📌بریدهای از کتاب:
«وقتی من کوچیک بودم، با خانوادهم رفتیم کنار دریا. خواهرم همیشه سنگهای بزرگی پیدا میکرد و از روشون میپرید تو آب، شیرجه میزد و بعد برمیگشت روی آب. من همیشه بالای سنگ وایمیستادم، و اون از توی آب داد میزد: «بپر بریت، فقط بپر! وقتی اون بالا وایسادی و پایین رونگاه میکنی فقط یه لحظه واسه پریدن خودت رو آماده حس میکنی. اگه این کارو کردی، اونوقت جرئتش رو داری. اما اگه اون لحظه رد بشه و منتظر بشی تا دوباره سراغت بیاد، هیچ وقت جرئتش رو پیدا نمیکنی و نمیپری.»
🔺پ.ن:
شاید بریتماری اول یه آدم غیرقابل درک به نظر بیاد، اما کمکم به ترتیب قاشق و چنگال توی کشوها عادت میکنید، دلتون برای گلهای بالکن تنگ میشه و در آخر هم مثل بریتماری جرئت پریدن پیدا میکنید.
اگرهم نه،
وقتی کتابو بستید حتما مثل بقیه کاملاً حس میکنید که
«بریتماری اینجا بود».
#معرفی_کتاب
#داستان
#رمان
@paknewis
.