فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رئیسی عزیز چندین میلیون‌ نفر رخت سیاه به تن کرده و آمده بودند برای یک‌نفر. از صبح بیشتر از غم، حس غرور به خاطر داشتن چنین مردمان مؤمن، مهربان و قدرشناسی سراسر وجودم را فراگرفته بود. بغض آسمان که ترک برداشت، تازه بغض از صبح تلنبارشده در گلویم شکست. هیچ‌وقت مرگ هیچ‌کس را دور یا نزدیک، نتوانستم باور کنم. هر از چندگاهی همان‌ها را در خانه و کوچه و بازار به انتظار می‌نشینم. دست خودم نیست. هیچ‌کس را نمی‌توانم فراموش کنم. حرف‌هایشان، گریه و خنده‌شان؛ حتی اخم و خشمشان را به وضوح می‌بینم و می‌شنوم. رئیسی عزیز هم از این قاعده مستثنی نخواهد بود. باور رفتن برای دیگران مشکل و برای من محال است. دست خودم نیست... شامگاه ۳/۳/۳ ساعت ۲۱