حکومت اسلامی(۴) - و لا تندمن علی عفو مبادا پشیمان شوی از اینکه کسی را بخشیده ای - و لا تبجحن یعقوبة مبادا از عقوبت کسی، بهجت پیدا کرده و خوشحال شوی "عقوب" به معناي «در پي چيزي به طور پيوسته آمدن» است. تفاوت "عَقِب" با "خَلْف" آن است كه عقب براي متأخر پيوسته و خلف براي اعم از متأخر پيوسته و گسسته است و از این رو مجازات انسان را "عقوبت" خوانده اند چون در پی گناه انسان ظاهر می شود. در مقابل آن "ثواب" قرار دارد؛ "ثواب" از ریشه ی "ثابه" است و ثابه به معنای بازگشت است و عرب به لباس "ثوب" می گوید چون لباس را که از تن بیرون می کنید دوباره به تن برمی گردد. "ثواب" هم به همین معنا است که به اعتبار بازگشت عمل انسان به خود انسان است که اگر به پاداش الهی خوب بنگرید و دقت نمایید، درمی‌یابید که این همان عمل شما است که به شما برگشته است منتهی در چهره ی خاصی که خودش دارد. - و لا تسر عن إلی بادرة وجدت عنها مندوحة از آن ناراحتی که می توانی از آن رها شوی، شتاب نکن(سریع نباش در مورد خشمی که می توانی آن را کنترل کنی) - و لا تقولن إنی مؤمر آمر فأطاع مبادا به مردم بگویی که من امر شده ام تا به شما امر بدهم، پس باید اطاعت شوم(متکبر نباش) - فإن ذلک إدغال فی القلب که این خودبزرگ بینی دغل به قلب انسان می آورد(قلب انسان را فاسد و خراب می کند) - و منهکة للدین و دین را پژمرده می کند "منهکة للدین" یعنی ضعف و بیماری است برای دین - و تقرب من الغیر و بسیاری از نعمت ها را از تو می گیرد(تغییر نعمت ها) "تقرب من الغیر" کنایه از زوال نعمت است - و إذا أحدث لک ما أنت فيه من سلطانک أبهة أو مخیلة و اگر دچار تکبر شوی و ابهت تو را دربرگیرد و دچار توهم شوی علامه مجلسی می آورد: «الخیلاء یعنی تکبر از سر تخیل کردن یک فضیلتی که انسان برای خود می بیند و لفظ «خیل» نیز به همین معنا تأویل می شود؛ زیرا گفته شده: کسی که سوار اسب می شود، قطعا در خود احساس غرور و تکبر می کند و در نهایه در مورد این خبر گفته: کسی که از سر تکبر لباس خود را به زمین بکشد، خداوند به او نظر نمی کند و گفته: «الخیلاء» به ضم و کسر خاء به معنای کبر و خودپسندی است و گفته می شود: «اختال فهو مختال و فیه خیلاء و مخیله» که همه این ها به معنای تکبر است» (بحار ج ۷۰ ص ۲۲۳) - فأنظر إلی عظم ملک الله فوقک و قدرته منک علی ما لا تقدر علیه من نفسک به قدرت و عظمت خدا نگاه کن و ببین سلطنت برای چه کسی است و آن را مقایسه کن با چیزی که خودت بر نفس خویش قادرنیستی(مثل آنکه مریض می شوی و قادر نیستی خودت را درمان کنی) علامه مجلسی می آورد: «آنچه پادشاه را بازمی دارد از این که تکبر ورزد، مشاهد کمال نعمت های خدا بر اوست که او را بر بندگان و سرزمین های خود مسلط فرموده و آنان را زیر دست و قدرت او قرار داده؛ پس این نعمت اقتضا دارد که این سلطان از مُنعم خود تشکر کند و بین خلق خدا عدالت داشته و از ظلم و فساد بازشان دارد و ضعف خود را در برابر خداوند ملِک منّان ببیند؛ پس وقتی با کفران نعمت، عمل مقابل همه این وظایفش را انجام داد، مستحق عذاب جهنم می شود(بحار ج ۷۰ ص۲۲۳) "نظر" در دو معنای "نگاه" و "دقت" بکار رفته است و اینجا می تواند هر دو معنا را شامل بشود؛ یعنی به عظمت خدا با اسبابی که دارد بنگر و دقت کن. «"مُلک" به معمای سلطنت است و "مَلِک" به معنای سلطان است و "مِلْک" به معنای اموال است. - فإن ذلک یطامن إلیک من طماحک که این مقایسه باعث نجات تو از مسیر انحراف می شود - و یکف عنک من غربک و تو را از تندی نگه می دارد "غرب" تیزی تیغ است و برای سطوت و سرعت در کیفر و خون ریزی استعاره گرفته می شود. و "غرب السّيف" تيزى شمشير است و گاه برای بیان تندی زبان و تشبیه به آن استفاده می شود: «فلان غرب اللّسان» او تند زبان است. - و یفیء إلیک بما عزب عنک من عقلک و عقل تو را به جای خود بازمی گرداند. "فیء" بازگشت به حالت پسندیده است؛ یعنی آنچه از عقلت که از تو دور شده، به سویت بازمی گرداند. - إیاک و مساماة الله فی عظمته بپرهیز از اینکه خودت را با خدا در عظمت یکی ببینی‌ امیرالمؤمنین علیه السلام، در این عبارات مالک اشتر را از تکبر برحذر می دارد،اما همین تکبر برای خدای سبحان ممدوح است: «هو الله الذی لا اله إلا هو الملک القدوس السَلام الْمُؤمن الْمُهیمن الْعَزیز الْجبار الْمُتکبر» - و التشبه به فی جبروته و در شکوه و عظمت خود را شبیه خدا کنی - فإن الله یذل کل جبار که خداوند گردن سرکش(جبار) را می شکند امام صادق علیه السلام می فرماید: «مَنْ حَقَّرَ النَّاسَ وَ تَجَبَّرَ عَلَيْهِمْ فَذَلِكَ الْجَبَّارُ» کسی که مردم را کوچک شمرد و بر آن ها گردنکشی(تکبر) کند، پس او سرکش است "تجبر" یعنی تکبر و "جبار" یعنی سرکش - و یهین کل مختال اهانت می کند(بی ارزش و خوار می کند) هر فخر فروشی را اللّهم‌َعجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama