✳️ یا با دشمن در (ع) 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 ✨✨ما به دنبال یافتن پاسخی برای این پرسش هستیم که آیا امام حسین(ع) غیر از جنگ به فکر دیگری هم بود یا نه؟ آیا حضرت راه مذاکره با دشمن را هم، باز می دید یا این راه از نظر امام حسین(ع) مسدود بود؟ ✅قسمت دهم ✴️موضع متکلمان شیعه ب) شیخ طوسی سید مرتضی یک اثر بسیار محققانه ای دارد به نام «الشافی» و چون این کتاب مفصل بوده است، شیخ طوسی، که جنبه شاگردی هم نسبت به سید مرتضی دارد، آن را مقداری تلخیص کرده است که نام آن «تلخیص الشافی» است. این مطلب را من از این کتاب تلخیص الشافیِ شیخ طوسی برای شما می خوانم.(جلد4، صفحه185) البته باید تذکر بدهم که این بخش از کتاب تلخیص الشافی از اضافات شیخ طوسی به کتاب است: «و قد همَّ ابوعبدالله لما عرف بقتل مسلم و اشیر علیه بالعود» وقتی خبر شهادت مسلم رسید و اینکه وضع کوفه دگرگون شده، خب هنوز سپاهیان حُر نیامده بودند، هنوز لشکر عمر سعد هم نرسیده بود، حضرت آزادیِ عمل داشت برای تصمیم گیری. حضرت آنجا تمایل پیدا کرد و نظر داشت به اینکه برگردد و بقیه مسیر را ادامه ندهد. «فوصل الیه بنوعقیل» ولی عموزاده ها که فرزندان عقیل بودند آمدند و این مطلب را مطرح کردند و گفتند که چرا؟! نه! ما باید ادامه بدهیم. حالا که مسلم ابن عقیل به شهادت رسیده است، ما برنمی گردیم. باید خونخواهی کنیم و تقاص خون او را بگیریم و به هرحال نظر این شد که مسیر ادامه پیدا بکند.  «ثمّ لحقه الحر بن یزید» سپس سپاهیان حر آمدند«و منعه من الانصراف» و دیگر جلوی حضرت را گرفتند و مانع از بازگشت حضرت شدند و حرفشان این بود که باید بیایید پیش عبیدالله ابن زیاد و هرچه عبیدالله می گوید بپذیرید. یعنی آنجا اصلا بحث را مطرح نمی کردند. «ان یقدم الی ابن زیاد نازلاً علی حکمه. فامتنع» ولی حضرت نمی پذیرفت. «و لما رای الّا سبیل الی العود» وقتی که حضرت دید که راهی برای برگشت نیست، اجازه نمی دهند که برگردد، «و لا دخول الکوفه»و نه حضرت خودش می تواند آزادانه به کوفه برود، در ادامه مسیر «سلک طریق الشام» حضرت فرمودند به طرف شام حرکت می کنیم. «سائراً نحو یزید ابن معاویه» می رویم پیش خود خلیفه، خود یزید. چرا؟ حالا این تعبیری که متکلمین ما اینجا دارند، تعبیر سنگینی است! از آن چیزهایی است که امروز سانسور می شود و باید سانسورش کرد! تعبیر شیخ طوسی این است «لعِلمه علیه السلام بانه علی ما به ارقّ من ابن زیاد و اصحابه» چون امام حسین می داند که یزید بن معاویه انعطاف پذیرتر از عبیدالله ابن زیاد است و راحتتر می شود با او کنار آمد و صحبت کرد. لذا حاضر به اینکه بپذیرد نزد عبیدالله برود نبود ولی حاضر بود که به شام برود و با یزید صحبت کند. لذا حضرت به سوی شام حرکت کرد تا جایی که سپاه ابن سعد رسیدند «فسار حتی قدم علیه عمر بن سعد و کان من امره ما قد ذکر و سطر» ولی خب عبیدالله بن زیاد به هر حال عمر بن سعد را فرستاد و عمر بن سعد حضرت را محاصره کرد و اجازه نداد. در اینجا شیخ این سوال را مطرح می کند که چرا حضرت تن داد به کشته شدن؟ پاسخی که این بزرگوار اینجا می دهد، این نیست که امام می خواست از شهادت استقبال کند و یا عزت. بلکه پاسخ شیخ این است که امام می خواست به مدینه برگردد یا نزد یزید برود و یا به سر حدات کوچ کند ولی آنها نگذاشتند: «و قد روی انه علیه السلام  قال لعمر بن سعد اختاروا منی»حضرت به عمر ابن سعد فرمودند یکی از این چند پیشنهاد من را انتخاب کنید.یا قبول کنید که من برگردم به همان جایی که آمدم. این پیشنهاد اول.  دستم را در دست یزید بگذارم  ببینیم خودش چه می گوید. شما نماینده او هستید دیگر. شاید خودش نظر دیگری داشته باشد. بگذارید ما خودمان با همدیگر کنار می آییم. این پیشنهاد دوم.   یا به یکی از سرحدات بفرستید. یکی از نقاط مرزی. معمولا کسانی را که بخواهند تبعید کنند به نقاط مرزی می فرستند که ارتباطاتشان از نظر اجتماعی کم شود و دیگر نتوانند خیلی فعالیت داشته باشند. و همین مطلب را عمر ابن سعد به عبیدالله نوشت و او هم در نهایت مخالفت کرد. اینجا این مطلبی را که خواندم، موضع کلامی شیخ طوسی است. وی مورخ نیست. اما داده های مورخین را می گیرد، در چارچوب کلامی خودش می ریزد. او باید تحلیل کند که امام موضع گیری هایش بر اساس یک سری اصول و موازین است و امامی که ما او را به عنوان امام معصوم می شناسیم و باید در آن چارچوب قابل تحلیل باشد. این بزرگواران می فرمایند که همین را که مورخین گفته اند، کاملا معقول است و مشروع و درست است. امام حسین(ع) همینطور بوده است. امامت همین است. ادامه دارد... 🔹🔸سخرانی حجت الاسلام سروش محلاتی ( دانشگاه علامه طباطبایی) ✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨ ┏━━🌹💠🌹━━┓ 🆔 @quranpuyan ┗━━🌹💠🌹━━┛