⚔ شجاعت یک زن مسلمان هاشمى در برابر یک یهودی 🌴 شهر مدینه از مردان جنگى و سربازان اسلام خالى شده بود و همگان در خارج شهر و در کنار خندق بودند، و بجز برخى از پیرمردان و از کار افتادگان دیگرى که به عللى از حضور در میدان جنگ معاف بوده و در خانه‏ ها مانده بودند، مرد دیگرى در شهر نبود و زنان و کودکان را به دستور پیغمبر اسلام در جاهایى که در و دیوار محکمى داشت و یا قلعه‏ ها جاى داده بودند و گاه گاهى چند تن از طرف رسول خدا (ص) مأمور مى‏ شدند تا در ساعت هاى معینى براى سرکشى و حفاظت به داخل شهر بیایند و وضع داخلى شهر را به آن حضرت گزارش دهند. 🏰 یهودیان بنى قریظه نیز پس از آنکه به نقض عهد و شکستن پیمان خود با محمد(ص)و مسلمانان مصمم شدند آماده حمله به شهر گشتند ولى باز هم از مقاومت و درگیرى با مردم مدینه و بلکه از عاقبت کار بیم داشتند و از این رو از حمله عمومى به شهر صرفنظر کرده و منتظر بودند تا ببینند سرنوشت احزاب و قریش چه خواهد شد! ولى برخى از مردانشان گاه گاهى از قلعه‏ ها بیرون آمده و به قصد دستبرد زدن به داخل شهر مى‏ آمدند تا از فرصت استفاده کرده غنیمتى به چنگ آورند. 🏰 صفیه دختر عبد المطلب عمه رسول خدا(ص)و مادر زبیر بن عوام به دستور پیغمبر با جمعى از زنان در قلعه «فارغ» که به حسان بن ثابت شاعر معروف تعلق داشت، منزل کرده بود و خود حسان نیز با اینکه از نظر سخنورى و شعر مردى شجاع و جسور بود اما از نظر کارزار و به کار بردن شمشیر و اسلحه و جنگ در میدان، بسیار خائف و ترسو بود به طورى که در میدان جنگ حاضر نشده و با زنها و بچه‏ ها در همان قلعه پنهان شده بود!! 🥷 صفیه گوید: در همان روزها یکى از یهود بنى قریظه به کنار قلعه ما آمد و اطراف آن گردش مى‏ کرد تا راهى پیدا کند و داخل قلعه گردد، من که چنان دیدم به حسان بن ثابت گفتم: این یهودى ممکن است راهى پیدا کند و داخل قلعه شده متعرض زنان و کودکان شود برخیز و او را دور کن! 🧔🏻‍♀✋🏻 حسان گفت: اى دختر عبدالمطلب خدایت بیامرزد! به خدا تو خود مى‏ دانى که من‏ مرد این کار نیستم و کشتن او از من ساخته نیست!! 🧹 صفیه گوید: وقتى من این پاسخ را از حسان شنیدم کمرم را محکم بستم و آن گاه عمودى (که چوب یا حربه دیگرى بوده) به دست گرفتم و از قلعه پایین آمدم و با همان عمود بدان یهودى حمله کردم و او را کشتم سپس به داخل قلعه رفته و به حسان گفتم: 👈🏻 من او را به قتل رساندم اکنون برخیز و جامه و اسلحه‏ اش را برگیر و اگر او مرد نبود من خودم این کار را مى‏ کردم! 🧔🏻‍♀ حسان به این اندازه هم جرئت نکرد از قلعه پایین بیاید و رو به من کرده گفت: اى دختر عبدالمطلب مرا به جامه و اسلحه این مرد احتیاجى نیست مرا به حال خود واگذار!!! 📗 زندگانی حضرت محمد(ص)، سيد هاشم رسولى محلاتى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq