ساقی به نور باده برافروز جام ما
مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما
┄┅═✾
معنای کلمات ✾═┅┄┈
[ ساقی ] کسی است که به می خواران شراب می دهد و جام های آنها را از شراب پُر می کند؛ اما گاهی در کلام حافظ به معنای معشوق است و آن هم معشوق ازل که باده ی معرفت را بر جان های پاکیزه فرو می ریزد
[ باده ] آب انگور؛ آب انگوری که مسکر و مستی آور باشد؛ اما در کلام و سخن عارفانه ی حافظ غالبا به معنای معرفت و آگاهی است چون معرفت و آگاهی هم مثل آب انگور مایه ی مستی و شور و شیدایی است.
پس غالبا باده به معنای معرفت است و بخصوص در اینجا که همین معنا را دارد چون زیبا ترین قرینه را با خودش به همراه دارد و آن هم "نور" است(نور باده) و کسی نیست که این را بخوبی نداند که آب انگور نوری ندارد، آب انگور مایه روشنی و روشنایی دل آدمی نمی شود و برای آدمی نورانیتی ندارد و بلکه از آن سو ظلمات و تیرگی ها و تار شدن دل ها را با خودش به همراه دارد. و جالب است حافظی که می خواهد دو پهلو سخن گوید و به کلام و مقصودش تصریح نکند، به اینجا که می رسد بیانش را واضح و روشن می کند و "چراغ می" و "آفتاب می" و "نور باده" می گوید.
[ برافروز ] از ریشه ی "برافروختن" به معنای روشن کردن است
[ جام ] "جام" به آن ظرف خاص و کوچک شراب گفته می شود. شراب ظروف خاص خودش را دارد و ظروف شراب هم کوچک و بزرگ دارد و در بین آنها جام و ساغر از ظروف کوچک شراب به شمار می روند؛ ولی منظور از آنها در کلام عارفانه ی حافظ، دل پاکیزه است که مثل جام تمییز، آماده شراب است.
[ مطرب ] نوازنده، آوازخوان که در اینجا به همین معنا است؛ البته گاهی معنای عارفانه پیدا می کند که وصف خداوند خواهد بود و آن هم به این دلیل است که طرب و فرح دل ها بدست اوست که دل ها را طرب ناک و فرح ناک می کند
[ بگو ] از ریشه "گفتن" و در اصطلاح موسیقی به معنای خوانندگی و آوازخوانی است؛ همانطوری که در ممالکی مثل پاکستان نیز امروز بدان "قوال" می گویند که ریشه در همین "قول" دارد؛ یعنی آواز خوانی
[ که ] زیرا، چون که
[ کام ] آروز، میل
[ کار جهان شد به کام ما ] ما کامیاب شدیم، ما به آرزو و میل خود رسیدم، دنیا و کائنات بر وفق مراد ما می چرخد، مطابق میل و آرزوی ما پیش می رود
┄┅═✾
شرح ✾═┅┄┈
گلاب گیر ها در هر ظرفی گلاب نمی ریزند و بلکه در ظرفی گلاب می ریزند که پاک و پاکیزه باشند و اگر یک ظرف تمییزی را ببینند از گلاب پُر می کنند؛ یعنی پاکیزگی و تمیزگی ظرف در کارگاه گلاب گیری همان و سرشار شدن از گلاب ناب هم همان.
و همینطور شیشه های شراب در میخانه ها اینگونه است؛ مگر می شود که یک شیشه تمیز به دست صاحب میخانه بیفتد و آن را پُر از شراب نکند؟ امکان ندارد.
حالا حافظ به میخانه دار عالم(خداوند) خطاب می کند؛ همان که باده های معرفت، خمر به خمر و قدح به قدم در پیش اوست و او است که تنها و تنها می تواند ساقی آن باده باشد، و می گوید: ای ساقی ! ظرف و و جام دل ما پاک و پاکیزه شد؛ یعنی با تحمل رنج ها و ریاضت های مشروع، هوا و هوس ها را از دل و جان خود دور کردیم و این دل ما آماده است تا تو با نور باده ی معرفت منور و روشن کنی، پس بیا و روشن کن، چون خداوند در قرآن وعده کرده:
اتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ
یعنی شما تقوا و پرهیزکاری پیشه کنید و از هوا و هوس پرهیز کنید و این خانه ی دل خود را جارو کنید، آن وقت مَنِ خدا آموزگار شما خواهم شد و به شما علم و معرفت می دهم؛ همان علم و معرفتی که حافظ تعبیر به "باده" می کند و در روایات تعبیر به نور می کنند:
أَلْعِلْمُ نُورٌ یقْذِفُهُ اللّه فِی قَلْبِ مَنْ یشآء
و این وعده ی خداوند است و خداوند خلف وعده نمی کند:
إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ
و چون حافظ به این مطلب باور دارد، از یک سو خطاب به خداوند می گوید: دل ما آماده است و مطمئن است خداوند کرامت می کند و از آن طرف تمام مطربان عالم را دعوت می کند و تمام کسانی که وصف مطربی دارد را فرا می خواند که بیایید با آواز خوش خود بخوانید که جهان از این به بعد بر وفق مراد ماست چون ما به معرفت رسیدیم و چون هر کس به معرفت رسید جهان را بر وفق مراد خودش می بیند.
و لذا دلیل دل چرکین بودن از عالم و اتفاقات آن، نداشتن معرفت است که اگر آگاه بودیم و معرفت داشتیم، رنج ها راحت بودند که اگر معرفت نباشد، راحت ها هم به رنج مبدل می شوند.
#نور_ماه
#غزلیات_حافظ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________