🟥وفاق برای حذف آرمانخواهی بخش دوم
🔺اینگونه خواست غرب در مدیریت رفتار جمهوری اسلامی(به ویژه در سیاست خارجی)، تغییر محاسبات مردم و مسئولین و استحاله نظام از درون با کمترین حساسیت محقق میشود. به تعبیر رهبر انقلاب در ابتدای برجام، غرب به حفظ روحانیت در سطح بالای نظام راضی است بهشرطی که خواست آنها در حاکمیت پیگیری شود.
🔺ضد انقلاب فاقد توان براندازی، هم با جمهوری اسلامی اخته شده مواجه میشود که نه میتواند اقدام جدی خلاف خواست آنها انجام دهد، نه توانایی توجیه اقداماتش را در داخل دارد و نمیتواند طبقه طرفدارش را راضی و بسیج کند. لذا مانع اصلی براندازی با منفعل کردن طبقه حامی نظام برداشته میشود.
🔺اگر در دهه هفتاد و هشتاد مقابله با اصل انقلاب، نظام و ولایتفقیه و شخص رهبری مسئله بود و خواهان مردم منهای امام بودند؛ الآن راهبرد عوض شده و امام منهای مردم میخواهند. وقتی آرمانخواهی و آرمانخواهان در صحنه نباشند، دو کفه ترازو به هم میخورد؛ طبعاً نظام و رهبری حمایت از جریانهای حاکم را مثل همیشه حفظ میکنند، سازوکار ثبات میماند ولی سازوکار اصلاح و تغییر از بین میرود. یعنی بازویی برای نظام/رهبری برای انقلابی نگهداشتن نظام نمیماند. اینگونه یا باید نظام مقابل اینها بایستد (مثل برخی فتنهها) که شرایط کشور به چنین اقتضایی ندارد (به ویژه در زمان درگیری با دشمن)و هزینههایی مثل پسا88 به کشور تحمیل شود یا باید نظام مثل دهه هفتاد و نود تا بالارفتن ظرفیت فکری جامعه میدان را برای تجربه شدن برخی جهتگیریهای غلط باز بگذارد که به معنای جلورفتن بخشی از پروژه استحاله و تغییر محاسبات مردم و مسئولان است. آنهم در شرایط حساس تغییر نسلی کشور.
🔺غربگرایان و تکنوکراتهای اصولگرا هم که به عنوان نسخه درجه دوم نه برای بدنه غربگرا(بهمثابه نفوذی) جذابند نه برای اکثر بدنه طرفدار نظام(به مثابه واداده)، و جز در شرایط لابی، بده-بستان، نبودن رقابت سیاسی واقعی و نبودن مردم در صحنه امکان قدرت گرفتن ندارند، هم بخشی از اهدافشان محقق میشود، هم توانایی امتیاز و سهم گرفتن پیدا میکنند. و هم با نبود نسخههای اصلی با استفاده از تابلوهای اسلامی-انقلابی و... امکان بقا پیدا میکنند. در فضای رقابت سیاسی استقلال-پیروزیوار هم همواره میگویند ما از اصلاحطلبان غربگرا بهتر میتوانیم با غرب ببندیم و کشور را اداره کنیم.
🔺بخشی از محافظهکاران، باند قدرت و کنترلچیها هم که کنترل اوضاع در دست خودشان را میخواهند، به حضور مردم در صحنه اعتقاد ندارند و هر بازیگر غیرقابل کنترل را مزاحم میدانند؛ آرمانخواهی را مانع این شرایط میدانند؛ چرا که دکمه کنترلشونده ندارد و نه فقط جناحهای رقیب که از بعضی عناصر مورد تأیید آنها مچگیری خواهند کرد و زیربار نسخههای درجه دو ولیستهای بهزور چپانده شده از بالا نمیروند. وجود چنین نیرویی میتواند کار را از دست آنها خارج کند. لذا راهبرد مهار آرمانخواهان(انقلابیها/عدالتخواهان/حزباللهیها و...)و جذب ضدانقلاب و غربگراهای کنترلشده را پی میگیرند.
🔺مهمتر از همه فرصت برای اشراف، ذینفعان رانتها، صاحبنفوذها در همه نهادها، سرمایهسالاران و بهویژه تاجران مخالف تولید فراهم میشود. چون در این درگیری کسی متوجه آنها و منافع اقتصادیشان نخواهد بود، رانتها ادامه پیدا خواهد کرد و در بدهبستانها سهم محوری اینها که اصل دعوا هستند؛ و بقیه وامدار اینها حفظ خواهند شد و اینها هم که در تقسیم کار بین خودشان هم ریشو دارند هم سه تیغه، هم اصولگرا هم اصلاحطلب، هم چادرچاقچوری، هم فکلی و بیحجاب! مصون خواهند ماند و مهره مناسب اوضاع را رو خواهند کرد؛ مهرههایی که رقابت درونی دارند، اما از منافع طبقهشان محافظت میکنند.
🔺اشرافی که اگر منافعشان را در خطر و مثل دهه هشتاد برباد رفتنه بیابند از برهم زدن اصل بازی و ریخته شدن خون مردم و در خطر قرار گرفتن جان، مال و ناموس مردم و انقلاب و دین مثل سال 88 وبعد از آن، تحریم و... ابایی ندارند! طبیعتاً آرمانخواهی موی دماغ اینها و خطری بالقوه برای منافع آنهاست.
🔺منافع مشترکی که همه را با جهتگیریها و جبههبندیهای مختلف و به ظاهر متعارض به وفاق میرساند و حول یک هویت یا انتخاب و مقابله با یک هویت دیگر گرد میآورد! همچنان که سبز 88 با چنین چسبی طراحی شده بود و از ضد انقلاب تا چهرههای درون لایههای نخستین نظام را زیر یک چتر جمع کرد.
@enghelabemardom