🚕 مسافر تاکسى آهسته روى شونه‌ى راننده زد. 👨🏻چون مي‌خواست ازش يه سوال بپرسه. 🚕 راننده جيغ زد، کنترل ماشين رو از دست داد، نزديک بود که بزنه به يه اتوبوس، از جدول کنار خيابون رفت بالا، نزديک بود که چپ کنه، اما کنار يه مغازه توى پياده رو، متوقف شد...!! ⏳براى چندين ثانيه، هيچ حرفى بين راننده و مسافر رد و بدل نشد.سکوت سنگينى، حکم فرما بود. 👴🏻 تا اين که راننده رو به مسافر کرد و گفت: هى مرد! ديگه هيچ وقت، اين کار رو تکرار نکن، من رو تا سر حد مرگ ترسوندى! 👨🏻 مسافر عذرخواهى کرد و گفت: من نميدونستم که يه ضربه‌ى کوچولو، آنقدر تو رو مي‌ترسونه!! 👴🏻 راننده جواب داد: واقعآ تقصير تو نيست، آخه من ۲۵ سال، راننده‌ ماشين نعشکش بودم…! 🔅«گاه آنچنان به تکرارهاى زندگى عادت مي‌کنيم، که فراموش مي‌کنيم جور ديگر هم مي‌توان بود...» 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7