فرقه سازی شیطان(۲) 🔻 كُنْتُ فِي بَعْضِ اللَّيَالِي وَ أَنَا فِي الطَّوَافِ فَإِذَا نِدَاءٌ مِنْ فَوْقِ رَأْسِي يَا يُونُسُ إِنِّي‏ أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي‏ فَرَفَعْتُ رَأْسِي فَإِذَا ج‏ فَغَضِبَ أَبُو الْحَسَنِ(ع)غَضَباً لَمْ يَمْلِكْ نَفْسَهُ ثُمَّ قَالَ لِلرَّجُلِ اخْرُجْ عَنِّي لَعَنَكَ اللَّهُ وَ لَعَنَ مَنْ حَدَّثَكَ وَ لَعَنَ يُونُسَ بْنَ ظَبْيَانَ أَلْفَ لَعْنَةٍ تَتْبَعُهَا أَلْفُ لَعْنَةٍ كُلُّ لَعْنَةٍ مِنْهَا تُبْلِغُكَ قَعْرَ جَهَنَّمَ‏ أَشْهَدُ مَا نَادَاهُ إِلَّا شَيْطَانٌ أَمَا إِنَّ يُونُسَ مَعَ أَبِي الْخَطَّابِ فِي أَشَدِّ الْعَذَابِ مَقْرُونَانِ وَ أَصْحَابَهُمَا إِلَى ذَلِكَ الشَّيْطَانِ مَعَ فِرْعَوْنَ وَ آلِ فِرْعَوْنَ فِي أَشَدِّ الْعَذَابِ سَمِعْتُ ذَلِكَ مِنْ أَبِي(ع)فَقَالَ يُونُسُ فَقَامَ الرَّجُلُ مِنْ عِنْدِهِ فَمَا بَلَغَ الْبَابَ إِلَّا عَشْرَ خُطًى حَتَّى صُرِعَ مَغْشِيّاً عَلَيْهِ قَدْ قَاءَ رَجِيعَهُ وَ حُمِلَ مَيِّتاً فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ(ع)أَتَاهُ مَلَكٌ بِيَدِهِ عَمُودٌ فَضَرَبَ عَلَى هَامَتِهِ ضَرْبَةً قُلِبَ مِنْهَا مَثَانَتُهَا حَتَّى قَاءَ رَجِيعَهُ وَ عَجَّلَ اللَّهُ بِرُوحِهِ إِلَى الْهَاوِيَةِ وَ أَلْحَقَهُ بِصَاحِبِهِ الَّذِي حَدَّثَهُ يُونُسُ بْنُ ظَبْيَانَ وَ رَأَى الشَّيْطَانَ الَّذِي كَانَ يَتَرَاءَى لَهُ‏ یونس نقل کرده، شنیدم مردی از طیاره با حضرت رضا درباره یونس بن ظبیان صحبت میکرد و می‌گفت که او گفته است: در یکی از شب ها که مشغول طواف بودم، ناگاه ندایی از بالای سرم شنیدم که: ای یونس! من خدای یکتایم که خدایی جز من نیست، مرا عبادت کن و نماز را برای یاد من به پای دار! سرم را بلند کردم و ناگهان جبرئیل را دیدم. امام رضا از شنیدن این سخن چنان خشمگین شدند که نتوانستند خودداری کنند، بعد به آن مرد فرمودند: از پیش من بیرون شو! خدا تو را و کسی که این حدیث را برایت نقل کرده و یونس بن ظبیان را هزار بار لعنت کند که هر کدام از آن لعنت‌ها، هزار لعنت دیگر در پی داشته باشد که هر یک از آنها تو را رهسپار قعر جهنم کنند! من گواهی می‌دهم‌ که جز شیطان کس دیگری به او چنین سخنی نگفته است. اما یونس و ابالخطاب، با هم در شدیدترین عذاب گرفتارند و یاران آن دو تا آن شیطان، به همراه فرعون و آل فرعون در شدیدترین عذاب ها مبتلایند، این سخن را از پدرم شنیدم. یونس (راوی این روایت) می‌گوید: آن مرد از جای خویش حرکت کرد، هنوز ده قدم مانده بود به درب خانه، که بیهوش بر زمین افتاد و مدفوعش از راه دهان خارج شد و از دنیا رفت. حضرت رضا فرمودند: فرشته ای با گرزی بر دست آمد و چنان بر سر او نواخت که از درون زیر و رو شد و مدفوعش از دهانش خارج شد، و خداوند روح او را فوراً به هاویه جهنم برد و به همان دوستش که از یونس بن ظبیان آن حدیث را برایش نقل کرده بود ملحق کرد. این هم، همان شیطانی را که او مشاهده کرده بود، دید. 💠به کانال ما بپیوندید و به دوستانتون معرفی کنید 💠 🔹@noornama 🔹@noornama