سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه ذوالفقار قلب حيدر قوت بازوي من لرزش بازوي تو افتاده بر زانوي من خنده همچون گوشوارت بين كوچه گم شده؟! يك تبسم كن به زينب ماه خندان روي من التماست ميكنم زهرا بمان، زهرا نرو همچو شمع رو به خاموشي ببين سوسوي من زهر شد كام عسل از كينه هاي خيبري گر چه يعسوبم ولي پاشيده شد كندوي من آبرويم را بخر نزد حسين و زينبت كلميني فاطمه! اي بانوي گلروي من كلميني! با علي حرفي بزن چيزي بگو اين دم آخر بيا بنشين به گفت و گوي من آمدم امشب كنارت تا تو آرامم كني هي از اين پهلو به آن پهلو نرو پهلوي من كاش من جاي تو بودم كاش خانه در نداشت كاش مي افتاد هم ديوار و هم در روي من بعد تو آه علي در چاه پنهان مي شود زندگي دشوار اما مرگ آسان مي شود @poem_ahl