق_علیه_السلام
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
اَللّهُمَ صَلِ عَلی مُحَمّد وآلِ مُحَمَّد
وَعَجِّل فَرَجَهُم
لا حولَ و لاقُوَّةَ اِلّا بِاللّه اَلعَلیِ الْعَظیم
حَسبُنَا اللّه وَ نِعمَ الوَکیل نِعمَ المَولا و نِعمَ النَّصیر
أَسْتَغْفِرُاللهَ الَّذی لا إِلـهَ إِلاّ هُو ،الْحیّ القَیّوم
الْرَّحمنُ الرَّحیمُ ذُوالجَلالِ وَ الإِکْرامِ، مِنْ جَمیعِ ظُلْمی وَ جُرْمی
وَ اِسْرافی عَلی نَفْسی وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ
يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ
يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ
يَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِيَّةِ
صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَيْرِ الْوَرَى سَجِيَّةً
وَ اغْفِرْ لَنَا يَا ذَا الْعُلَى فِي هَذِهِ الْعَشِيَّةِ
ده مرتبه همه باهم
بالحجة الهی العفو...
(من نمیخوام اذیتتون کنم ولی برا تماشا که نیومدی اومدی با خدا حرف بزنی بلدم هستم کار خودم رو بکنم. رو به قبله بشیند دیگه هم اذیتتون نکنم، اما قربونت برم تو نیمه شب اینجا کشوندنت چهارتا زمزمه الهی العفو..
خودت ضرر میکنی والا من کمیل رو برا دل خودم میخونم نه برا دوربین نه برا کسی
اگرم دوربین و چراغ اذیتم بکنه خاموش میکنم..
قدر بدون این ساعتی که افضل ساعتهای شبانه روز هست، زبانت کار بکنه، قلبت کار بکنه، انشالله با خدا حرف بزنی)
شد شب جمعه و دوباره خدا
میخرد آه و اشک سوز جگر
چشم میپوشد از خطا و گناه
غم ز دل میبرد به اشک سحر
بر در خانهی خدای غفور
با دو چشم پراز ستاره بیا
گر گنهکاری و خطاکاری
توبه کن از خطا، دوباره بیا
آمدم تا بگویمت یا رب
گر نبخشی گناه را چه کنم
گر نبخشی دوباره از ره لطف
بندهی روسیاه را چه کنم
گر گناهکارم و سیهرویم
بندهات از خطا پشیمان است
واقفی خود تو براینکه
دل من خانهی شهیدان است
یاد بنیادی و خردپیشه
آن همه نورهای روی زمین
یاد فرماندهی چو دل آذر
یاد دلدادهای چو زین الدین
گرچه این بندهی گنهکارت
نیست بر لطف بیحدت لایق
امشبی را پناه آورده ام
برحریم سلالهی صادق
چقدر امشب دلامون مدینه پر میزنه،
این ایام دلمون میخواست بینالحرمین مدینه کمیل بخوانیم
رفت دل یاد حضرت صادق
پشت دیوار غم فضای بقیع
کاش روزی چنان کبوترها
پرکشم باز درهوای بقیع
حضرت صادق است دست خدا
هشتمین آیه از قبیلهی نور
حضرت صادق آنکه با نگهش
میشود سرد شعلههای تنور
به ابوهارون مکی فرمود برو تو تنور خانه بنشین، که به این سهل خراسانی که ادعا کرد آقا شما چرا قیام نمیکنید ،شما صدها هزار یار در خراسان دارید...
حضرت میخواد امتحانش کنه
شروع کرد با او صحبت کردن...
ابوهارون مکی توی تنور روشن خانه، چنان با امنیت و آرامش نشسته...
این امام صادق نه اینکه اختیار آتش دنیا دست اوست
بلکه اختیارآتش جهنم قیامت هم دست اوست
فرمود چندتا از اینا داریم
گفت آقا یدونه هم از اینا توی خراسان پیدا نمیشه
حضرت صادق است دست خدا
هشتمین آیه از قبیلهی نور
حضرت صادق آنکه با نگهش
میشود سرد شعلههای تنور
گرچه او شیخ این عشیره شده
لیک از غصه چشم تر دارد
غربتش از مزار او پیداست
ارث غربت ز مادرش دارد
همین ساعت بود
نیمه شب بود که...
ز بغض علی بود که باز
آتش به جان در افتاد
بی عمامه امام رفت ولی
همسرش کی به زیر در افتاد
الله اکبر
دید حیدر در آن شلوغیها
فاطمه بین شعلهها مانده
چادر فاطمه شده خاکی...
اینجوری بگم با مقتل درستتره...
چادر فاطمه شده خونی
فاطمه زیر دست و پا مانده
قربونت برم
این وقت شب
نیمه ل شب
تو این تاریکی
بعضیا تک وتنها اومدن تو این گلزار شهدا سر مزار نشستند...
اما دختر پیغمبر تو خونه اش هم حتی امنیت نداره
اصلا باور نمیکرد اینا وارد خونه بشند
باور نمیکرد اینا اینقدر جسارت کنند
یه آهی پشت در کشید...
وَانْصَرَفوا باکین...
یه عده گریهکنان عقب عقب برگشتند
اما وَ بَقيَ...
آن نانجیب باقی ماند
وَ مَعَه جماعةٌ...
وَ رَكَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ
وَ رَدَّهُ عَلَيَّ
وَ أَنَا حَامِلٌ
چنان با سرعت لگد رو به در زد
بیبی اصلا نتونست عقبتر بره
چنان بین در و دیوار گیر افتاد...
چنان گیر افتاد که صدا زد
یا فِضَّةُ خُذینی...
من نمیدونم خونه بیبی پله داشته یا نه
اما از این عبارت میشه فهمید
بیبی هم از بلندی افتاده...
فَسَقَطْتُ لِوَجْهِی....
اما هر طوری بود
فضه کمکش کرد
از زیر دست و پا بیرونش آورد
آخ لا یوم کیومک یاحسین...
فقط یه اشاره کافیه،
شب زیارتی امام حسین،
اگه اهل ناله شدی،
نالهتو با مادرش گره میزنند
اصحابِ تو را زود و بلافاصله کشتند...
آفرین اونایی که فهمیدند،
روضه مقایسهای هستا...
اصحاب تو را زود و بلافاصله کشتند (۲)
بر عکس تو را دیر و بافاصله کشتند....
پشت مرکب امام را بردند
جان پاکش ز غصه بر لب بود
به گمانم ولی در آن هنگام
دست بسته به یاد زینب بود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مناجات_با_خدا
#شب_جمعه
#مناجات_و_روضه
#روضه_امام_صادق_علیه_السلام
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
شد شب جمعه و دوباره خدا
میخرد آه و اشک سوز جگر
چشم میپوشد از خطا و گناه
غم ز دل میبرد به اشک سحر
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#کانال_وگروه_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اشعار_مذهبی
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
#ابرگروه⬇️
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42خادم کانال
╚═══💫💎═╝
قدم اول:
صلوات ابتدای
مجلس👇
#روضه_امام_صادق_علیه_السلام
#صلوات_اول_مجلس
به ساحت مقدس و ملکوتی رئیس مکتب تشیع، شیخ الائمه، وجود نازنین آقا امام جعفر صادق علیه الصلاه و السلام عنایت کنید اجماعا صلوات بلندی ختم کنید.
قدم دوم:
مناجات👇
#روضه_امام_صادق_علیه_السلام
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
🔸با غصه های آل عبا گریه میکنی
یابن الحسن...
ایام شهادت جد غریبتون امام صادق...
حتما الان رفتی مدینه...
کنار قبرستان بقیع...
اونجا برای جد غریبت عزاداری میکنی...
قربون اشکهای چشمت برم آقا...
🔸با غصه های آل عبا گریه میکنی
🔸در اوج روضه های عزا گریه میکنی
🔸ای صاحب عزا، تو به این روضه های ما
🔸می آیی و بدون صدا گریه می کنی
من ميگم شاید امشب آقا بیاد مجلسمون...
یک گوشه ای بشینه...
برای غربت امام صادق اشک بریزه...
مواظب باش عزیز من...
امشب برای امام صادق خوب ناله بزنی...
خوب آبرو داری کنی...
امشب یک جوری برا غربت امام صادق ناله بزن...
اگه آقا بیاد....
از ما راضی بشه...
یا بن الحسن... آقا...
من مطمئنم...
🔸می آیی و بدون صدا گریه می کنی
🔸حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است
در عزای جد غریبتون امام صادق...
🔸حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است
🔸با غصه های آل عبا گریه می کنی
حالا از سوز دلت صداش بزن...
یاصاحب الزمان...
#روضه_امام_صادق_علیه_السلام
متن روضه
قدم سوم:
متن روضه👇
🔸به تنگ آمد دلم از کینه منصور یا جدا
زبانحال غریب مدینه...
آقامون امام صادق...
با جد بزرگوارش...
🔸به تنگ آمد دلم از کینه منصور یا جدا
🔸فلک بین باچه کس کرده مرا محشور یا جدا
قربون مظلومیت برم یا امام صادق...
🔸نکرده شرم از روی تو درآن شام ظلمانی
یا جدا نبودی ببینی...
با من چه کردند...
🔸نکرده شرم از روی تو درآن شام ظلمانی
🔸نموده بی حیائی بر سرم مامور یا جدا
دیگه دلتون اینجا نباشه...
بریم خانه امام صادق...
به یاد اون شبی که...
ابن ربیع نانجیب...
بدون اجازه...
وارد خانه امام صادق شد...
خدا لعنتش کنه...
نانجیب حتی اجازه نداد...
امام صادق عمامه به سر کنه...
ای وای... ای وای ...
بگم یا نه...
🔸پیاده، سربرهنه، از پی اسبش دوانیدم
🔸به عذر اینکه من مامورم ومعذور یا جدا
من از شما سوال میکنم...
اگه یک پیرمرد ببینی...
چطوری باهاش برخورد میکنی...
حتی اگه نشناسیش بازم احترامش میکنی...
اما ابن ربیع نانجیب...
با آقای ما...
امام صادق...
چه کرد...
یا صاحب الزمان...
خودش بر روی مرکب و...
امام صادق رو...
با سر برهنه و پای پیاده...
هی توی کوچه های مدینه میدواند...
خود نانجیبش میگه...
یکوقت برگشتم...
دیدم...
انقدر حضرت خسته شده...
عرق به پیشانیش نشسته...
داره نفس نفس میزنه...
🔸به عذر اینکه من مامورم ومعذور یا جدا
قربان مظلومیت برم آقاجان امام صادق...
خیلی غریب بودید آقا...
شما رو مظلومانه...
توی کوچه ها میکشیدند...
اما میخوام بگم آقاجان...
دیگه کسی به همسرتون جسارت نکرد...
همسرتون رو جلو چشماتون نزدند...
ديگه بچه های شما این صحنه ها رو ندیدند...
من یک آقایی میشناسم...
تو همین شهر مدینه...
ریسمان گردنش انداختند...
کشون کشون میبردندش...
تصور کن...
یک طرف دستهای امیرالمومنین رو بستند...
یکطرف بچه ها...
یکطرف هم زهرای مرضیه...
آی غیرتی ها...
صدا زد نمیزارم آقام رو ببرید...
دومی ملعون، اشاره کرد...
گفت قنفذ...
چرا آروم نشستی...
بزنید زهرا رو... 😭
زبانم لال بشه...
یا امام صادق منو ببخشید...
یه نفر با تازیانه میزد...
یه نفر با غلاف شمشیر...
یه نفر با لگد میزد...
انقدر زدند...
واويلا...
انقدر زدند...
که مادر نقش زمین شد...
🔸قنفذ و ثانی مغیره هر سه زهرا را زدند
🔸بارها آن عصمت باریتعالی کشته شد
یا الله...
اگه تو مدینه زهرای مرضیه رو نمیزدند...
کربلا کسی جرات نمیکرد...
زینب کبری رو بزنه...
یک وقت دیدند دختر ابی عبدالله...
کنار بدن بی سر بابا...
بی تاب شده...
هی صدا میزنه...
بابا...
أُنظُر إلی عَمَّتِیَ المَضروُبَة
بابا بلند شو ببین...
دارن عمه جانم زینب رو میزنند...
🔸با همان دستی كه زهرا را زدند
🔸در كنار ِ پیكرت ما را زدند
ناله بزن یا حسین...
(و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227)
قدم چهارم:
صلوات اخر👇
#روضه_امام_صادق_علیه_السلام
#صلوات_آخر_مجلس
خدای متعال ان شاء الله این دسته جمع رو به زودی زود به مدینه منوره کنار قبرستان بقیع برساند از نزدیک عرض ادب کنیم اجماعا صلوات.
#شب_جمعه
#مناجات_با_خدا
#مناجات_و_روضه
#روضه_امام_صادق_علیه_السلام
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
اَللّهُمَ صَلِ عَلی مُحَمّد وآلِ مُحَمَّد
وَعَجِّل فَرَجَهُم
لا حولَ و لاقُوَّةَ اِلّا بِاللّه اَلعَلیِ الْعَظیم
حَسبُنَا اللّه وَ نِعمَ الوَکیل نِعمَ المَولا و نِعمَ النَّصیر
انت نعم الرب و کنت بئس العبد
بدترین بنده تو داره میاد در خونت...
أَسْتَغْفِرُاللهَ الَّذی لا إِلـهَ إِلاّ هُو ،الْحیّ القَیّوم
دیگه سحرها هم حالم رو خوب نمیکنه یه جوری دلمرده شدم
که حتی سحرها هم نمیتونم باهات آشتی کنم
الْرَّحمنُ الرَّحیمُ
إرحَم...
ذُوالجَلالِ وَ الإِکْرامِ، مِنْ جَمیعِ ظُلْمی وَ جُرْمی وَ اِسْرافی عَلی نَفْسی وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ
يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ
يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ
آغوشت رو باز کن...
يَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِيَّةِ
صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَيْرِ الْوَرَى سَجِيَّةً
وَ اغْفِرْ لَنَا يَا ذَا الْعُلَى فِي هَذِهِ الْعَشِيَّةِ...
بالحسین الهی العفو...
کاش میشد که کمی چرخ زمان برگردد
به دل مردهی عاشق ضربان برگردد
غرق طوفان گناهم،چه کنم نوحی نیست(٢)
منتظر ماندهام آن مونس جان برگردد
معصیت کار شدم، بیخبری پیرم کرد
آری، هیهات دگر عمر جوان برگردد
روزگاری سر سجاده چو باران بودم
آرزو میکنم آن اشکِ روان برگردد
باز هم توبه شکستم کمکم کن یارب(٢)
حال من باز به حال رمضان برگردد
چه شبای خوبی بود،
اصلا خوابم نمیبرد تا با تو حرف نزدم
کمکم کن که بگویم گل نرگس برگرد...
یعنی دیگه رویی ندارم که بگم آقا بیا...
کجا بیاد؟
بیاد که من غرق گناه باشم،
بیاد که من تو خواب غفلت به سر ببرم...
کمکم کن که بگویم گل نرگس برگرد
تیغ عدل علوی، صادق دوران برگرد
کمکم کن که بگویم گل نرگس برگردد
تیغ عدل علوی، صادق دوران برگردد
آخرین حیدری، ای کاش کُمیلت باشم
صادقم باش که یک عمر فُضِیلت باشم
نیمه شب داشت میرفت دزدی،
از دیوار خونه بالا رفت
شنید صاحب منزل داره قرآن میخونه
أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ
یعنی آیا زمان اون نرسیده دلهای مؤمنین زیرو رو بشه، خاشع بشه...
فضیل عیاض رو همون دیوار شروع کرد به گریه کردن
گفت فضیل ...
این آیه داره با تو حرف میزنه
از دیوار اومد پایین،
شد یکی از مریدان امام صادق
تا آخر عمر هم دست از اون خطاها برداشت...
کمکم کن که بگویم گل نرگس برگردد
تیغ عدل علوی، صادق دوران برگردد
آخرین حیدری، ای کاش کُمیلت باشم
صادقم باش که یک عمر فُضِیلت باشم
....
دل من میرود اینبار کمی سمت خدا
تا شوم موی پریشان به قبرستان بقیع
بیضریح است ولی گنبد آن خورشید است
حرم عرش خداست خاک امامان بقیع
بال پرواز گرفتم ز کبوترهایت
تا مسافر شوم و زائری عاشق باشم
مثل آن شاعر مستی که به آقا رو زد
میروم توبهکن روضهی صادق باشم
اسماعیل حِمیَری داشت میومد
جام شراب دستش بود
از دور دید امام صادق داره میاد
جاش رو عوض کرد با حضرت روبرو نشه...
حضرت دنبالش آمد وگفت
اسماعیل چی داری همراهت؟
از خجالت گفت آقاجان سرکه همراهمه ...
به بعضی از نقلها گفت شیر همراهمه...
گفت یه چیزی میگم
آقام از من عبور میکنه،
فرمود میشه بریزی ما میل کنیم؟
اونقدر خجالت کشید،
توی فاصله ی کمی که دهانه کوزه رو برگردونه خیس عرق...
توبه کرد...
با تعجب دید از دهانه کوزهای که مملو از شراب بود سرکه بیرون آمد.
حضرت همونجا گفت اسماعیل حِمیَری امامت کیه؟
فرمود اونی که جام شرابم رو مبدّل به سرکه میکنه
آقا نیمه شبه یه نفسی بزن...
وجود نجس ما رو هم طاهر و طیب کن
الان کجا داری برا جد غریبت گریه میکنی؟!
هر شب جمعه در خانهی آقا باز است
خانه نه، بلکه حسینیهی سادات اینجاست
مجلس روضه شروع شدهمه گفتند حسین
همهجا کرببلا و همه دم عاشوراست
روضهخوان ، بانی این روضه کمی پیر شده
روضه مکشوف نخوان، از علیاکبر بگذر
(ترسم این است تحمل نکند، جان بدهد
امشب از غارت آن پیکر بیسر بگذر ) (٢)
باشه نمیگم چجوری غارتش کردند،
فقط میگم
عمامهاش رو اَخنَس برد..
سرش رو خولی برد..
انگشترش رو بَجدَل برد...
گهوارهی بچهاش رو حرمله برد...
بدن نازنینش هم زیر سُم اسب...
بالحسین الهی العفو...
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#کانال_وگروه_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اشعار_مذهبی
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
#ابرگروه⬇️
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42خادم کانال
╚═══💫💎═╝