به (ناحق) - تعريف و مصاديق اكل مال به باطل چيست؟ 🍃قسمت ششم مرحوم صادقي تهراني در تفسير الفرقان در تفسير آيه 29 سوره نساء،نكات زير را آورده است: اين آيه مفتخوارى را بكلى حرام كرده، و نه تنها تصرف ناهنجار در اموال ديگران را كه تصرف انسان را در مال حلال خودش نيز بگونه اى باطل كه اسراف يا تبذير است حرام دانسته، در هر صورت" الا ان تكون تجارة عن تراض منكم" كه استثناى منقطع است، و در نتيجه دليل بر حصر حليت در تجارت نيست، بلكه بارزترين نمونه حليت تصرفات تا جرانه مالى است، اينجا نكات زير مستفاد مى گردد: 1- استثناى" تجارة عن تراضٍ" مصداق اعلاى تصرف حلال را بيان كرده، و به همين خاطر هديه و هبه و صدقه و نفقه و مانند اينها نيز حلالند، و اينطور نيست كه حكم اين آيه بخاطر مصاديق ديگر نسخ شده يا تخصيص خورده باشد.  2- ب، در «بالباطل» براى سببيت، معيت و غايت است، و با توجه به مبناى ما كه استعمال لفظ در اكثر از معناى واحد را- به ويژه در قرآن- جايز مى دانيم، بالباطل به اين معنى است كه داد و ستدهاى مالى با وسيله هاى باطل، يا همراه باطل و يا با هدف باطل كلًا حرام است، بنابراين ربا و دزدى و كم فروشى و گران فروشى از مصاديق" اكل بالباطل" و حرام مى باشند 3-" تراض منكم" كه بمعناى رضايت دو طرف است، بايد بر مبناى عقل و ايمان باشد، زيرا مورد خطاب آيه مؤمنين عاقل هستند، روى اين اصل رضايت و توافقى كه بر خلاف اصول عقلى يا ايمانى باشد مورد قبول نيست. در اينجا قيد رضايت، حالت اجبار و اكراه را خارج مى كند، كه در اين صورتها تجارت باطل است، همچنين اين رضايت بايد واقعيت و تمركز داشته باشد، يعنى اگر طرفين به ارزش واقعى و نياز به كالاهاى مورد معامله شان پى ببرند و راضى باشند، و نه اينكه يك طرف با پنهانكارى جنس بد يا معيوب را تحويل دهد، و يا در جنس مورد معامله بررسى درستى نشده باشد كه در اينگونه موارد نيز رضايت صدق نمى كند.  4- از مصاديق" اكل بالباطل" اين است كه كسى پولى را قرض بگيرد بدون اينكه نيت و يا امكان بازگرداندن آنرا در وقت مقررش داشته باشد، پس اين دو شرط، شرط حلال بودن قرض است.  5-" عن تراض" داراى دو بعد است: يكى رضايت به اصل معامله، و ديگرى رضايت به شروط معامله، اگر طرفى به اصل معامله راضى بود، اما به شرط يا قيدى از آن راضى نبود، در نتيجه اصل معامله درست است و طرفين بايد در مورد قيد زايد يا به توافق برسند و يا آنرا تغيير دهند، كه اينجا زمينه خيار فسخ است. و اين" تجارة عن تراض" كه داد و ستد مالى را در بر دارد، به طريق اولى داد و ستد ازدواج را نيز در بر مى گيرد، مرد و زن هم داد و ستد مالى دارند، و هم داد و ستد حالى در وحدت زندگى كه مورد خيار است، روى اين اصل خيار فسخ در باب نكاح به طريق اولى ثابت است، و در هر صورت خيار فسخ با شرايطى در كل داد و ستدها وجود دارد.  6-" و لا تقتلوا انفسكم" در اين آيه به اين معناست كه خودتان را در نفى و اثبات داد و ستدهاى مالى به خطر جانى نياندازيد، زيرا جان مقدم بر مال است، و نبايد نثار مال گردد، و همانگونه كه خود كُشى حرام است، كشتن مؤمنين ديگر هم حرام است، و نيز هتك حرمت و تعرض به شخصيت اين افراد محترم نيز از مصاديق قتل نفس است، زيرا كُشتن شخصيت و احترام اوست. كشتن گاه كشتن شخصيت و انسانيت و ارزش انسانى است كه با مفت خوارى محقق مى شود، زيرا شأن بالاتر از مال است، و گاه كشتار به سبب كينه و دشمنى است، كه از تجارت باطل و بدون رضايت ناشى مى شود، و كسى كه بى جهت خود را در معرض خطر قرار دهد، به ناحق خود را به قتل رسانده، و اين خود در قرآن نهى شده است (2: 195). تجارت داد و ستد است، و تاجر تلاش مى كند تا از سرمايه اش منفعت و سودى بدست آورد، زيرا اصولًا تصرف در مال براى نشاط مالى جامعه لازم و واجب است، و به تعبير قرآن خدا اموال را براى ما قيام قرار داده (4: 5) و بر طبق حديثى از پيامبر تاجر مسلمانِ راستگو و امين روز قيامت با ما محشور مى شود. پایان جهت مشاهده پاسخها و نظرات مختلف به لینک زیر مراجعه نمایید👇👇 http://yon.ir/Qp443 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹 ┏━━🌹💠🌹━━┓ 🆔 @quranpuyan ┗━━🌹💠🌹━━┛