روضه های مرتبط با حضرت عبدالله بن حسن سلام الله علیهما -عبدالله اصغر- و مقتل ایشان (۲) در كتب معتبر ، سنّ او نيامده است . برخى نويسندگان متأخّر ، او را يازده ساله دانسته اند. نام عبدالله در «زيارت رجبيّه» آمده است . در «زيارت ناحيه مقدّسه شهدای کربلا» نيز مى خوانيم : السَّلامُ عَلى عَبدِ اللّه ِ بنِ الحَسَنِ بنِ عَلِيٍّ الزَّكِيِّ ، لَعَنَ اللّه ُ قاتِلَهُ و رامِيَهُ حَرمَلَةَ بنَ كاهِلٍ الأَسَدِي." متن مقتل: إنَّهُم أحاطوا بِهِ إحاطَةً، خَرَجَ إلَيهِم عَبدُ اللّه ِ بنُ الحَسَنِ بنِ عَلِيٍّ ـ وهُوَ غُلامٌ لَم يُراهِق ـ مِن عِندِ النِّساءِ يَشتَدُّ حَتّى وَقَفَ إلى جَنبِ الحُسَينِ عليه السلام ، فَلَحِقَتهُ زَينَبُ بِنتُ عَلِيٍّ عليهاالسلام لِتَحبِسَهُ. فَقالَ لَهَا الحُسَينُ عليه السلام : اِحبِسيهِ يا اُختي. فَأَبى وَ امتَنَعَ عَلَيهَا امتِناعاً شَديداً و قالَ: وَاللّه ِ لا اُفارِقُ عَمّي ! (منابع: تاريخ الطبري: ج ٥ ص ٤٥٠، الإرشاد: ج ٢ ص ١١٠ ) ترجمه: هنگامی که امام حسین علیه السلام را از مرکب به زمین انداختند و از همه طرف بسویش حمله ور شده و به طور كامل ، گِرد او را گرفتند ، عبد اللّه بن حسن بن على ـ كه جوانى نابالغ بود ـ از کنار اهل حرم به سوى دشمن بيرون دويد و خود را به كنار حسين عليه السلام رساند . حضرت زينب عليهاالسلام دختر امیرالمومنین عليه السلام در پى اش رفت و خود را به او رساند تا او را نگاه دارد . حسين عليه السلام به خواهرش فرمود : «خواهرم ! او را نگاه دار» ؛ امّا او تسليم نشد و به هيچ رو نپذيرفت و گفت : به خدا سوگند ، از عمويم جدا نمى شوم . (مقتل عبدالله ادامه دارد...) صلی الله علیک یا اباعبدالله صلی الله علیک یا اباعبدالله صلی الله علیک یا اباعبدالله گریز بخش اول روضه عبدالله : عبارات مقتل نشان می دهد حضرت زینب سلام الله علیها به جهت گرفتن عبدالله خود را تا برادرش رساند زیرا متن مقتل می گوید عبدالله خود را با شتاب به عمویش رسانده بود و حضرت زینب سلام الله علیها هم خود را به او رساند. اگر این مطلب صحت داشته باشد همان طور که مقتل آورده است فقط باید گفت: امان از دل زینب امان از دل زینب... برادرش را با چه وضعیتی از نزدیک نزدیک بر روی خاک داغ کربلا مشاهده کرد. گوشه ای از آنچه که این خواهر و این برادر زاده هر دو با هم دیدند و هیچ کس دیگر از بنی هاشم و از اهل بيت امام آن صحنه ها را ندید: دست قطع شده برادر ؛ لبهای پاره و تیر خورده برادر ؛ گلوی مجروح برادر ؛ استخوان های شکسته شده پیشانی برادر؛ بدن مملو از تیر برادر؛ پهلوی نيزه خورده برادر؛ شانه های پاره پاره برادر؛ سینه غرق بخون برادر و ... متن مقتل: قالَ شِمرٌ : ما وُقوفُكُم ؟ و ما تَنتَظِرونَ بِالرَّجُلِ و قَد أثخَنَتهُ السِّهامُ ؟ اِحمِلوا عَلَيهِ ثَكِلَتكُم اُمَّهاتُكُم ! فَحَمَلوا عَلَيهِ مِن كُلِّ جانِبٍ ، فَرَماهُ أبُو الحَنوقِ الجُعفِيُّ في جَبينِهِ ؛ وَ الحُصَينُ بنُ نُمَيرٍ في فيهِ ؛ و أبو أيّوبَ الغَنَوِيُّ بِسَهمٍ مَسمومٍ في حَلقِهِ ؛ و كانَ ضَرَبَهُ زُرعَةُ بنُ شَريكٍ التَّميمِيُّ عَلى كَتِفِهِ الأَيسَرِ فقطعها ؛ و كانَ طَعَنَهُ صالِحُ بنُ وَهبٍ المُزَنِيُّ عَلى جَنبِهِ ؛ و كانَ رَماهُ سِنانُ بنُ أنَسٍ النَّخَعِيُّ في صَدرِهِ و ... (منابع: المناقب لابن شهرآشوب : ج ٤ ص ١١١ ، بحار الأنوار : ج ٤٥ ص ٥٥ و كشف الغمّة : ج ٢ ص ٢٦٣ و الإرشاد : ج ٢ ص ١١٢) ترجمه: شمر رو به لشكر گفت : براى چه ايستاده ايد ؟ از او ، چه انتظار داريد ؟ زخم ها ، او را افكنده اند . مادرتان به عزايتان بنشيند ! به او حمله كنيد . سپاهيان ، از هر سو به او حمله بُردند . ابو حَنوق جُعْفى ، تيرى به پيشانى امام عليه السلام زد؛ و حُصَين بن نُمَير با تيرى به دهان او زد؛ و ابو ايّوب غَنَوى با تيرى سمّى ، به گلويش زد؛ و زُرْعة بن شريك تميمى ، ضربه اى به دست چپش زد و از کتف قطع کرد؛ و صالح بن وَهْب مُزَنى نيز به پهلويش ضربه اى زد ؛ و سِنان بن اَنَس نَخعى هم تيرى به سينه اش زد و ... در یک جمله کوتاه : و جَعَلوهُ شِلوا مِن كَثرَةِ الطَّعنِ وَ الضَّربِ (مثير الأحزان : ص ٧٣) ترجمه: حسین علیه السلام را از فراوانىِ زخم ها و ضربه ها ، مانند تكّه گوشتى كرده بودند. امان از دل زینب چه خون شد دل زینب زینب سلام الله علیها آمده بود عبدالله را بگیرد و برگرداند اما چه گذشت بر او در کنار مقتل برادر ... یا حسین یا حسین یا حسین _____________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala