سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه به پیشگاه تو شعرم اگرچه بار ندارد ولى براى سرودن دلم قرار ندارد چه دیده اند گدایان؟ چرا که بر درِ خانه کسى به قدر تو چشم امیدوار ندارد هزار بار بیایم هزار بار بگیرم چرا که لطف کریمان یکى دو بار ندارد به لطف سفره ی پهن و شبانه روز به راه است محله اى که تو هستى اگر ندار ندارد کسى چنان تو تبهّر به خاک کردن دشمن على الخصوص براى شتر سوار ندارد و با دو تا پسرى که کشیده از تو زبانه برادر تو نیازى به ذوالفقار ندارد مطیع امر تو هستم که انتقام بگیرم چرا که نوکرتان از خود اختیار ندارد اگر که خاک نباشد مزار محترم تو براى سرمه ى چشمش کسى غبار ندارد به اشک و خون دل ما بقیع هم شود آباد گمان کنم که درختى به جز انار ندارد عزیز هر دل مومن تو اینقدَر که غریبى کسى براى جهاد از تو انتظار ندارد نشد شبیه به مشهد براى تو بنویسم مسیر قم به مدینه چرا قطار ندارد چه خوب شد دم رفتن به قحط آب نخوردى چه خوب شد که عیال تو شیرخوار ندارد بدون دل نگرانى برو خیال تو راحت به خانواده ات آقا کسى که کار ندارد @poem_ahl