فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"روضه‌ی خانگی" معصومه خانم روضه‌ی خانگی داشت، مادرِ مریم خانم همسایه‌شان قبل از پخشِ نذری، مجلس روضه را ترک کرد. روضه که تمام‌ شد نذری مادرِ مریم خانم را داد به مریم خانم اما او قبول نکرد و گفت مسافر است و تا چند روز آتی مادرش را نمی‌بیند. تا خانه‌ی مادرِ مریم خانم یک ربع بیشتر راه نبود، دوتا غذای نذری را برداشت و برد درِ خانه‌ی مادرِ مریم خانم، مرد جوانی در را باز کرد و نذری‌ها را گرفت. معصومه خانم به خانه که رسید با مریم خانم تماس گرفت و گفت: « نذری‌ مامان‌تون رو براشون بردم اما داداش‌تون در را باز کردن، خجالت کشیدم خودم رو معرفی کنم.» - مریم‌ خانم: « داداشم که الان سفرِ، آها نکنه نذری رو بردین در خانه‌ی قبلی مادرم، یادم رفته بود بهت بگم مامانم دو ماه هست از محله‌مون رفتن.» معصومه خانم فهمید که خادم الرضایی بیش نیست و امام‌رضا غذای نذری‌شان را به هر که بخواهند می‌دهند. نویسنده: مرضیه‌ رمضان‌قاسم زنگ بیداری 🕰 https://eitaa.com/joinchat/2786918448C6bafa932ef