👳 مردی پارسا در بیابان میگشت و بوته از خاک میکَند تا بسوزاند.
💰دست در بوتهای کرد، تا خواست آن را از خاک بیرون بیاورد، کیسهای زر از خاک بیرون افتاد!
👳 رو به سوی آسمان کرد و گفت:
✋ خدایا من چیزی می خواهم که آن را بسوزانم، تو چیزی میدهی که مرا بسوزاند.
📔 برگرفته الهینامه | عطار نیشابوری.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔:
eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
#داستان_کوتاه
#پندها
#طنز