🎤 روضه خوان آقا حُسينيم (ع) 🌷 به مناسبت ، شب زیارتی ارباب بی کفن 🤝🏻 دو نفر از معمرين و بزرگان اهل در يزد كه فعلاً هم يكى از آنها زنده و در حيات است. با همديگر قرار مى گذارند و عهد مى كنند كه هر كدام از آنها زودتر از دنيا رفتند به خواب ديگرى بيايند و وضع خود را به هم خبر دهند!! 🌳⛲🌴 يكى از آنها فوت مى كند دو شب بعد از فوتش به خواب ديگرى مى آيد و در باغ مصفائى قدم زنان دوست خود را ملاقات مى كند پس از او مى پرسد: ❓با تو چه كردند؟ ⚰️ گفت : وقتى مرا در قبر نهادند آن دو ملك بنام نَكي رَيْن براى سئوال و جواب وارد قبر شدند و از من هر چه سئوال كردند زبانم بند آمده بود ونمى توانستم جواب بدهم!! ☝🏻فقط يك كلمه به زبانم آمد و گفتم: من آقا حسينم (ع)... 👥 آنها تا اين حرف را شنيدند ساكت شدند و چيزى نگفتند و مرا به حال خودم به اين حال كه مى بينى گذاردند و رفتند. (۱) 🔅گر راه حسين رفته، آگاه شوى 🔅هم عاشق بى قرار اين راه شوى 🔅داخل چو شوى به جمع ياران حسين 🔅چون يوسف مصر خارج از چاه شوى 📚 پی نوشت: ۱- كشكول شمس. 📚 کرامات الحسینیه، جلد ۱، على مير خلف زاده 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq