همیشه پای یک که نه! بیشتر از یک زن باید وسط میدان باشد. تا آن میدان، میدان بشود و آن کار را بشود اسمش را گذاشت کار! شاید بگویید چون زنی رگ غیرت فمنیستی‌ات قلمبه شده. یا چون خودت سرت را توی هر کار فرهنگی و شهری که بوده کرده‌ای حالا داری سنگش را به سینه می‌زنی یا... اما من باز حرف خودم را می‌زنم. توی این هفته‌ای که اسمش بسیج است و تلویزیون و رادیو و فجازی پر شده از عکس مردهایی که دارند بسیجی‌وار و مخلص بار انقلاب را به دوش می‌کشند. می‌خواهم پرده را پس بزنم و زن‌هایی را که دیده نمی‌شوند و اصلا سودای دیده شدن ندارند را کمی نشان بدهم. اگر از زنانی که توی پایگاه‌های بسیج بدون هیچ حقوق و مواجبی دارند کار فرهنگی می‌کنند بگذریم. اگر از زن‌هایی که پشت جبهه ‌ها و توی جبهه‌ها وسط میدان کارزار پشتیبانی می‌کردند یا زن‌هایی که برای همین اوضاع کرونا توی کارگاه‌ها داوطلبانه ماسک و گان می‌دوختند یا بسته‌های ارزاق را بسته‌بندی می ‌کردند ویا آن‌هایی که توی خانه‌ها برای مردها و زن‌های توی کارگاه‌ها غذا می‌پختند هم بگذریم. باز هم بانوانی هستند که ندیدیمشان. زن‌هایی که صبوری کردند و نبود مردهاشان را توی خانه تحمل کردند و دم نزدند. تا دل مردهاشان قرص باشد. تا پای مردهاشان نلرزد و سست نشود. مادرهایی که آیت الکرسی خواندند پشت سر پسرهاشان و راهی بیمارستان‌ها و میادین پرخطر کردندشان. زن‌هایی که یا پا به ماه بودند و یا بچه‌ی کوچک داشتند و شب‌ها محتاج حضورِ مردِ خانه. اما گلایه نکردند تا همان مرد با خیال امن تا ته کوچه‌های حاشیه شهر برود و برای خانواده‌ای که مرد کارگرش بی‌کار شده و بچه فلجش گوشه‌ای افتاده، بسته گوشت و نانی ببرد و سر مردِ آن خانه هم بلند بشود جلوی زن و بچه‌ای که هفته‌هاست جز نان خالی چیزی سر سفره‌شان نبوده است. همیشه قلب زنی مهربانانه زده تا مردی وسط کارزار باشد. همیشه این قصه‌های مردانه، پشتِ پرده‌هایی زنانه داشته و دارد. برای همیشه تاریخ و به مناسبت این هفته خداقوت و دست‌مریزاد به همه بانوان بسیجی کشورم. 🖊 زینب جلوانی @rabteasheghi