👨🏻 اشتباهی خونه یه خانم پیری رو گرفتم، اومدم معذرت خواهی کنم، هی میگفت:
📞 علی جان تویی؟!
👨🏻 هی میگفتم: ببخشید مادر اشتباه گرفتم!!
📞 باز میگفت: رضاجان تویی مادر!!
👨🏻 میگفتم: نه مادر جان اشتباه شده ببخشید!!
💔 اسم سوم رو که گفت دلم شکست، گفتم:
👨🏻 آره مادر جون، زنگ زدم احوالتون رو بپرسم.
👌اونقدر ذوق کرد که چشام خیس شد.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔:
eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
#داستان_کوتاه
#پندها