شخصی به نام احمد پسر حواری میگوید:
- آرزو داشتم سلیمان دارانی،که یکی از عرفا بود را در خواب ببینم.
پس از یک سال، او را در خواب دیدم.
به او گفتم:
👈- استاد! خداوند با تو چه کرد؟
گفت:
- از جایی میآمدم، قدری هیزم در آنجا دیدم، چوبی به اندازه چوب خلال از آنها برداشتم، نمی دانم خلال کردم یا نه!
اکنون یک سال است که برای حساب همان چوب معطل هستم.
😭😭😭😭😭
📚داستانهای بحارالانوار.ج۱.ص۱۶۹
#داستان #حکایت #سخن
#حق_الناس
#کشول_مذهبی
@rahimiseyed