و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مهدی میرداماد 🏴🏴🏴 شروع قصه عطش، نيزه است، خنجر و تيغ و در ادامه ي آن حرفِ معجر است اينجا *ابي عبدالله بچه هاش رو جمع كرد، دخترهاش رو، برادرهاشو جمع كرد، خواهرهاش رو جمع كرد، يه نگاه به زن و بچه اش كرد گريه كرد، اين يه نگاه، اما نگاه بعدي رو عصر عاشورا كرد"تُدیرُ طَرْفاً خَفِیّاً إِلى رَحْلِک َ وَ بَیْتِک"  هي لشكر مي رفتن سمت گودال، مي گفتن: حسين زنده است؟ يكي مي گفت: نه! ديگه كارش تمومه؛ تكون نميخوره، يكي مي گفت: نه! از زخماش خونِ تازه مياد، يكي شمشير برداشت گفت: الان ميرم كار رو تموم ميكنم، تا رفت جلو ديد حسين تكون خورد، سه ساعت حسين توي گودال دست و پا ميزد، يه نفر نرفت بگه پاشو تو پسرِ فاطمه اي، هر كي رفت جلو، ترسيد برگشت، شمر عصباني شد، گفت: تكليف رو معلوم كنيد، يكي ميگه زنده است، يكي ميگه نه، ميخواهيد بدونيد حسين زنده است يا نه؟ رفت روي بلندي صدا زد: حمله كنيد سمت خيمه ها، بريد سراغ زينب، حسين غيرت اللهِ، اسم زينب بياد اگه زنده باشه بلند ميشه، تا رفتن طرف خيمه ها، بلند شد، حسين!...* شمر فهمید که انگار علمدارت نیست چه عجولانه به گودال سرازیر شده دو قدم رفت به پایین و دوباره برگشت داد زد زود بیایید زمین گیر شده همه حیرت زده دیدند حسین ابن علی چقدر بعد علی اصغر خود پیر شده *يه نگاه توي خيمه ها به بچه هاش انداخت، يه نگاه توي گودال قتلگاه به خيمه هاش انداخت، يه بار ديگه هم يه نگاه كرد، كجا؟ تو تشتِ طلا، ديد دستاي زينب رو نامحرما بستن، بچه هاش رو آوُردن توي مجلس نامحرم، ديد يه نفر داره دخترش رو نشون ميده، زينب بچه اش رو زود زير چادر گذاشت، حسين!...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠 کانال:نَوٰایِ ذٰاکِرینْ 💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝