eitaa logo
مقتل خوانی
761 دنبال‌کننده
32 عکس
5 ویدیو
1 فایل
مقتل حضرت سیدالشهداء ( علیه السلام ) و یاران و اهل بیت باوفایش ( علیهم السلام )
مشاهده در ایتا
دانلود
روضه های اسارت کراماتی از سر بریده امام حسین علیه السلام (۲) المنهال بن عمرو : أنَا وَاللّه ِ رَأَيتُ رَأسَ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام حينَ حُمِلَ ، و أنَا بِدِمَشقَ ، و بَينَ يَدَيِ الرَّأسِ رَجُلٌ يَقرَأُ سورَةَ الكَهفِ ، حَتّى بَلَغَ قَولَهُ تَعالى : «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَـبَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كَانُواْ مِنْ ءَايَـتِنَا عَجَبًا» (سوره کهف،۹) قالَ : فَأَنطَقَ اللّه ُ الرَّأسَ بِلِسانٍ ذَرِبٍ. فَقالَ : أعجَبُ مِن أصحابِ الكَهفِ قَتلي و حَملي . ترجمه: مِنهال بن عمرو روایت می کند: به خدا سوگند ، من سر حسين بن على عليه السلام را هنگامى كه مى بردند ، ديدم . من در دمشق بودم و جلوى سر ، مردى سوره كهف را قرائت مى كرد تا به اين سخن خداى متعال رسيد : «آيا پنداشتى كه اصحاب كهف و رَقيم ، از نشانه هاى شگفت ما بودند؟!». آن گاه خداوند ، سر را به سخن در آورد و با شيوايى تمام فرمود : «شگفت تر از ماجراى اصحاب كهف ، كُشتن و بردن من است» . (منابع: تاريخ دمشق : ج ٦٠ ص ٣٧٠ ؛ الخرائج والجرائح : ج ٢ ص ٥٧٧ ح ١) لَمّا صَلَبوا رَأسَهُ عَلَى الشَّجَرَةِ سُمِعَ مِنهُ : «وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَـلَمُواْ أَىَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ» (سوره شعراء آیه ۲۲۷) و سُمِعَ أيضا صَوتُهُ بِدِمَشقَ يَقولُ : «لَا قُوَّةَ إِلَا بِاللَّهِ» (سوره کهف آیه ۳۹) ترجمه: هنگامى كه سرِ حسين عليه السلام را بر درخت آويختند ، از آن شنيده شد : «و به زودى ، ستمكاران خواهند دانست به كجا باز مى گردند!». و نيز صدايش در دمشق شنيده شد كه مى گويد : «قدرتى ، جز از جانب خدا نيست!». (منبع: المناقب لابن شهرآشوب : ج ٤ ص ٦١) عن الحارث بن وكيدة : كُنتُ فيمَن حَمَلَ رَأسَ الحُسَينِ عليه السلام ، فَسَمِعتُهُ يَقرَأُ سورَةَ الكَهفِ ، فَجَعَلتُ أشُكُّ في نَفسي و أنَا أسمَعُ نَغمَةَ أبي عَبدِ اللّه ِ عليه السلام . فَقالَ لي : يَا بنَ وكيدَةَ ، أما عَلِمتَ أنّا مَعشَرَ الأَئِمَّةِ أحياءٌ عِندَ رَبِّنا نُرزَقُ ؟! قالَ : فَقُلتُ في نَفسي : أسرِقُ رَأسَهُ ، فَنادى : يَا بنَ وكيدَةَ ، لَيسَ لَكَ إلى ذاكَ سَبيلٌ ، سَفكُهُم دَمي أعظَمُ عِندَ اللّه ِ مِن تَسييرِهِم رَأسي ، فَذَرهُم «فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ إِذِ الْأَغْلَـلُ فِى أَعْنَـقِهِمْ وَ السَّلَـسِلُ يُسْحَبُونَ» (سوره غافر آیات ۷۰ و ۷۱) ترجمه: حارث بن وَكيده روایت می کند: من در ميان كسانى بودم كه سرِ حسين عليه السلام را مى بردند و شنيدم كه آن سر ، سوره كهف را مى خوانَد و من با آن كه صداى ابا عبد اللّه الحسين عليه السلام را مى شنيدم ، در درونم به ايشان شك مى كردم . سر به من فرمود : «اى پسر وَكيده ! آيا ندانستى كه ما امامان ، زنده هستيم و نزد خدايمان روزى مى خوريم ؟!» . با خود گفتم : سر را مى دزدم . ندا داد : «اى پسر وَكيده ! تو به اين كار ، راهى ندارى موفّق نمى شوى و گناه ريختن خون من ، نزد خدا ، از چرخاندن سرم بزرگ تر است . آنان را وا بگذار . «به زودى ، آن گاه كه غل و زنجير در گردن ، به روىْ كشيده شوند خواهند دانست!» منبع: (دلائل الإمامة : ص ١٨٨ ح ١۳) __________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
نکته ظریف و گریز روضه های مربوط به سر مطهر امام که بر روی نيزه قرآن تلاوت می کرد این است: لب هایی که بالای نیزه مترنم به آیات قرآن بود ، سالم نبود... الف ) تیری که به دهان مبارکش عصر عاشورا اصابت کرد ، ب) ضربات متعددی که بر دهان مبارک با چوب دستی مخصوص توسط عبیدالله لعنه الله زده شد ، ج) بر اثر تشنگی و عطش شدید خشک خشک بود ( وقتی گلبرگ ها خشک شوند با یک ضربه کوچک پر پر و ریز ریز می شوند ، حال لب های خشک ترک خورده حسين عليه السلام با یک ضربه چوب دستی چه می شود و چه اتفاقی بر آن وارد می آید، نمی دانم... یا حسین یا حسین یا حسین) ________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
صوت هایی که گوش فرا می دهید گلچینی است از سلسله مباحث: "معرفت عاشورایی با استناد به متون مقاتل" مطرح شده در جمع باصفای جوانان و نوجوانان هیات بنی فاطمه شهرستان دامغان _________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های اسارت مسیر کوفه و شام کراماتی از سر بریده امام حسین علیه السلام (۳) - مسلمان شدن فردی مسیحی - لَمّا جاؤوا بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام و نَزَلوا مَنزِلاً يُقالُ لَهُ قِنَّسرينَ ، اطَّلَعَ راهِبٌ مِن صَومَعَتِهِ إلَى الرَّأسِ ، فَرَأى نورا ساطِعا يَخرُجُ مِن فيهِ ، ويَصعَدُ إلَى السَّماءِ. فَأَتاهُم بِعَشَرَةِ آلافِ دِرهَمٍ ، و أخَذَ الرَّأسَ ، و أدخَلَهُ صَومَعَتَهُ. فَسَمِعَ صَوتا ولَم يَرَ شَخصا ، قالَ : طوبى لَكَ ، وطوبى لِمَن عَرَفَ حُرمَتَهُ. فَرَفَعَ الرّاهِبُ رَأسَهُ و قالَ : يا رَبِّ ، بِحَقِّ عيسى تَأمُرُ هذَا الرَّأسَ بِالتَّكَلُّمِ مَعي . فَتَكَلَّمَ الرَّأسُ و قالَ : يا راهِبُ ، أيَّ شَيءٍ تُريدُ ؟ قالَ : مَن أنتَ ؟ قالَ : أنَا ابنُ مُحَمَّدٍ المُصطَفى ، و أنَا ابنُ عَلِيٍّ المُرتَضى ، و أنَا ابنُ فاطِمَةَ الزَّهراءِ ، و أنَا المَقتولُ بِكَربَلاءَ ، أنَا المَظلومُ ، أنَا العَطشانُ ، فَسَكَتَ . فَأَخَذَهُ الرّاهِبُ ، فَغَسَلَهُ و طَيَّبَهُ ، و تَرَكَهُ عَلى فَخِذِهِ ، و قَعَدَ يَبكي اللَّيلَ كُلَّهُ ، فَلَمّا أسفَرَ الصُّبحُ فَوَضَعَ الرّاهِبُ وَجهَهُ عَلى وَجهِهِ ، فَقالَ : لا أرفَعُ وَجهي عَن وَجهِكَ حَتّى تَقولَ : أنَا شَفيعُكَ يَومَ القِيامَةِ . فَتَكَلَّمَ الرَّأسُ ، فَقالَ : اِرجِع إلى دينِ جَدّي مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله . فَقالَ الرّاهِبُ : أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّه ُ ، و أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّه ِ. فَلَمّا أصبَحوا أخَذوا مِنهُ الرَّأسَ وَالدَّراهِمَ ، فَلَمّا بَلَغُوا الوادِيَ نَظَرُوا الدَّراهِمَ قَد صارَت حِجارَةً . ترجمه: هنگامى كه سر حسين عليه السلام را آوردند و در منزلى به نام قِنَّسرين فرود آمدند ، راهبى از دِيْرش به سوى سر ، حركت كرد و نورى را ديد كه از دهان آن ، ساطع بود و به آسمان مى رفت . راهب ، ده هزار درهم به آن نگهبانان داد و سر را گرفت و به درون دِيرش برد و بدون آن كه شخصى را ببيند ، صدايى شنيد كه میگفت : «خوشا به حالت ! خوشا به حال آن كه قَدر اين سر را شناخت!» . راهب ، سرش را بلند كرد و گفت : پروردگارا! به حقّ عيسى ، به اين سر بگو كه با من ، سخن بگويد . سر به سخن آمد و گفت : «اى راهب ! چه مى خواهى؟» . گفت : تو كيستى؟ گفت : «من ، فرزند محمّدِ مصطفى و پسر علىِ مرتضى هستم . پسر فاطمه زهرا و مقتول كربلايم . من ، مظلوم و تشنه كامم» و ساكت شد . سر را گرفت و آن را شست و خوش بو كرد و بر روى رانش نهاد و همه شب را به گريه نشست. صبحگاه راهب ، صورت به صورت سر مطهر حسين عليه السلام نهاد و گفت : صورتم را از صورت تو بر نمى دارم تا بگويى : «من ، شفيع تو در روز قيامت هستم» . سر به سخن در آمد و فرمود: «به دين جدّم محمّد صلی الله علیه و آله ، درآى» . راهب گفت : گواهى مى دهم كه خدايى جز خداوند نيست و گواهى مى دهم كه محمّد صلی الله علیه و آله، پيامبر خداست . صبحدم ، آن قوم ، سر و دِرهم ها را گرفتند و چون به وادى رسيدند ديدند كه درهم ها سنگ شده است. (منابع: المناقب ابن شهرآشوب : ج ٤ ص ٦٠ تذكرة الخواصّ : ص ٢٦٣) ______________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های اسارت مسیر کوفه و شام کراماتی از سر بریده امام حسین علیه السلام (۴) - مسلمان شدن مردی یهودی همراه با همه نزدیکانش - إنَّ رَأسَ الحُسَينِ عليه السلام لَمّا حُمِلَ إلَى الشّامِ جَنَّ عَلَيهِمُ اللَّيلُ ، فَنَزَلوا عِندَ رَجُلٍ مِنَ اليَهودِ ، فَلَمّا شَرِبوا وسَكِروا ، قالوا لَهُ : عِندَنا رَأسُ الحُسَينِ . فَقالَ لَهُم : أروني إيّاهُ ، فَأَرَوهُ إيّاهُ بِصُندوقٍ يَسطَعُ مِنهُ النّورُ إلَى السَّماءِ ، فَعَجِبَ اليَهودِيُّ ، وَ استَودَعَهُ مِنهُم ، فَأَودَعوهُ عِندَهُ . فَقالَ اليَهودِيُّ لِلرَّأسِ و قَد رَآهُ بِذلِكَ الحالِ : اِشفَع لي عِندَ جَدِّكَ . فَأَنطَقَ اللّه ُ الرَّأسَ ، و قالَ : إنَّما شَفاعَتي لِلمُحَمَّدِيّينَ و لَستَ بِمُحَمَّدِيٍّ. فَجَمَعَ اليَهودِيُّ أقرِباءَهُ ، ثُمَّ أخَذَ الرَّأسَ و وَضَعَهُ في طَستٍ ، و صَبَّ عَلَيهِ ماءَ الوَردِ ، و طَرَحَ فيهِ الكافورَ وَ المِسكَ وَ العَنبَرَ . ثُمَّ قالَ لِأَولادِهِ و أقرِبائِهِ : هذا رَأسُ ابنِ بِنتِ مُحَمَّدٍ ، ثُمَّ قالَ : وا لَهفاه ! لَم أجِد جَدَّكَ مُحَمَّدا فَاُسلِمَ عَلى يَدَيهِ ، ثُمَّ وا لَهفاه لَم أجِدكَ حَيّا فَاُسلِمَ عَلى يَدَيكَ و اُقاتِلَ دونَكَ ، فَلَو أسلَمتُ الآنَ أتَشفَعُ لي يَومَ القِيامَةِ ؟ فَأَنطَقَ اللّه ُ الرَّأسَ ، فَقالَ بِلِسانٍ فَصيحٍ : إن أسلَمتَ فَأَنَا لَكَ شَفيعٌ . قالَها ثَلاثَ مَرّاتٍ و سَكَتَ . فَأَسلَمَ الرَّجُلُ وأقرِباؤُهُ . ترجمه: هنگامى كه سر حسين عليه السلام را به شام مى بردند ، شب بر آنان در آمد . آنان ، بر مردى يهودى فرود آمدند و چون شراب نوشيدند و مست شدند ، گفتند : سر حسين ، نزد ماست . او به آنان گفت : آن را به من ، نشان بدهيد . آنان ، سر را در صندوقى به او نشان دادند كه از آن تا آسمان ، نور بر مى خاست . يهودى به شگفت آمد و از آنان خواست كه آن را به او امانت دهند . آنان نيز آن را امانت دادند . يهودى هنگامى كه سر را به آن حال ديد ، به آن گفت : شفاعت مرا نزد جدّت بكن . خداوند ، سر را به زبان در آورد و فرمود : «شفاعت من ، فقط براى معتقدان به دين محمّد صلى الله عليه و آله است و تو محمّدى نيستى» . يهودى ، نزديكانش را گِرد آورد و سپس سر را گرفت و در تشتى نهاد و گلاب بر آن ريخت و كافور و مُشك و عنبر بر آن نهاد . آن گاه به فرزندان و نزديكانش گفت : اين ، سر فرزند دختر محمّد صلى الله عليه و آله است . سپس گفت : آه كه جدّت محمّد را نيافتم تا به دست او اسلام بياورم! و آه كه تو را زنده نيافتم تا به دست تو مسلمان شوم و برايت بجنگم! اگر اكنون مسلمان شوم ، روز قيامت ، شفاعتم را مى كنى؟ خدا ، سر را به سخن در آورد و آن ، با زبانى شيوا فرمود : «اگر اسلام بياورى ، من شفيع تو خواهم بود» . اين را سه بار گفت و خاموش شد . مرد يهودى و نزديكانش ، مسلمان شدند . (منبع: مقتل الحسين عليه السلام خوارزمي : ج ٢ ص ١٠٢) __________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های اسارت آل الله (۱) سُبِيَت حَرَمُهُ وحُمِلنَ مُكَشَّفاتِ الرَّؤوسِ عَلَى الاُكُفِ بِغَيرِ وِطاءٍ، حَتّى دَخَلنَ دِمَشقَ و رَأسُ الحُسَينِ بَينَهُنَّ عَلى رُمحٍ ، إذا بَكَت إحداهُنَّ عِندَ رُؤيَتِهِ ضَرَبَها حارِسٌ بِسَوطِهِ ، و وَقَفَ أهلُ الذِّمَّةِ لَهُنَّ في سوقِ دِمَشقَ يَبصُقونَ في وُجوهِهِنَّ ، حَتّى وَقَفنَ بِبابِ يَزيد. ترجمه: خانواده حسين عليه السلام را به اسارت بردند در حالى که سرهايشان باز بود ، با مَركب هاى بدون جهاز و پالان ، حركتشان دادند ، تا وارد دمشق شدند ، در حالى كه سرِ حسين عليه السلام ، در ميانشان بر بالاى نيزه بود . هرگاه يكى از آنان با ديدن سر مى گريست ، نگهبانان ، او را با تازيانه مى زدند . اهل ذمّه ، در بازار دمشق براى تماشاى آنان ، صف كشيده بودند و به صورت های آنان ، آب دهان مى انداختند تا اين كه بر درِ كاخ يزيد ، متوقّف شدند . منبع: بستان الواعظين : ص ٢٦٣ ح ٤١٩ _________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های اسارت آل الله (۲) فَأَمَرَ بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام فَنُصِبَ عَلَى البابِ و جَميعُ حَرَمِهِ حَولَهُ ، و وُكِّلَ بِهِ الحَرَسُ ، و قالَ : إذا بَكَت مِنهُنَّ باكِيَةٌ فَالِطموها . فَظَلَلنَ و رَأسُ الحُسَينِ عليه السلام بَينَهُنَّ مَصلوبٌ تِسعَ ساعاتٍ مِنَ النَّهارِ . و إنَّ اُمَّ كُلثومٍ رَفَعَت رَأسَها ، فَرَأَت رَأسَ الحُسَينِ عليه السلام فَبَكَت ، و قالَت : يا جَدّاه هذا رَأسُ حَبيبِكَ الحُسَينِ مَصلوبٌ ، و بَكَت ، فَرَفَعَ يَدَهُ بَعضُ الحَرَسِ و لَطَمَها لَطمَةً حَصَرَ وَجهَها ، و شَلَّت يَدُهُ مَكانَهُ . ترجمه: وقتی کاروان اسراء را به نزد یزید لعنه الله آوردند، دستور داد تا سر حسين عليه السلام را بر در بياويزند ، در حالى كه خانواده امام عليه السلام در اطرافش بودند . همچنين ، نگهبانانى را بر آن گماشت و دستور داد كه : هرگاه يكى از آنان گريست ، او را بزنيد . همچنان ماندند ، در حالى كه سر حسين عليه السلام در ميان آنها به مدّت ۹ ساعت ، در روز آويزان بود . اُمّ كلثوم سلام الله علیها، سرش را بلند كرد و سرِ حسين عليه السلام را ديد و گريست و گفت : اى پدر بزرگ! اين ، سرِ حبيب تو حسين است كه آويزان شده است . سپس گريست . يكى از نگهبانان ، دستش را بالا برد و به صورت اُمّ كلثوم زد كه به تمامى صورت او آسيب زد . در دَم ، دست نگهبان ، از كار افتاد . منبع:بستان الواعظين : ص ٢٦٣ ح ٤١٩ ___________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های اسارت آل الله (۳) عن جعفر بن محمد عن أبيه عليهما السلام : لَمّا قُدِمَ عَلى يَزيدَ بِذَرارِيِّ الحُسَينِ ، اُدخِلَ بِهِنَّ نَهارا مَكشوفاتٍ وُجوهُهُنَّ ، فَقالَ أهلُ الشَّامِ الجُفاةُ : ما رَأَينا سَبيا أحسَنَ مِن هؤُلاءِ ، فَمَن أنتُم ؟ فَقالَت سُكَينَةُ بِنتُ الحُسَينِ : نَحنُ سَبايا آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و اله . ترجمه: عبد اللّه بن ميمون از امام صادق عليه السلام ، از پدرش امام باقر عليه السلام روایت کرده: هنگامى كه خاندان حسين عليه السلام را بر يزيد وارد كردند ، روز بود و صورت هاى آنان باز بود . شاميان جفاكار گفتند : ما اسيرانى نيكوتر از اينها نديده ايم . شما كيستيد؟! سكينه دختر حسين عليهما السلام فرمود : ما اسيران خاندان محمّديم . منابع: قرب الإسناد : ص ٢٦ ح ٨٨ ، الأمالي شیخ صدوق ره : ص ٢٣٠ ح ٢٤٢ ___________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های اسارت آل الله (۴) فَأَشاروا إلى بابٍ يُقالُ لَهُ : بابُ السّاعاتِ ، فَسِرتُ نَحوَ البابِ ، فَبَينَما أنَا هُنالِكَ ، إذ جاءَتِ الرّاياتُ يَتلو بَعضُها بَعضا ، و إذا أنَا بِفارِسٍ بِيَدِهِ رُمحٌ مَنزوعُ السِّنانِ ، و عَلَيهِ رَأسُ مَن أشبَهُ النّاسِ وَجها بِرَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، و إذا بِنِسوَةٍ مِن وَرائِهِ عَلى جِمالٍ بِغَيرِ وِطاءٍ . ترجمه: (مقدمه: سهل بن سعد ساعدی که از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله می باشد و حدود ۱۰۰ سال سن دارد و در حین رفتن به بیت المقدس از سرزمین شام عبور می کرد و آن روز که وارد شام شد روزی بود که کاروان اسراء را همراه سرها وارد دمشق کرده بودند ) سهل بن سعد می گوید: مردم به دروازه اى به نام «دروازه ساعات» ، اشاره كردند . به سوى آن رفتم و آن جا كه بودم ، پرچم هايى پى در پى آمد. ناگاه اسب سوارى را ديدم كه به دستش نيزه ی سرشكسته اى بود و سرى بر آن بود كه شبيه ترينِ صورت ها به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بود و در پى آن ، زنانى سوار بر شتران بدون جهاز آمدند . نکته روضه: بر نيزه ی سر شکسته چگونه سر مولای ما را فرو کرده بودند و چرا نيزه ی سر شکسته ... یا حسین یا حسین یا حسین آجرک الله یا صاحب الزمان عج امان از دل زینب سلام الله علیها منابع: مقتل الحسين عليه السلام خوارزمي : ج ٢ ص ٦٠ ؛ مناقب ابن شهرآشوب : ج ٤ ص ٦٠ . ___________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های اسارت آل الله (۵) (ادامه روضه قبل) فَدَنَوتُ مِن إحداهُنَّ فَقُلتُ لَها : يا جارِيَةُ مَن أنتِ ؟ فَقالَت : سُكَينَةُ بِنتُ الحُسَينِ . فَقُلتُ لَها : ألَكِ حاجَةٌ إلَيَّ ؟ فَأَنَا سَهلُ بنُ سَعدٍ مِمَّن رَآى جَدَّكِ و سَمِعَ حَديثَهُ . قالَت : يا سَهلُ ! قُل لِصاحِبِ الرَّأسِ أن يَتَقَدَّمَ بِالرَّأسِ أمامَنا ، حَتّى يَشتَغِلَ النّاسُ بِالنَّظَرِ إلَيهِ فَلا يَنظُرونَ إلَينا ، فَنَحنُ حَرَمُ رَسولِ اللّه. ترجمه: سهل بن سعد ساعدی می گوید: به يكى از آن خانم ها که سوار شتران بی جهاز بودند نزديك شدم و به ایشان گفتم : اى دختر ! تو كيستى؟ فرمود : سَكينه دختر حسين علیه السلام. به او گفتم : آيا درخواستى از من دارى ؟ من ، سهل بن سعد هستم كه جدّت را ديده و از او حديث شنيده ام . سكينه سلام الله علیها فرمود : اى سهل ! به حامل سر بگو كه سر را جلوى ما ببرد تا مردم به ديدن او سرگرم شوند و به ما نگاه نكنند ، كه ما حرم پيامبر خدا صلی الله علیه و آله هستيم . منابع: مقتل الحسين عليه السلام خوارزمي : ج ٢ ص ٦٠ ؛ مناقب ابن شهرآشوب : ج ٤ ص ٦٠ . ___________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های اسارت آل الله (۶) سارَ القَومُ بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام و نِسائِهِ وَ الأَسرى مِن رِجالِهِ ، فَلَمّا قَرُبوا مِن دِمَشقَ دَنَت اُمُّ كُلثومٍ مِنَ الشِّمرِ ـ وكانَ مِن جُملَتِهِم ـ فَقالَت : لي إلَيكَ حاجَةٌ . فَقالَ : وما حاجَتُكِ ؟ قالَت : إذا دَخَلتَ بِنَا البَلَدَ فَاحمِلنا في دَربٍ قَليلِ النَّظّارَةِ ، و تَقَدَّم إلَيهِم أن يُخرِجوا هذِهِ الرُّؤوسَ مِن بَينِ المَحامِلِ ويُنَحّونا عَنها ، فَقَد خُزينا مِن كَثرَةِ النَّظَرِ إلَينا و نَحنُ في هذِهِ الحالِ . فَأَمَرَ في جَوابِ سُؤالِها أن تُجعَلَ الرُّؤوسُ عَلَى الرِّماحِ في أوساطِ المَحامِلِ ـ بَغيا مِنهُ وكُفرا ـ و سَلَكَ بِهِم بَينَ النَّظّارَةِ عَلى تِلكَ الصِّفَةِ ، حَتّى أتى بِهِم إلى بابِ دِمَشقَ ، فَوَقَفوا عَلى دَرَجِ بابِ المَسجِدِ الجامِعِ حَيثُ يُقامُ السَّبی. ترجمه: سر حسين عليه السلام و نيز زنانش و مردان اسير خاندان را حركت دادند و چون به دمشق رسيدند ، اُمّ كلثوم به شمر لعنه الله نزديك شد و به او فرمود : درخواستى از تو دارم . گفت : درخواستت چيست؟ فرمود : هنگامى كه ما را به این شهر در می آوردى ، ما را از دروازه اى ببر كه تماشاگر كمترى دارد و به سربازان بگو كه اين سرها را از ميان ما بيرون ببرند و دور كنند كه از كثرتِ نگاه هايشان به ما در اين حال ، خوار شده ايم . شمر لعنه الله ، از سرِ سركشى و ناسپاسى ، در پاسخ درخواست او فرمان داد كه سرها را بر سر نيزه و در وسط كاروان ، حركت دهند و به همان حال ، آنها را از ميان تماشاگران عبور دادند تا آنها را به دروازه دمشق رساند و بر راه پلّه مسجد جامع ، آن جا كه اسيران را نگاه مى دارند ، ايستادند . نکته های روضه: "و الاسری من رجاله" اسيران مرد در کاروان اسرا عبارتند از : امام سجاد علیه السلام و برخی از فرزندان امام حسن علیه السلام همچون حسن مثنی که از روز عاشورا زنده مانده بودند و البته تعدادی پسر بچه . فاطمه دختر امام حسین علیه السلام همسر حسن بن حسن علیهماالسلام است که همسرش از روز عاشورا زنده مانده بود و با آن همه زخم و جراحت به سوی شام همراه اسراء به اسیری برده شد. چه گذشته بر امام سجاد علیه السلام و بر فرزندان امام مجتبی علیه السلام بویژه بر حسن بن حسن علیهماالسلام که بارها جسارت بر نوامیس شان را جلوی چشمانشان ديدند درحالیکه دستان شان به گردن هاي مبارک شان بسته شده بود. چه گذشته بر حسن بن حسن علیهماالسلام آن لحظه ای که در مجلس يزيد لعنه الله آن مرد پست شامی ، همسرش فاطمه سلام الله علیها را به کنیزی خواست ... یا حسین یا حسین یا حسین منابع: الملهوف : ص ٢١٠ ، مثير الأحزان : ص ٩٧ _______________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های اسارت آل الله (۷) لَمَّا انتَهَوا السَّبايا ومَن مَعَهُم إلى بابِ يَزيدَ ، رَفَعَ مُحَفِّزُ بنُ ثَعلَبَةَ صَوتَهُ ، فَقالَ : هذا مُحَفِّزُ بنُ ثَعلَبَةَ ، أتى أميرَ المُؤمِنينَ بِاللِّئامِ الفَجَرَةِ . فَأَجابَهُ يَزيدُ بنُ مُعاوِيَةَ : ما وَلَدَت اُمُّ مُحَفِّزٍ شَرٌّ وألأَمُ . ترجمه: هنگامى كه اسيران و همراهانشان به درِ كاخ يزيد رسيدند ، مُحَفِز بن ثَعلَبه لعنه الله ، صدايش را بلند كرد و گفت : اين ، محفِّز بن ثَعلَبه است كه فرومايگان تبهكار را براى امير مؤمنان ، آورده است . يزيد بن معاويه لعنهماالله ، در پاسخ او گفت : آنچه مادر محفِّز به دنيا آورده ، بدتر و فرومايه تر است! منابع: أنساب الأشراف : ج ٣ ص ٤١٦ ، تاريخ دمشق : ج ٥٧ ص ٩٨ قَدِمَ بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام مُحَفِّزُ بنُ ثَعلَبَةَ العائِذِيُّ ـ عائِذَةُ قُرَيشٍ ـ عَلى يَزيدَ . فَقالَ : أتَيتُكَ يا أميرِ المُؤِمنينَ ، بِرَأسِ أحمَقِ النّاسِ وألأَمِهِم ! فَقالَ يَزيدُ : ما وَلَدَت اُمُّ مُحَفِّزٍ أحمَقُ وألأَمُ ! ثُمَّ قالَ بِالخَيزُرانَةِ بَينَ شَفَتَيِ الحُسَينِ عليه السلام ، و أنشَأَ يَقولُ : يُفَلِّقنَ هاما مِن رِجالٍ أعِزَّةٍ عَلَينا و هُم كانوا أعَقَّ و أظلَما. ترجمه: مُحَفِز بن ثَعلَبه عائذى لعنه الله ، از قبيله قريش ، بر يزيدْ لعنه الله وارد شد و گفت : اى امير مؤمنان ! سرِ كم خِردترين و فرومايه ترينِ مردمان را برايت آورده ام . يزيد لعنه الله گفت : آنچه مادر محفِّز، زاده است ، كم خِردترين و فرومايه ترين است! سپس ، در حالى كه با چوب خيزران (نِى) بر ميان دو لب حسين عليه السلام مى زد ، چنين خواند : سرِ مردانى را شكافتند كه نزد ما عزيز بودند ؛ ولى آنان ، نافرمان ترين و ستمكارترين بودند. منبع: الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة) : ج ١ ص ٤٨٦ ______________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های مرتبط با حضرت رقیه سلام الله علیها (۲) زنان خاندان نبوت در حال اسیری، حال مردان که در کربلا شهید شده بودند ، بر پسران و دختران ایشان پوشیده می داشتند و هر کودکی را وعده ها می دادند که : پدر تو به فلان سفر رفته و باز می آید. تا ایشان را به خانه یزید آوردند. دخترکی بود چهار ساله ، شبی از خواب بیدار شد و گفت: "پدر من حسین علیه السلام کجاست؟ این ساعت او را به خواب دیدم سخت پریشان! " زنان و کودکان جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست . یزید خفته بود . از خواب بیدار شد و حال، تفحص کرد. خبر بردند که حال ، چنین است. آن لعین ، در حال گفت که بروند و سر پدر او را بیاورند و در کنار او نهند. ملاعین سر را بیاورد و در کنار آن دختر چهار ساله نهاد. پرسید: "این چیست؟" ملاعین گفت: سر پدر توست. آن دختر بترسید و فریاد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز ، جان به حق تسلیم کرد. منبع: کامل بهایی نوشته عماد الدین طبری -قرن هفتم ه.ق- ج۲، ص۱۷۹ گریز روضه در پیام بعدی می آید. ______________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های مرتبط با حضرت رقیه سلام الله علیها (۳) گریز روضه حضرت رقیه سلام الله علیها بر اساس نقل مرحوم عماد الدین طبری در کتاب کامل بهایی: در متن روضه آمده بود که: حضرت رقیه سلام الله علیها تا سر را دید ، ترسید و فریاد زد و بر اثر آن ترس رنجور و بیمار شد و در آن چند روز که در شام بودند از دنیا رفت و به شهادت رسید. گریز روضه: سوال: این کودک شیرین زبان با چه صحنه ای مواجه شد که این طور ترسید و سبب شهادتش گردید؟ پاسخ: آن چهره ای که این دختر دردانه آخرین بار عصر عاشورا از بابا دیده بود با این چهره ای که الان در برابرش داخل طشت می باشد و بعد از ۲۵ روز می دید خیلی تفاوت داشت ، در آخرین دیدار در روز عاشورا پیشانی بابا سالم بود ؛ الف. اما الان پیشانی بابا ... رَمى رَجُلٌ مِنهُم بِسَهم، فَوَقَعَ السَّهمُ في جَبهَتِهِ ، فَنَزَعَ الحُسَينُ عليه السلام السَّهمَ فَرَمى بِهِ ، فَسالَتِ الدِّماءُ عَلى وَجهِهِ ولِحيَتِهِ . الفتوح : ج ٥ ص ١١٧ ترجمه: مردى از لشکر دشمن ، تيرى انداخت و بر پيشانى حسين عليه السلام نشست . حسين عليه السلام ، تير را كَنْد و آن را انداخت . خون بر صورت و محاسنش ، سرازير شد . (تعبیر کندن تیر از پیشانی و جاری شدن خون بر محاسن نشان می دهد تیر بگونه ای بوده که استخوان پیشانی را شکسته و داخل استخوان فرو رفته بود.) ( ادامه دارد...) __________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های مرتبط با حضرت رقیه سلام الله علیها (۴) ب. در آخرین دیدار حضرت رقیه سلام الله علیها با بابا در عصر عاشورا و قبل میدان رفتن بابا، صورت بابا سالم بود اما اکنون صورت بابا جای سالمی ندارد... مسلم بن رباح مولى عليّ بن أبي طالب عليه السلام: كُنتُ مَعَ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام يَومَ قُتِلَ ، فَرُمِيَ في وَجهِهِ بِنُشّابَةٍ. المناقب لابن شهرآشوب : ج ٤ ص ١١١ ترجمه: مُسلم بن رِباح ، غلام آزاد شده على بن ابى طالب عليه السلام می گوید: روز شهادت حسين بن على عليه السلام ، با او بودم . تيرهايى به صورتش اصابت كرده بود... ( ادامه دارد...) _________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های مرتبط با حضرت رقیه سلام الله علیها (۵) ج) آخرین بار که بابا را دیده بود لب ها و دهان بابا سالم بود اما الان بعد از گذشت ۲۵ شبانه روز جای سالمی بر آن نیست ... رَماهُ حُصَينُ بنُ تَميمٍ بِسَهمٍ فَوَقَعَ في شَفَتَيهِ ، فَجَعَلَ الدَّمُ يَسيلُ مِن شَفَتَيهِ فَشَقَّ شِدقَهُ. (تذكرة الخواصّ : ص ٢٥٢ المناقب لابن شهرآشوب : ج ٤ ص ٥٦) ترجمه: حُصَين بن تَميم ، تيرى به سوى حسين عليه السلام انداخت كه به لب هايش خورد و گوشه دهان حسين عليه السلام را پاره کرد و خون سرازير شد. د) چشم های بابا وقت خداحافظی سالم بود اما الان بعد از گذشت ۲۵ شبانه روز چشم های بابا ... يَضرِبُ بِقَضيبِهِ أنفَ الحُسَينِ عليه السلام وعَينَيهِ ، ويَطعَنُ في فَمِهِ . (مثير الأحزان : ص ٩٢ بحار الأنوار : ج ٤٥ ص ١١٨) ترجمه: او با چوب دستى اش بر چشم و بينى سرِ بريده حسين عليه السلام مى زد و به دهانش مى كوبيد . یک جمله کوتاه کنم: سر بابا خیلی بهم ریخته است ، چگونه این کودک آن هم یک دختر بچه که بشدت علاقه به بابایش دارد لرزه بر اندامش نیفتد و نترسد ... (ادامه دارد...) ________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های مرتبط با حضرت رقیه سلام الله علیها (۶) ه) سری که در دامان او قرار گرفت خیلی زخم و جراحت داشت ، خیلی بهم ریخته بود ، نمی توانست باور کند که این سر بابایش می باشد ؛ كُلَّما نَزَلوا مَنزِلاً أخرَجُوا الرَّأسَ مِن صُندوقٍ أعَدّوهُ لَهُ ، فَوَضَعوهُ عَلى رُمحٍ. (تذكرة الخواصّ : ص ٢٦٣) ترجمه: در مسیر کوفه تا شام هر گاه در منزلى فرود مى آمدند ، سر را از صندوق مخصوص آن بيرون مى آوردند و آن را بر سرِ نيزه مى كردند (بارها سر به نيزه شد و از نيزه برداشته شد ...) إنَّ ابنَ زِيادٍ نَصَبَ الرُّؤوسَ كُلَّها بِالكوفَةِ عَلَى الخَشَبِ. (تذكرة الخواصّ : ص ٢٥٩) ترجمه: ابن زياد ،سرها را در كوفه بر چوب نهاد... صُلِبَ رَأسُ الحُسَينِ عليه السلام بِالصَّيارِفِ فِي الكوفَةِ. (المناقب لابن شهرآشوب : ج ٤ ص ٦١ بحار الأنوار : ج ٤٥ ص ٣٠٤ ) ترجمه: سر حسين عليه السلام بر شاخه هاى خشك خرما در كوفه آويخته شد. (وا سیداه! وا اهل بیتاه! ...) حضرت رقیه سلام الله علیها با چنین سری مواجه شده است حال چگونه می تواند وحشت نکند و نترسد و رنجور و بیمار نشود؟ چگونه قالب تهی نکند؟ چگونه تمام بدنش نلرزد ؟ ... چگونه باور کند این سر بابایش حسين عليه السلام می باشد؟ و چگونه می تواند بعد از دیدن این سر مطهر ، زنده بماند و به حیات خود ادامه دهد؟ __________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های مرتبط با حضرت رقیه سلام الله علیها (۷) رنج ها و مشقت هایی که این کودک به همراه دیگر زنان و کودکان قافله و حرم امام حسین علیه السلام ، در مسیر اسارت بویژه در مسیر کوفه تا شام و در شام دید: الف. أنفَذَ ابنُ زِيادٍ رَأسَ الحُسَينِ عليه السلام إلى يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ مَعَ الاُسارى مُوَثَّقينَ فِي الحِبالِ ، مِنهُم نِساءٌ و صِبيانٌ و صَبِيّاتٌ مِن بَناتِ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله عَلى أقتابِ الجِمالِ مُوَثَّقينَ ، مُكَشَّفاتِ الوُجوهِ وَالرُّؤوسِ... (تذكرة الخواصّ : ص ٢٦٣) ترجمه: ابن زياد -لعنه الله - ، سر حسين عليه السلام را همراه اسيرانِ در بند كشيده شده ، به سوى يزيد بن معاويه - لعنه الله - روانه كرد . ميان اسيران ، زنان و پسر بچه ها و دختر بچه هاى دختران پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هم بودند كه بر شترانى بدون جهاز ، بسته شده بودند و سر و صورتشان باز بود... (از این فراز بدست می آید که این کودک شیرین زبان را نیز به بند کشیده بودند و علاوه بر اینکه خودش را به بند کشیده بودند ، او را به شتری که جهاز ندارد نیز بسته بودند و از همه جانکاه تر و غم بارتر برای حضرت رقیه سلام الله علیها این بود که سر و صورتش باز بود و در مقابل دیدگان نامحرمان...) ادامه دارد... _________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های مرتبط با حضرت رقیه سلام الله علیها (۸) رنج ها و مشقت هایی که این کودک به همراه دیگر زنان و کودکان قافله و حرم امام حسین علیه السلام ، در مسیر اسارت بویژه در مسیر کوفه تا شام و در شام دید: ب) أنفَذَ عُبَيدُ اللّه ِ بنُ زِيادٍ رَأسَ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام إلَى الشّامِ مَعَ اُسارَى النِّساءِ وَالصِّبيانِ مِن أهلِ بَيتِ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله عَلى أقتابٍ ، مُكَشَّفاتِ الوُجوهِ وَالشُّعورِ . (الثقات نوشته ابن حبان قرن۴ ه.ق. : ج ٢ ص ٣١٢) ترجمه: عبيد اللّه بن زياد لعنه الله ، سر حسين بن على عليه السلام را با زنان و كودكانِ اسير شده از اهل بيت پيامبر خداصلى الله عليه و آله ، بر شتران بى جهاز و با سر و روى گشوده ، روانه شام كرد. (چقدر سخت گذشت بر زنان و دختر بچه ها بویژه حضرت رقیه سلام الله علیها که اینگونه تا شام حرکت داده شدند...) ج) امام سجاد علیه السلام فرمودند: إن دَمَعَت مِن أحَدِنا عَينٌ قُرِعَ رَأسُهُ بِالرُّمحِ ، حَتّى إذا دَخَلنا دَمِشقَ. (الإقبال : ج ٣ ص ٨٩ ) ترجمه: اگر اشكى از ديده يكى از ما یا زنان و کودکان فرو مى چكيد ، با نيزه به سرش مى كوبيدند ، تا آن كه وارد شام شديم . (بار خدایا! چقدر حضرت رقیه سلام الله علیها در طول این مسیر گریه کرد و چقدر کتک خورد! ...) ادامه دارد... _________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های مرتبط با حضرت رقیه سلام الله علیها (۹) ادامه رنج ها و مشقت هایی که این کودک به همراه دیگر زنان و کودکان قافله و حرم امام حسین علیه السلام ، در مسیر اسارت بویژه در مسیر کوفه تا شام و در شام دید: د) إنَّ عُبَيدَ اللّه ِ بنَ زِيادٍ جَهَّزَ عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ عليه السلام ومَن كانَ مَعَهُ مِن حَرَمِهِ ، بِحَيثُ تَقشَعَرُّ مِن ذِكرِهِ الأَبدانُ وتَرتَعِدُ مِنهُ مَفاصِلُ الإِنسانِ ، إلَى البَغيضِ يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ. (أخبار الدول وآثار الاُول : ج ١ ص ٣٢٣) ترجمه: عبيد اللّه بن زياد لعنه الله، على بن الحسين عليهما السلام و هر كس از حرم را كه همراه او بود ، براى روانه كردن به سوى يزيد بن معاويه لعنهما الله، به گونه اى آماده كرد كه از يادكردش بدن ها مى لرزد و مفصل هاى انسان به لرزه مى افتد. (بارخدایا! یعنی این کودکان و اطفال معصوم را چگونه بسوی شام بردند که حتی از شنیدنش بدن ها به لرزه می افتد؟ جان ما به فدای فرزندان و کودکان شما یا اباعبدالله ...) ________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های مرتبط با حضرت رقیه سلام الله علیها (۱۰) ادامه رنج ها و مشقت هایی که این کودک به همراه دیگر زنان و کودکان قافله و حرم امام حسین علیه السلام ، در مسیر اسارت بویژه در مسیر کوفه تا شام و در شام دید: ه) فرازی از زیارت ناحیه مقدسه: رُفِعَ عَلَى القَنا رَأسُكَ ، وسُبِيَ أهلُكَ كَالعَبيدِ ، وصُفِّدوا فِي الحَديدِ فَوقَ أقتابِ المَطِيّاتِ ، تَلفَحُ وُجوهَهُم حَرُّ الهاجِراتِ، يُساقونَ فِي البَراري وَالفَلَواتِ ، أيديهِم مَغلولَةٌ إلَى الأَعناقِ ، يُطافُ بِهِم فِي الأَسواقِ ... (المزار الكبير : ص ٥٠٥ مصباح الزائر : ص ٢٣٣) ترجمه: حسین جان! سرت را بر نيزه كردند و خانواده ات را مانند بندگان ، اسير نمودند و با زنجير آهنين ، به بند كشيدند و بر روى مَركب هاى بدون جهاز ، سوار نمودند و باد داغ نيم روزى ، صورت هاشان را مى سوزانْد . آنان را در دشت ها و صحراها مى راندند و دستانشان را به گردن هايشان بسته بودند و آنها را در بازارها مى چرخاندند... (قطعا حضرت رقیه سلام الله علیها هم شامل این فراز از زیارت ناحیه می باشد چه گذشته بر این طفل خردسال آنگاه که آفتاب داغ در بیابان بر صورتش می خورد و دستهای کوچکش هم بسته بود... دست کودک اگر چند ساعت بسته باشد بعد از آن باز شود ، تا مدت ها حرکت نمی کند و از کار می ایستد حال اگر دست به گردن بسته شده باشد... وا سیداه ! وا اهل بیتاه ! وا حسینا ! ...) ____________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های مرتبط با حضرت رقیه سلام الله علیها (۱۱) ادامه رنج ها و مشقت هایی که این کودک به همراه دیگر زنان و کودکان قافله و حرم امام حسین علیه السلام ، در مسیر اسارت بویژه در مسیر کوفه تا شام و در شام دید: و) سُبِيَت حَرَمُهُ وحُمِلنَ مُكَشَّفاتِ الرَّؤوسِ عَلَى الاُكُفِ بِغَيرِ وِطاءٍ، حَتّى دَخَلنَ دِمَشقَ ورَأسُ الحُسَينِ بَينَهُنَّ عَلى رُمحٍ ، إذا بَكَت إحداهُنَّ عِندَ رُؤيَتِهِ ضَرَبَها حارِسٌ بِسَوطِهِ ، ووَقَفَ أهلُ الذِّمَّةِ لَهُنَّ في سوقِ دِمَشقَ يَبصُقونَ في وُجوهِهِنَّ ، حَتّى وَقَفنَ بِبابِ يَزيدَ ، فَأَمَرَ بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام فَنُصِبَ عَلَى البابِ وجَميعُ حَرَمِهِ حَولَهُ ، ووُكِّلَ بِهِ الحَرَسُ ، وقالَ : إذا بَكَت مِنهُنَّ باكِيَةٌ فَالِطموها . فَظَلَلنَ و رَأسُ الحُسَينِ عليه السلام بَينَهُنَّ مَصلوبٌ تِسعَ ساعاتٍ مِنَ النَّهارِ . إنَّ اُمَّ كُلثومٍ رَفَعَت رَأسَها ، فَرَأَت رَأسَ الحُسَينِ عليه السلام فَبَكَت ، و قالَت : يا جَدّاه ! هذا رَأسُ حَبيبِكَ الحُسَينِ مَصلوبٌ . و بَكَت. فَرَفَعَ يَدَهُ بَعضُ الحَرَسِ و لَطَمَها لَطمَةً حَصَرَ وَجهَها ، و شَلَّت يَدُهُ مَكانَهُ . (ادامه دارد...) _____________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های مرتبط با حضرت رقیه سلام الله علیها (۱۳) ادامه رنج ها و مشقت هایی که این کودک به همراه دیگر زنان و کودکان قافله و حرم امام حسین علیه السلام ، در مسیر اسارت بویژه در مسیر کوفه تا شام و در شام دید: ز) اُسكِنَّ في مَساكِنَ لا تَقيهِنَّ مِن حَرٍّ و لا بَردٍ ، حَتّى تَقَشَّرَتِ الجُلودُ ، و سالَ الصَّديدُ . (مثير الأحزان : ص ١٠٢ شرح الأخبار : ج ٣ ص ٢٦٩) ترجمه: آنان را در خانه هايى جاى دادند كه نه از گرما و نه از سرما ، نگاهشان نمى داشت ، تا آن جا كه بدن هايشان پوست انداخت و پوستشان چرك كرد. (من به فدای آن بدن کوچکی که در طول این ۲۵ شبانه روز که در مسیر کوفه و شام بود آنقدر آفتاب خورد، آنقدر تازیانه خورد و جراحت برداشت ، آنقدر گرسنگی دید و ضعیف شد.) ...آه ...آه ...آه امان از دل زینب امان از دل زینب امان از دل زینب چگونه یادگار برادرش جلوی چشمانش با آن همه درد و رنج، جان داد و او شاهد جان دادنش بود.. ____________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های مرتبط با حضرت رقیه سلام الله علیها (۲) زنان خاندان نبوت در حال اسیری، حال مردان که در کربلا شهید شده بودند ، بر پسران و دختران ایشان پوشیده می داشتند و هر کودکی را وعده ها می دادند که : پدر تو به فلان سفر رفته و باز می آید. تا ایشان را به خانه یزید آوردند. دخترکی بود چهار ساله ، شبی از خواب بیدار شد و گفت: "پدر من حسین علیه السلام کجاست؟ این ساعت او را به خواب دیدم سخت پریشان! " زنان و کودکان جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست . یزید خفته بود . از خواب بیدار شد و حال، تفحص کرد. خبر بردند که حال ، چنین است. آن لعین ، در حال گفت که بروند و سر پدر او را بیاورند و در کنار او نهند. ملاعین سر را بیاورد و در کنار آن دختر چهار ساله نهاد. پرسید: "این چیست؟" ملاعین گفت: سر پدر توست. آن دختر بترسید و فریاد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز ، جان به حق تسلیم کرد. منبع: کامل بهایی نوشته عماد الدین طبری -قرن هفتم ه.ق- ج۲، ص۱۷۹ گریز روضه در پیام بعدی می آید. ______________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های مرتبط با حضرت رقیه سلام الله علیها (۳) گریز روضه حضرت رقیه سلام الله علیها بر اساس نقل مرحوم عماد الدین طبری در کتاب کامل بهایی: در متن روضه آمده بود که: حضرت رقیه سلام الله علیها تا سر را دید ، ترسید و فریاد زد و بر اثر آن ترس رنجور و بیمار شد و در آن چند روز که در شام بودند از دنیا رفت و به شهادت رسید. گریز روضه: سوال: این کودک شیرین زبان با چه صحنه ای مواجه شد که این طور ترسید و سبب شهادتش گردید؟ پاسخ: آن چهره ای که این دختر دردانه آخرین بار عصر عاشورا از بابا دیده بود با این چهره ای که الان در برابرش داخل طشت می باشد و بعد از ۲۵ روز می دید خیلی تفاوت داشت ، در آخرین دیدار در روز عاشورا پیشانی بابا سالم بود ؛ الف. اما الان پیشانی بابا ... رَمى رَجُلٌ مِنهُم بِسَهم، فَوَقَعَ السَّهمُ في جَبهَتِهِ ، فَنَزَعَ الحُسَينُ عليه السلام السَّهمَ فَرَمى بِهِ ، فَسالَتِ الدِّماءُ عَلى وَجهِهِ ولِحيَتِهِ . الفتوح : ج ٥ ص ١١٧ ترجمه: مردى از لشکر دشمن ، تيرى انداخت و بر پيشانى حسين عليه السلام نشست . حسين عليه السلام ، تير را كَنْد و آن را انداخت . خون بر صورت و محاسنش ، سرازير شد . (تعبیر کندن تیر از پیشانی و جاری شدن خون بر محاسن نشان می دهد تیر بگونه ای بوده که استخوان پیشانی را شکسته و داخل استخوان فرو رفته بود.) ( ادامه دارد...) __________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala