🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 دومین تیر به چشم عموی قافله زد بازهم حرمله زد  کارِ سقا پیچید  چشم هم تا پیچید زره‌اش پُر خون شد  تیر از پشت سرش بیرون شد دست افسوس نداشت  ساقه‌اش را آقا بین زانو بگذاشت سرِ خود را به عقب زود کشید  چقدر تیر درید چشم افسوس که ریخت  در مدینه کمر ام‌بنین تیر کشید  فاطمه زد به سرش  ناله کشید خوب شد رفت و ندید ، خوب شد رفت و نبود تک و تنهاست حسین ، فکرِ زنهاست حسین زخمی و تشنه و بی‌کس  نه جوانی نه عبایی نه امیری نه برادر هرطرف یک نفر اُفتاده تنی چاک و این خاک چه خالی است زِ یاران عوضَش خیمه‌ی دارالشهدا پُر زِ بدن ، غرق شهید  یک طرف خفته سعید یک طرف اکبر پاشیده زِ هم پیش او قاسم پیچیده بهم دشت خالی است ، حسین است پر از زخم   ولی بر روی زین دوره‌اش کرده‌اند ای وای  به کین سنگی از دور شکست آینه را  خورد جبین چهراش خون و محاسن همه خون ابتدا آه کشید خواست با دامنِ پیراهن خود پاک کند حرمله دید عجب فرصت خوبی دارد نیست اینبار سعید ، نیست عباسِ رشید  قلب آقا را دید و کمان را که کشید چارمین تیرِ سه‌شعبه زود رسید دور خود چرخ‌زنان سینه درید فاطمه ضجه کشید خواست بیرون کشد از سینه، لبه‌هایش نگذاشت بیشتر رفت فرو ، خم شد از پشت کشید ساقه‌ی تیر بلند  همه بیرون آمد باز فواره‌ی خون  باز خونابه به جوش  مصطفی رفت زِ هوش نفسش رفت زِ دست  خواهرش بدحال است ذوالجناحِ پُرخون  ذوالجناحِ پُر زخم  به لب گودال است از روی زین اُفتاد  مجتبی آمده بود ریختند از همه‌جا  هرکه با هرچه که می‌شد می‌زد پدرش  آنجا بود همه با هرچه که دارد می‌زد مادرش آنجا بود یک نفر خواست که با تیغ تمامش بکند سپرش شد آنجا  پسرش عبدالله بدنش شد سپر ثارالله  بود بر روی عمو  به زمین ولوله بود همه‌جا هلهله بود ، باز هم حرمله بود  باز هم زیر گلو آخرین تیرِ سه‌شعبه به کمانش بگذاشت ولی اینبار  بگو  فاصله اندازه‌ی یک نیزه نه یک تیر نبود دوخت با ضرب سه‌شعبه دو گلو اخنس و اشعث و شمر.... همه بودند سنان آمد و زد نیزه‌ی خود را به گلو  به روی دامن زهراست سرش مادرش مُرد برش خواهرش داد کشید  دخترش جیغ کشید  نزنیدش نزنید جان من  زود خلاصش بکید ✅حسن لطفی ۱۴۰۳/۰۴/۲۵ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷