0⃣8⃣1⃣ داستان «توبه گرگ مرگ است!» 👌این ضرب المثل در مورد کسی به کار می رود که دست از عادتش بر ندارد و با وجود توبه های مکرر باز هم به کارها و عادت های ناپسندش ادامه می دهد. 🐺 آورده اند كه گرگ پیری بود كه در دوران زندگیش حیوانات و جانواران و پرندگان زیادی را خورده بود و به دیگران هم زیان فراوان رسانده بود، روزی تصمیم گرفت برای اینكه حیوانات دیگر هم او را دوست داشته باشند، به نقطهٔ دور دستی برود و توبه كند! 🐾 به همین قصد هم به راه افتاد. 🐺 در راه گرسنه شد، به اطرافش نگاه كرد، اسبی را دید كه در مرغزاری می چرد. 🐎 پیش اسب رفت و گفت: می خواهم به سرزمین دوری بروم و توبه كنم، اما حالا خیلی گرسنه ام از تو می خواهم كه در این راه با من شریك بشوی؟! 🐎 اسب گفت: كه از دست من چه كاری بر می آید؟ 🐺 گرگ گفت: اگر خودت را در این راه قربانی كنی من می توانم از گوشت تو سیر شوم و از گرسنگی نجات پیدا كنم و هم اینكه دیگران از گوشت تو می خوردند و سیر می شوند. تو با این كار خودت به همنوعان خود كمك می كنی! 🐎 اسب برای نجات جان خود بفكر حیله افتاد و رو به گرگ كرد و گفت: عمو گرگ! من آماده ام كه در این كار خیر شركت كنم و خودم را قربانی كنم، اما دردی دارم كه سالهای زیادی است كه ز جرم می دهد. 🕳 از تو می خواهم در دم را چاره كنی،‌ بعد مرا قربانی كنی!‌ 🐺 گرگ جواب داد: دردت چیست حتماً چاره اش می كنم، اگر هم نتوانستم پیش روباه می روم تا درد ترا علاج كند. 🐎 اسب گفت: چه گویم؟، چند سال قبل، پیش یك نعلبند نادان رفتم كه سم هایم را نعل بزند، اما نعلبند نادان نعل را اشتباهی روی گوشت پایم زد و این درد از آنروز مرا زجر می دهد. 🐎 از تو می خواهم كه نزدیك بیایی و زخمهای مرا نگاه كنی. 🐺 گرگ گفت: بگذار نگاه كنم، اسب پاهایش را بلند كرد و چنان لگد محكمی به سر گرگ زد كه مغزش بیرون ریخت، گرگ كه داشت می مرد به خودش گفت: 🐺 آخر ای گرگ! پدرت نعلبند بود، مادرت نعلبند بود؟ ترا چه به نعلبندی؟ 🐎 اسب هم از خوشحالی نمی دانست چه كند؟ هی می رقصید و به گرگ می گفت توبه گرگ مرگ است. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7