حکومت اسلامی‌(۹) امیرالمؤمنین علیه السلام، در ادامه از نوع تعامل با مردم و جلب حسن ظن آنها می گوید: - و ألصق بأهل الورع بچسبان خودت را به اهل ورع ابن ابی الحدید می گوید: «"و ألصق بأهل الورع" سخنی است فصیح، می گوید: ایشان(اهل ورع) را خواص و برگزیدگان خویش قرار ده»(شرح ابن ابی الحدید ج ۱۷ ص ۴۷)؛ یعنی "ورع" از ویژگی های مهم خواص تو باشد، همانگونه که اصحاب امام علیه السلام باید به این ویژگی متصف باشند: «ما اقل و الله من يتبع جعفراً منكم! انما اصحابي من اشتد ورعه و عمل لخالقه و رجا ثوابه. فهولاء اصحابي» که "اصحاب" فراتر از "انصار" به معنای خواص و یاران نزدیک است و بهترین اصحاب کسانی اند که بیشترین ورع را دارند: «أحبَّ أَصْحَابِي إِلَيَّ أَوْرَعُهُم» "ورع" فراتر از "تقوا" است و به معنای دوری از محرمات و موارد شبهه‌ناک(نمی داند حرام است یا حرام نیست) است. علامه ی مجلسی می گوید: «الورع اجتناب المنهيات و الشبهات» ورع یعنی دوری از منهیات و محرمات و برکناری از موارد شبهه ناک. و در مقابل آن طمع، مستلزم ارتکاب محرمات و شبهات است: «و في مقابله إشعار بأن الطمعه یستلزم ارتکابهما»(بحار ج ۷۰ ص ۱۷۲) - و الصدق بچسبان خودت را به راست گویان یعنی با دروغگویان نباش که دروغگویان مانند سراب اند که نزدیک را دور و دور را نزدیک نشان می دهند: «وایاک و مصادقه‌(مصاحبة) الکذاب فانه کالسراب یقرب علیک البعید و یبعد علیک القریب» "نزدیک کند" یعنی دور را به دروغ، به حق نزدیک نشان بدهد؛ یا امر دور از عقل را نزدیک نشان بدهد، و برعکس(بحار ج ۷۱ ص ۲۱۲) - ثم رضهم علی أن لا یطروک و مردم را چنان بپروران که تو را تملق نکنند(متملقانه تو را تمجید و تعریف نکنند) - و لا یبجحوک بباطل لم تفعله و بخاطر آن اعمال زشتی که انجام ندادی تشویق نکنند - فإن کثرة الإطراء تحدث الزهو بخاطر اینکه ستایش و مدح بی اندازه، ایجاد می کند خودپسندی و غرور را - و تدنی من العزة و آدمی را به سرکشی نزدیک می کند و می کشد مرحوم طبرسی می گوید: «کلمه "عزت" به معنای امتناع و سرپیچی است و به زمین سنگلاخ که به سختی می‌توان در آن راه رفت «ارض عزار» می گویند و خداوند، عزیز است چون کسی نمی تواند او را ناتوان کند»(مجمع البیان ج ۳ ص ۲۲۸) -و لا یکونن المحسن و المسیء عندک بمنزلة سواء آدم هایی که اهل کار خوب اند با کسانی که اهل کار بد اند، نزد تو یکسان نباشند(یک رتبه نباشند) - فإن فی ذلک تزهیدا لأهل الإحسان فی الإحسان بخاطر اینکه باعث می شود آدم خوب، دیگر دنبال کار خوب نرود "تزهید" یعنی رغبت: انسان خوب را نسبت به کار خوب بی رغبت می کند - و تدریبا لأهل الإساءة آدم های بدکار را هم نسبت به کار بَد مشتاق می کند مولانا می گوید: مَر تو را دُشنام و سیلیِّ شَهان  بهتر آید از ثَنایِ گُمرَهان - و ألزم کلا منهم ما ألزم نفسه هر کدام از آنها را(اهل کار خوب و اهل کار بد) بر اساس آن چیزی که بر خود لازم کرده اند، برخورد کن(با آدم خوب، نیکو رفتار کن و با آدم بَد، بد رفتار کن) مولانا می گوید: می‌بلرزد عرش از مدح شقی بدگمان گردد ز مدحش متقی - و أعلم أنه لیس شیء بأدعی إلی حسن ظن وال برعیة من إحسان إلیهم بدان ای مالک! برای جلب اعتماد والی به رعیت، هیچ وسیله ی بهتر از نیکوکاری به مردم نیست امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید:و «واحسن عَلَى مَنْ شِئْتَ تَكُنْ أَمِيرَ» نیکی کن بر هر کسی که می خواهی امیرش باشی - و تخفیفه المئونات علیهم و تخفیف هزینه های زندگی بر مردم(هر چقدر هزینه های زندگی آنها پایین تر بیاید، بیشتر به تو اعتماد می کنند) - و ترک استکراهه إیاهم علی ما لیس له قبلهم و عدم اجبار مردم به کاری که دوست ندارند امیرالمؤمنین علیه السلام از ارتباط نیکو بین حاکم و مردم سخن می گوید و سه چیز را بهترین عامل در برقراری این ارتباط و حسن ظن مردم به حکومت می شمارد. - فلیکن منک فی ذلک أمر یجتمع لک به حسن الظن برعیتک به قدری باید اینجا تلاش کنی تا اینکه مطمئن شوی مردم به تو خوش بین اند(درباره ی حکومت خوب فکر می کنند) - فإن حسن حسن الظن یقطع عنک نصبا طویلا بخاطر اینکه همین خوش‌بینی مردم به تو، بسیاری از مشکلات طولانی تو را برمی دارد و قطع می کند "نصبا طویلا" یعنی مشکلات و اندوه های طولانی - و إن أحق من حسن ظنک به لمن حسن بلاؤک عنده و مستحق ترین مردم به حسن ظنی تو، کسی است که بیشترین احسان را پیش او برده ای(آن کسی به تو خوشبین است که بیشتر از تو احسان دیده است) - و إن أحق من ساء ظنک به لمن بلاؤک عنده و مستحق ترین مردم به بد بینی تو، کسی است که بیشترین بدی را به او کرده ای... اللّهم‌َعجّل‌لولیڪ‌الفرج🌱 @noornama