🔴 ما را فرار داده ایم... . 🔷 اگر زن امروز دیوانه وار رنگ عوض می کند و خود را به شکل عروسک فرنگی (و نه زن فرنگی) در می آورد، باید در آن سوی مرز، «استعمار اقتصادی» بیگانه را ببینیم و در این سوی مرز، خودمان را که در این کار با او همدستی کرده ایم. ما زن را فرار داده ایم و او به سادگی صیدش می کند. 🔶 ما او را ضعیفه، پاشکسته، کنیز شوهر، مادر بچه ها (اصطلاح عصر بردگی = اُمِ وَلَد) و حتی «بی ادبی»، «منزل» و «بز»... لقب دادیم و خلقت او را از انسان جدا کردیم و بحث می کردیم که آیا زن می تواند «خط» داشته باشد یا نه ؟ و استدلال می کردیم که اگر خط داشته باشد ممکن است به نامحرم نامه بنویسد. (و با این استدلال، خوب تر می بود که کورَش می کردیم تا هرگز نامحرمی نبیند! در اینصورت خیال آقای غیرتی - که تزلزل شخصیت ضعیفه ی خود را به شکل دلواپسی از بی وفایی همسرش احساس می کند - تا آخر عمر آسوده بود)... 🔷 تقوا و عفت زن را چنین حفظ می کردیم، با دیوار و زنجیر، نه به عنوان یک انسان و با اندیشه و شعور و پرورش و شناخت. او را حیوان وحشی ای تلقی می کردیم که تربیت بردار نیست; اهلی نمی شود. تنها راه نگهداری اش «قفس» است و هرگاه زنجیر در خانه باز ماند، می گریزد و از دست می رود. عفت او شبنمی است که تا آفتاب ببیند می پَرَد. زن به زندانی ای می مانست که نه به مدرسه راه داشت و نه به کتابخانه و نه به جامعه. 🔶 در جامعه، چون اقوام نجس - یا راماهای هند - در شمار انسان ها نبود، زیرا خود، انسان را یک «حیوان اجتماعی» می نامیدند و زن را از جامعه بیرون نگهداری می کردند. شعار این بود که «تحصیل علم بر زن و مرد مسلمان واجب است» و در باب این حدیثِ پیغمبر، منبرها می رفتند و داد سخن می دادند و یک ماه رمضان در پیرامون آن حرف می زدند، اما همیشه مرد بود که حق تحصیل علم داشت و زن - جز در خانواده های متمکن و متمول که می توانستند معلم سرخانه داشته باشند - از تحصیل محروم بود و نمی توانست از این «فریضه ی دینی» برخوردار باشد. . 📚 برگرفته از کتاب ، صص ۱۱۱ - ۱۱۲، انتشارات سپیده باوران، چاپ چهارم، ۱۳۹۰. . 🖋 کانالِ قرآن‌پویان تدبر در قرآن ،تفقه در دين ┏━━🌹💠🌹━━┓ 🆔@quranpuyan ┗━━🌹💠🌹━━┛