eitaa logo
مقتل خوانی
753 دنبال‌کننده
43 عکس
6 ویدیو
1 فایل
مقتل حضرت سیدالشهداء ( علیه السلام ) و یاران و اهل بیت باوفایش ( علیهم السلام )
مشاهده در ایتا
دانلود
روضه های مرتبط با حضرت رقیه سلام الله علیها (۵) ج) آخرین بار که بابا را دیده بود لب ها و دهان بابا سالم بود اما الان بعد از گذشت ۲۵ شبانه روز جای سالمی بر آن نیست ... رَماهُ حُصَينُ بنُ تَميمٍ بِسَهمٍ فَوَقَعَ في شَفَتَيهِ ، فَجَعَلَ الدَّمُ يَسيلُ مِن شَفَتَيهِ فَشَقَّ شِدقَهُ. (تذكرة الخواصّ : ص ٢٥٢ المناقب لابن شهرآشوب : ج ٤ ص ٥٦) ترجمه: حُصَين بن تَميم ، تيرى به سوى حسين عليه السلام انداخت كه به لب هايش خورد و گوشه دهان حسين عليه السلام را پاره کرد و خون سرازير شد. د) چشم های بابا وقت خداحافظی سالم بود اما الان بعد از گذشت ۲۵ شبانه روز چشم های بابا ... يَضرِبُ بِقَضيبِهِ أنفَ الحُسَينِ عليه السلام وعَينَيهِ ، ويَطعَنُ في فَمِهِ . (مثير الأحزان : ص ٩٢ بحار الأنوار : ج ٤٥ ص ١١٨) ترجمه: او با چوب دستى اش بر چشم و بينى سرِ بريده حسين عليه السلام مى زد و به دهانش مى كوبيد . یک جمله کوتاه کنم: سر بابا خیلی بهم ریخته است ، چگونه این کودک آن هم یک دختر بچه که بشدت علاقه به بابایش دارد لرزه بر اندامش نیفتد و نترسد ... (ادامه دارد...) ________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های مرتبط با حضرت رقیه سلام الله علیها (۶) ه) سری که در دامان او قرار گرفت خیلی زخم و جراحت داشت ، خیلی بهم ریخته بود ، نمی توانست باور کند که این سر بابایش می باشد ؛ كُلَّما نَزَلوا مَنزِلاً أخرَجُوا الرَّأسَ مِن صُندوقٍ أعَدّوهُ لَهُ ، فَوَضَعوهُ عَلى رُمحٍ. (تذكرة الخواصّ : ص ٢٦٣) ترجمه: در مسیر کوفه تا شام هر گاه در منزلى فرود مى آمدند ، سر را از صندوق مخصوص آن بيرون مى آوردند و آن را بر سرِ نيزه مى كردند (بارها سر به نيزه شد و از نيزه برداشته شد ...) إنَّ ابنَ زِيادٍ نَصَبَ الرُّؤوسَ كُلَّها بِالكوفَةِ عَلَى الخَشَبِ. (تذكرة الخواصّ : ص ٢٥٩) ترجمه: ابن زياد ،سرها را در كوفه بر چوب نهاد... صُلِبَ رَأسُ الحُسَينِ عليه السلام بِالصَّيارِفِ فِي الكوفَةِ. (المناقب لابن شهرآشوب : ج ٤ ص ٦١ بحار الأنوار : ج ٤٥ ص ٣٠٤ ) ترجمه: سر حسين عليه السلام بر شاخه هاى خشك خرما در كوفه آويخته شد. (وا سیداه! وا اهل بیتاه! ...) حضرت رقیه سلام الله علیها با چنین سری مواجه شده است حال چگونه می تواند وحشت نکند و نترسد و رنجور و بیمار نشود؟ چگونه قالب تهی نکند؟ چگونه تمام بدنش نلرزد ؟ ... چگونه باور کند این سر بابایش حسين عليه السلام می باشد؟ و چگونه می تواند بعد از دیدن این سر مطهر ، زنده بماند و به حیات خود ادامه دهد؟ __________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های مرتبط با حضرت رقیه سلام الله علیها (۷) رنج ها و مشقت هایی که این کودک به همراه دیگر زنان و کودکان قافله و حرم امام حسین علیه السلام ، در مسیر اسارت بویژه در مسیر کوفه تا شام و در شام دید: الف. أنفَذَ ابنُ زِيادٍ رَأسَ الحُسَينِ عليه السلام إلى يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ مَعَ الاُسارى مُوَثَّقينَ فِي الحِبالِ ، مِنهُم نِساءٌ و صِبيانٌ و صَبِيّاتٌ مِن بَناتِ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله عَلى أقتابِ الجِمالِ مُوَثَّقينَ ، مُكَشَّفاتِ الوُجوهِ وَالرُّؤوسِ... (تذكرة الخواصّ : ص ٢٦٣) ترجمه: ابن زياد -لعنه الله - ، سر حسين عليه السلام را همراه اسيرانِ در بند كشيده شده ، به سوى يزيد بن معاويه - لعنه الله - روانه كرد . ميان اسيران ، زنان و پسر بچه ها و دختر بچه هاى دختران پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هم بودند كه بر شترانى بدون جهاز ، بسته شده بودند و سر و صورتشان باز بود... (از این فراز بدست می آید که این کودک شیرین زبان را نیز به بند کشیده بودند و علاوه بر اینکه خودش را به بند کشیده بودند ، او را به شتری که جهاز ندارد نیز بسته بودند و از همه جانکاه تر و غم بارتر برای حضرت رقیه سلام الله علیها این بود که سر و صورتش باز بود و در مقابل دیدگان نامحرمان...) ادامه دارد... _________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های مرتبط با حضرت رقیه سلام الله علیها (۸) رنج ها و مشقت هایی که این کودک به همراه دیگر زنان و کودکان قافله و حرم امام حسین علیه السلام ، در مسیر اسارت بویژه در مسیر کوفه تا شام و در شام دید: ب) أنفَذَ عُبَيدُ اللّه ِ بنُ زِيادٍ رَأسَ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام إلَى الشّامِ مَعَ اُسارَى النِّساءِ وَالصِّبيانِ مِن أهلِ بَيتِ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله عَلى أقتابٍ ، مُكَشَّفاتِ الوُجوهِ وَالشُّعورِ . (الثقات نوشته ابن حبان قرن۴ ه.ق. : ج ٢ ص ٣١٢) ترجمه: عبيد اللّه بن زياد لعنه الله ، سر حسين بن على عليه السلام را با زنان و كودكانِ اسير شده از اهل بيت پيامبر خداصلى الله عليه و آله ، بر شتران بى جهاز و با سر و روى گشوده ، روانه شام كرد. (چقدر سخت گذشت بر زنان و دختر بچه ها بویژه حضرت رقیه سلام الله علیها که اینگونه تا شام حرکت داده شدند...) ج) امام سجاد علیه السلام فرمودند: إن دَمَعَت مِن أحَدِنا عَينٌ قُرِعَ رَأسُهُ بِالرُّمحِ ، حَتّى إذا دَخَلنا دَمِشقَ. (الإقبال : ج ٣ ص ٨٩ ) ترجمه: اگر اشكى از ديده يكى از ما یا زنان و کودکان فرو مى چكيد ، با نيزه به سرش مى كوبيدند ، تا آن كه وارد شام شديم . (بار خدایا! چقدر حضرت رقیه سلام الله علیها در طول این مسیر گریه کرد و چقدر کتک خورد! ...) ادامه دارد... _________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های مرتبط با حضرت رقیه سلام الله علیها (۹) ادامه رنج ها و مشقت هایی که این کودک به همراه دیگر زنان و کودکان قافله و حرم امام حسین علیه السلام ، در مسیر اسارت بویژه در مسیر کوفه تا شام و در شام دید: د) إنَّ عُبَيدَ اللّه ِ بنَ زِيادٍ جَهَّزَ عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ عليه السلام ومَن كانَ مَعَهُ مِن حَرَمِهِ ، بِحَيثُ تَقشَعَرُّ مِن ذِكرِهِ الأَبدانُ وتَرتَعِدُ مِنهُ مَفاصِلُ الإِنسانِ ، إلَى البَغيضِ يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ. (أخبار الدول وآثار الاُول : ج ١ ص ٣٢٣) ترجمه: عبيد اللّه بن زياد لعنه الله، على بن الحسين عليهما السلام و هر كس از حرم را كه همراه او بود ، براى روانه كردن به سوى يزيد بن معاويه لعنهما الله، به گونه اى آماده كرد كه از يادكردش بدن ها مى لرزد و مفصل هاى انسان به لرزه مى افتد. (بارخدایا! یعنی این کودکان و اطفال معصوم را چگونه بسوی شام بردند که حتی از شنیدنش بدن ها به لرزه می افتد؟ جان ما به فدای فرزندان و کودکان شما یا اباعبدالله ...) ________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های مرتبط با حضرت رقیه سلام الله علیها (۱۰) ادامه رنج ها و مشقت هایی که این کودک به همراه دیگر زنان و کودکان قافله و حرم امام حسین علیه السلام ، در مسیر اسارت بویژه در مسیر کوفه تا شام و در شام دید: ه) فرازی از زیارت ناحیه مقدسه: رُفِعَ عَلَى القَنا رَأسُكَ ، وسُبِيَ أهلُكَ كَالعَبيدِ ، وصُفِّدوا فِي الحَديدِ فَوقَ أقتابِ المَطِيّاتِ ، تَلفَحُ وُجوهَهُم حَرُّ الهاجِراتِ، يُساقونَ فِي البَراري وَالفَلَواتِ ، أيديهِم مَغلولَةٌ إلَى الأَعناقِ ، يُطافُ بِهِم فِي الأَسواقِ ... (المزار الكبير : ص ٥٠٥ مصباح الزائر : ص ٢٣٣) ترجمه: حسین جان! سرت را بر نيزه كردند و خانواده ات را مانند بندگان ، اسير نمودند و با زنجير آهنين ، به بند كشيدند و بر روى مَركب هاى بدون جهاز ، سوار نمودند و باد داغ نيم روزى ، صورت هاشان را مى سوزانْد . آنان را در دشت ها و صحراها مى راندند و دستانشان را به گردن هايشان بسته بودند و آنها را در بازارها مى چرخاندند... (قطعا حضرت رقیه سلام الله علیها هم شامل این فراز از زیارت ناحیه می باشد چه گذشته بر این طفل خردسال آنگاه که آفتاب داغ در بیابان بر صورتش می خورد و دستهای کوچکش هم بسته بود... دست کودک اگر چند ساعت بسته باشد بعد از آن باز شود ، تا مدت ها حرکت نمی کند و از کار می ایستد حال اگر دست به گردن بسته شده باشد... وا سیداه ! وا اهل بیتاه ! وا حسینا ! ...) ____________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های مرتبط با حضرت رقیه سلام الله علیها (۱۱) ادامه رنج ها و مشقت هایی که این کودک به همراه دیگر زنان و کودکان قافله و حرم امام حسین علیه السلام ، در مسیر اسارت بویژه در مسیر کوفه تا شام و در شام دید: و) سُبِيَت حَرَمُهُ وحُمِلنَ مُكَشَّفاتِ الرَّؤوسِ عَلَى الاُكُفِ بِغَيرِ وِطاءٍ، حَتّى دَخَلنَ دِمَشقَ ورَأسُ الحُسَينِ بَينَهُنَّ عَلى رُمحٍ ، إذا بَكَت إحداهُنَّ عِندَ رُؤيَتِهِ ضَرَبَها حارِسٌ بِسَوطِهِ ، ووَقَفَ أهلُ الذِّمَّةِ لَهُنَّ في سوقِ دِمَشقَ يَبصُقونَ في وُجوهِهِنَّ ، حَتّى وَقَفنَ بِبابِ يَزيدَ ، فَأَمَرَ بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام فَنُصِبَ عَلَى البابِ وجَميعُ حَرَمِهِ حَولَهُ ، ووُكِّلَ بِهِ الحَرَسُ ، وقالَ : إذا بَكَت مِنهُنَّ باكِيَةٌ فَالِطموها . فَظَلَلنَ و رَأسُ الحُسَينِ عليه السلام بَينَهُنَّ مَصلوبٌ تِسعَ ساعاتٍ مِنَ النَّهارِ . إنَّ اُمَّ كُلثومٍ رَفَعَت رَأسَها ، فَرَأَت رَأسَ الحُسَينِ عليه السلام فَبَكَت ، و قالَت : يا جَدّاه ! هذا رَأسُ حَبيبِكَ الحُسَينِ مَصلوبٌ . و بَكَت. فَرَفَعَ يَدَهُ بَعضُ الحَرَسِ و لَطَمَها لَطمَةً حَصَرَ وَجهَها ، و شَلَّت يَدُهُ مَكانَهُ . (ادامه دارد...) _____________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های مرتبط با حضرت رقیه سلام الله علیها (۱۲) ترجمه: خانواده اش را به اسارت بردند و در حالى سرهايشان باز بود ، با مَركب هاى بدون جهاز و پالان ، حركتشان دادند ، تا وارد دمشق شدند ، در حالى كه سرِ حسين عليه السلام ، در ميانشان بر بالاى نيزه بود . هرگاه يكى از آنان با ديدن سر مى گريست ، نگهبانان ، او را با تازيانه مى زدند . اهل ذمّه ، در بازار دمشق براى تماشاى آنان ، صف كشيده بودند و به صورتشان ، آب دهان مى انداختند تا اين كه بر درِ كاخ يزيد ، متوقّف شدند . يزيد ، دستور داد تا سر حسين عليه السلام را بر در بياويزند ، در حالى كه خانواده امام عليه السلام در اطرافش بودند . همچنين ، نگهبانانى را بر آن گماشت و دستور داد كه : هرگاه يكى از آنان گريست ، او را بزنيد . آنان ، همچنان ماندند ، در حالى كه سر حسين عليه السلام در ميان آنها به مدّت نه ساعت ، در روز آويزان بود . اُمّ كلثوم سلام الله علیها، سرش را بلند كرد و سرِ حسين عليه السلام را ديد و گريست و گفت : اى پدر بزرگ! یا رسول الله! اين ، سرِ حبيب تو حسين علیه السلام است كه آويزان شده است . سپس گريست . يكى از نگهبانان ، دستش را بالا برد و به صورت اُمّ كلثوم سیلی زد كه به تمامى صورت او آسيب زد . در دَم ، دست نگهبان ، از كار افتاد. (چه گذشته بر اهل بیت امام حسين عليه السلام ، بر این زنان و کودکان مظلوم و بی پناه. اگر یک ضربه سیلی با صورت حضرت ام کلثوم سلام الله علیها اینطور آسیب جدی وارد کرد ، پس یک سیلی با صورت یک دختر سه چهار ساله چه می کند...) ____ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های مرتبط با حضرت رقیه سلام الله علیها (۱۳) ادامه رنج ها و مشقت هایی که این کودک به همراه دیگر زنان و کودکان قافله و حرم امام حسین علیه السلام ، در مسیر اسارت بویژه در مسیر کوفه تا شام و در شام دید: ز) اُسكِنَّ في مَساكِنَ لا تَقيهِنَّ مِن حَرٍّ و لا بَردٍ ، حَتّى تَقَشَّرَتِ الجُلودُ ، و سالَ الصَّديدُ . (مثير الأحزان : ص ١٠٢ شرح الأخبار : ج ٣ ص ٢٦٩) ترجمه: آنان را در خانه هايى جاى دادند كه نه از گرما و نه از سرما ، نگاهشان نمى داشت ، تا آن جا كه بدن هايشان پوست انداخت و پوستشان چرك كرد. (من به فدای آن بدن کوچکی که در طول این ۲۵ شبانه روز که در مسیر کوفه و شام بود آنقدر آفتاب خورد، آنقدر تازیانه خورد و جراحت برداشت ، آنقدر گرسنگی دید و ضعیف شد.) ...آه ...آه ...آه امان از دل زینب امان از دل زینب امان از دل زینب چگونه یادگار برادرش جلوی چشمانش با آن همه درد و رنج، جان داد و او شاهد جان دادنش بود.. ____________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های مرتبط با حضرت رقیه سلام الله علیها (۱) نخستین گزارش و کهن ترین منبع معتبری که لحظات شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها را بدون ذکر نام اين کودک ، نقل کرده است، کتاب کامل بهایی نوشته عماد الدین طبری (از علمای شیعه در قرن هفتم هجری.ق) می باشد. مرجع و منبع کتاب کامل بهایی در این موضوع ، کتاب "الحاویه في مثالیب معاویه"نوشته قاسم بن محمد بن احمد مأمونی که برای قبل از خود عماد الدین طبری هست ، می باشد. این کتاب به زبان فارسی می باشد. لازم به ذکر است که قصیده جانسوزی در رثای حضرت سیدالشهدا علیه السلام از سیف بن عمیره ذکر شده که در آن قصیده در یکی از ابیاتش به نام رقیه و مصائب ایشان اشاره شده است‌ . سیف بن عمیره از اصحاب گرانقدر امام صادق و امام کاظم علیهم السلام و از راویان مورد وثوق شیعه می باشد. بنابراین با استناد به این مطلب می توان گفت آن کودک چهارساله که در کتاب کامل بهایی به آن اشاره شده است نامش رقیه است. در پیام بعدی متن روضه از کتاب ارزشمند کامل بهایی همراه با گریز آن ذکر می گردد. ______________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های مرتبط با حضرت رقیه سلام الله علیها (۲) زنان خاندان نبوت در حال اسیری، حال مردان که در کربلا شهید شده بودند ، بر پسران و دختران ایشان پوشیده می داشتند و هر کودکی را وعده ها می دادند که : پدر تو به فلان سفر رفته و باز می آید. تا ایشان را به خانه یزید آوردند. دخترکی بود چهار ساله ، شبی از خواب بیدار شد و گفت: "پدر من حسین علیه السلام کجاست؟ این ساعت او را به خواب دیدم سخت پریشان! " زنان و کودکان جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست . یزید خفته بود . از خواب بیدار شد و حال، تفحص کرد. خبر بردند که حال ، چنین است. آن لعین ، در حال گفت که بروند و سر پدر او را بیاورند و در کنار او نهند. ملاعین سر را بیاورد و در کنار آن دختر چهار ساله نهاد. پرسید: "این چیست؟" ملاعین گفت: سر پدر توست. آن دختر بترسید و فریاد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز ، جان به حق تسلیم کرد. منبع: کامل بهایی نوشته عماد الدین طبری -قرن هفتم ه.ق- ج۲، ص۱۷۹ گریز روضه در پیام بعدی می آید. ______________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های مرتبط با حضرت رقیه سلام الله علیها (۳) گریز روضه حضرت رقیه سلام الله علیها بر اساس نقل مرحوم عماد الدین طبری در کتاب کامل بهایی: در متن روضه آمده بود که: حضرت رقیه سلام الله علیها تا سر را دید ، ترسید و فریاد زد و بر اثر آن ترس رنجور و بیمار شد و در آن چند روز که در شام بودند از دنیا رفت و به شهادت رسید. گریز روضه: سوال: این کودک شیرین زبان با چه صحنه ای مواجه شد که این طور ترسید و سبب شهادتش گردید؟ پاسخ: آن چهره ای که این دختر دردانه آخرین بار عصر عاشورا از بابا دیده بود با این چهره ای که الان در برابرش داخل طشت می باشد و بعد از ۲۵ روز می دید خیلی تفاوت داشت ، در آخرین دیدار در روز عاشورا پیشانی بابا سالم بود ؛ الف. اما الان پیشانی بابا ... رَمى رَجُلٌ مِنهُم بِسَهم، فَوَقَعَ السَّهمُ في جَبهَتِهِ ، فَنَزَعَ الحُسَينُ عليه السلام السَّهمَ فَرَمى بِهِ ، فَسالَتِ الدِّماءُ عَلى وَجهِهِ ولِحيَتِهِ . الفتوح : ج ٥ ص ١١٧ ترجمه: مردى از لشکر دشمن ، تيرى انداخت و بر پيشانى حسين عليه السلام نشست . حسين عليه السلام ، تير را كَنْد و آن را انداخت . خون بر صورت و محاسنش ، سرازير شد . (تعبیر کندن تیر از پیشانی و جاری شدن خون بر محاسن نشان می دهد تیر بگونه ای بوده که استخوان پیشانی را شکسته و داخل استخوان فرو رفته بود.) ( ادامه دارد...) __________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های شام (۱) اُسكِنَّ في مَساكِنَ لا تَقيهِنَّ مِن حَرٍّ ولا بَردٍ ، حَتّى تَقَشَّرَتِ الجُلودُ و سالَ الصَّديد. منبع: مثير الأحزان : ص ١٠٢ ترجمه: اسراء اهل بیت علیهم السلام را در مکان هایی جاى دادند كه نه از گرما و نه از سرما نگاهشان نمى داشت ، تا آن جا كه بدن هايشان پوست انداخت و پوستشان چرك كرد. عن فاطمة بنت علي عليه السلام : إنَّ يَزيدَ لَعَنَهُ اللّه ُ أمَرَ بِنِساءِ الحُسَينِ عليه السلام فَحُبِسنَ مَعَ عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ عليه السلام في مَحبِسٍ ، لا يَكُنُّهُم مِن حَرٍّ و لا قَرٍّ ، حَتّى تَقَشَّرَت وُجوهُهُم. منابع: أمالي مرحوم شیخ صدوق ره : ص ٢٣١ ح ٢٤٣ ، الملهوف : ص ٢١٩ ترجمه: فاطمه دختر امیرالمومنین عليه السلام فرمود : يزيد كه خدا لعنتش كند فرمان داد زنان حسين عليه السلام را نيز با على بن الحسين عليه السلام در زندان حبس كنند ، زندانى كه نه آنان را از گرما نگاه مى داشت و نه از سرما ، تا جايى كه صورت هايشان پوست انداخت . _________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های شام (۲) عن أبي مخنف : إنَّ يَزيدَ أمَرَ أن يُصلَبَ الرَّأسُ الشَّريفُ عَلى بابِ دارِهِ ، و أمَرَ أنَ يُدخِلوا أهلَ بَيتِ الحُسَينِ عليه السلام دارَهُ ، فَلَمّا دَخَلَتِ النِّسوَةُ دارَ يَزيدَ ، لَم تَبقَ امرَأَةٌ مِن آلِ مُعاوِيَةَ إلَا استَقبَلَتهُنَّ بِالبُكاءِ وَ الصُّراخِ وَ النِّياحَةِ وَ الصِّياحِ عَلَى الحُسَينِ عليه السلام. منبع: مقتل الحسين عليه السلام خوارزمي : ج ٢ ص ٧٣ ترجمه: يزيد لعنه الله، فرمان داد كه سر شريف حسين عليه السلام را بر درِ خانه اش بياويزند و فرمان داد كه خاندان حسين عليه السلام را به خانه اش بياورند . هنگامى كه زنان به خانه يزيد وارد شدند ، زنى از خاندان معاويه نماند جز آن كه با گريه و فرياد و فغان و نوحه بر حسين ، به استقبال آمد. اُدخِلَ نِساءُ الحُسَينِ عليه السلام عَلى يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ ، فَصِحنَ نِساءُ آلِ يَزيدَ و بَناتُ مُعاوِيَةَ و أهلُهُ ، و وَلوَلنَ و أقَمنَ المَأتَمَ ، و وُضِعَ رَأسُ الحُسَينِ عليه السلام بَينَ يَدَيهِ . فَقالَت سُكَينَةُ : وَاللّه ِ ما رَأَيتُ أقسى قَلبا مِن يَزيدَ ، و لا رَأَيتُ كافِرا و لا مُشرِكا شَرّا مِنهُ و لا أجفى مِنهُ ، و أقبَلَ يَقولُ و يَنظُرُ إلَى الرَّأسِ : لَيتَ أشياخي بِبَدرٍ شَهِدوا جَزَعَ الخَزرَجِ مِن وَقعِ الأَسَلِ ثُمَّ أمَرَ بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام ، فَنُصِبَ على بابِ مَسجِدِ دِمَشقَ . منبع: أمالي مرحوم شیخ صدوق ره: ص ٢٣٠ ترجمه: زنان حسين عليه السلام را بر يزيد بن معاويه لعنهما الله ، وارد كردند و زنان خاندان يزيد و دختران معاويه و خانواده اش صيحه زدند و فرياد كشيدند و نوحه سر دادند . سرِ امام حسين عليه السلام پيشِ روى يزيد ، نهاده شد . حضرت سَكينه سلام الله علیها فرمود: به خدا سوگند ، سنگ دل تر از يزيد و كافر و مشركى بدتر و جفاكارتر از او نديده ام . يزيد ، در حالى كه به سر مى نگريست ، شروع به خواندن كرد : كاش پدرانم در بدر ، اكنون بودند و بى تابى خزرج را از زخم سلاح مى ديدند ! سپس فرمان داد سرِ حسين عليه السلام را بر درِ مسجد دمشق ، نصب كنند . _________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های شام (۳) اُدخِلَ نِساءُ الحُسَينِ عليه السلام عَلى يَزيد وَ الرَّأسُ بَينَ يَدَيهِ ، فَجَعَلَت فاطِمَةُ و سُكَينَةُ ابنَتَا الحُسَينِ عليه السلام تَتَطاوَلانِ لِتَنظُرا إلَى الرَّأسِ ، و جَعَلَ يَزيدُ يَتَطاوَلُ لِيَستُرَ عَنهُمَا الرَّأسَ ، فَلَمّا رَأَينَ الرَّأسَ صِحنَ ، فَصاحَ نِساءُ يَزيدَ ووَلوَلَ بَناتُ مُعاوِيَةَ . فَقالَت فاطِمَةُ بِنتُ الحُسَينِ عليه السلام ، وكانَت أكبَرَ مِن سُكَينَةَ : أبَناتُ رَسولِ اللّه ِ سَبايا يا يَزيدُ ؟ ! منبع: الكامل في التاريخ : ج ٢ ص ٥٧٧ ترجمه: زنانِ حسين عليه السلام را بر يزيد ، وارد كردند . سر ، پيشِ روى يزيد بود . حضرت فاطمه و حضرت سَكينه سلام الله علیهما دختران حسين عليه السلام ، گردن كشيدند تا سر را ببينند و يزيد هم سعى مى كرد كه سر را از آنان ، پوشيده بدارد . هنگامى كه سر را ديدند ، فرياد زدند و زنان يزيد هم شيون سر دادند و دختران معاويه لعنه الله هم فرياد برآوردند . فاطمه دختر حسين عليه السلام كه بزرگ تر از سَكينه بود فرمود : اى يزيد ! آيا دختران پيامبر خدا صلی الله علیه و آله ، اسير مى شوند ؟ و أمّا زَينَبُ فَإِنَّها لَمّا رَأَت رَأسَ الحُسَينِ عليه السلام أهوَت إلى جَيبِها فَشَقَّتهُ ، ثُمَّ نادَت بِصَوتٍ حَزينٍ يَقرَحُ القُلوبَ : يا حُسَيناه ، يا حَبيبَ رَسولِ اللّه ِ ، يَابنَ مَكَّةَ و مِنىً ، يَابنَ فاطِمَةَ الزَّهراءِ سَيِّدَةِ النِّساءِ ، يَابنَ بِنتِ المُصطَفى . قالَ الرّاوي : فَأَبكَت وَ اللّه ِ كُلَّ مَن كانَ حاضِرا فِي المَجلِسِ ، و يَزيدُ ساكِت. منابع: الملهوف : ص ٢١٣ ، الاحتجاج : ج ٢ ص ١٢٣ ترجمه: هنگامى كه حضرت زینب سلام الله علیها سر امام حسين عليه السلام را ديد ، گريبان خويش را گرفت و آن را دريد . سپس با صدايى غم آلود كه دل ها را به درد مى آورْد ، ندا داد : اى حسين ! اى محبوب پيامبر خدا ! اى پسر مكّه و مِنا ! اى پسر فاطمه زهرا ، سَرور زنان ! اى پسر دختر مصطفى ! راوى مى گويد : به خدا سوگند ، هر كه را در مجلس حاضر بود ، گرياند و يزيد هم ساكت بود . ___________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های شام (۴) عن فاطمة بنت الحُسَينِ علیهما السلام: لَمّا جَلَسنا بَينَ يَدَي يَزيدَ رَقَّ لَنا ، فَقامَ إلَيهِ رَجُلٌ مِن أهلِ الشّامِ أحمَرُ ، فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، هَب لي هذِهِ الجارِيَة. و كُنتُ جارِيَةً وَ ضيئَةً ، فَاُرعِدتُ وظَنَنتُ أنَّ ذلِكَ جائِزٌ لَهُم ، فَأَخَذتُ بِثِيابِ عَمَّتي زَينَبَ ، و كانَت تَعلَمُ أنَّ ذلِكَ لا يَكونُ . فَقالَت عَمَّتي لِلشّامِيِّ : كَذَبتَ وَ اللّه ِ و لَؤُمتَ ، وَ اللّه ِ ما ذلِكَ لَكَ و لا لَهُ . فَغَضِبَ يَزيدُ و قالَ : كَذَبتِ ، إنَّ ذلِكِ لي ، و لَو شِئتُ أن أفعَلَ لَفَعَلتُ . قالَت : كَلّا وَ اللّه ِ ، ما جَعَلَ اللّه ُ لَكَ ذلِكَ ، إلّا أن تَخرُجَ مِن مِلَّتِنا و تَدينَ بِغَيرِها . فَاستَطارَ يَزيدُ غَضَبا ، و قالَ : إيّايَ تَستَقبِلينَ بِهذا ؟ ! إنَّما خَرَجَ مِنَ الدّينِ أبوكِ و أخوكِ . قالَت زَينَبُ : بِدينِ اللّه ِ و دينِ أبي و دينِ أخِي اهتَدَيتَ أنتَ و جَدُّكَ و أبوكَ إن كُنتَ مُسلِما . قالَ : كَذَبتِ يا عَدُوَّةَ اللّه ِ . قالَت لَهُ : أنتَ أميرٌ تَشتُمُ ظالِما و تَقهَرُ بِسُلطانِكَ . فَكَأَنَّهُ استَحيا و سَكَتَ . فَعادَ الشّامِيُّ فَقالَ : هَب لي هذِهِ الجارِيَةَ ! فَقالَ لَهُ يَزيدُ : اُغرُب ، وَهَبَ اللّه ُ لَكَ حَتفا قاضِيا . منبع: الإرشاد : ج ٢ ص ١٢١ ترجمه: حضرت فاطمه دختر امام حسين عليه السلام فرمود : هنگامى كه پيشِ روى يزيد لعنه الله نشستيم ، دلش به حال ما سوخت . مردى سرخ رو از شاميان برخاست و گفت : اى امير مؤمنان ! اين دختر را (منظورش من بودم) به من ببخش . بر خود لرزيدم و گمان كردم كه اين ، برايشان رَواست . لباس عمّه ام زينب عليهاالسلام را گرفتم و او مى دانست كه اين ، نمى شود . عمّه ام به آن مرد شامى گفت : به خدا سوگند ، خطا كردى و پَستى نشان دادى. به خدا سوگند ، اين ، نه حقّ توست و نه حقّ يزيد . يزيد ، خشمگين شد و گفت : تو خطا كردى . اين ، حقّ من است و اگر بخواهم چنين كنم ، مى كنم . زينب عليهاالسلام گفت : به خدا سوگند ، هرگز ! خداوند ، اين حق را براى تو ننهاده است ، مگر آن كه از دين ما خارج شوى و به دين ديگرى بگروى . يزيد ، از خشم ، عقل از سرش پريد و گفت : با اين گونه سخن ، با من رويارو مى شوى؟! آنانى كه از دين خارج شده اند ، پدر و برادرت هستند . زينب عليهاالسلام گفت : تو و جدّ و پدرت ، اگر مسلمان باشيد ، به دين خدا و دين پدرم و دين برادرم ، هدايت شده ايد . يزيد گفت : اى دشمن خدا ! دروغ گفتى . زينب عليهاالسلام به او گفت : تو اميرى و به ستم ، ناسزا مى گويى و به قدرتت نه بُرهانت ، چيره اى . يزيد ، گويى خجالت كشيد و ساكت شد . آن شامى ، دوباره گفت : اين دختر را به من ببخش . يزيد به او گفت : دور شو ! خداوند ، به تو مرگى دهد كه زندگى ات به پايان رسد ! گریز: بیشتر از حضرت زینب سلام الله علیها چقدر سخت گذشته بر حسن بن حسن -فرزند امام مجتبی علیهماالسلام- که در مقابل چشمانش ، همسرش فاطمه سلام الله علیها را به کنیزی درخواست کردند... ___________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های شام (۵) فَشاوَرَ يَزيدُ جُلَساءَهُ في أمرِهِ فَأَشاروا بِقَتلِهِ ، و قالوا لَهُ : لا نَتَّخِذ مِن كَلبِ سَوءٍ جَروا . فَابتَدَرَ أبو مُحَمَّدٍ عليه السلام الكَلامَ ، فََحمِدَ اللّه َ و أثنى عَلَيهِ ، ثُمَّ قالَ لِيَزيدَ لَعَنَهُ اللّه ُ : لَقَد أشارَ عَلَيكَ هؤُلاءِ بِخِلافِ ما أشارَ جُلَساءُ فِرعَونَ عَلَيهِ حَيثُ شاوَرَهُم في موسى و هارونَ ، فَإِنَّهُم قالوا لَهُ : أرجِه و أخاهُ ، و قَد أشارَ هؤُلاءِ عَلَيكَ بِقَتلِنا ، و لِهذا سَبَبٌ . فَقالَ يَزيدُ : و مَا السَّبَبُ ؟ فَقالَ : إنَّ اُولئِكَ كانُوا الرِّشدَةَ و هؤُلاءِ غَيرُ رِشدَةٍ، و لا يَقتُلُ الأَنبِياءَ و أولادُهُم إلّا أولادُ الأَدعِياءِ . فَأَمسَكَ يَزيدُ مُطرِقا. منبع: إثبات الوصيّة : ص ١٨١ ترجمه: يزيد با همنشينانش در كار اسراء اهل بیت علیهم السلام ، مشورت كرد . آنها به قتل آنان سفارش كردند و به او گفتند : - نعوذ بالله - ما از سگ بد ، بچّه اى نگاه نمى داريم ! على بن الحسين (زين العابدين) عليه السلام سخن آغاز كرد و پس از حمد و ثناى خداوند ، به يزيد ـ كه خدا لعنتش كند ـ فرمود : «اين افراد به تو سفارشى كردند ، به خلاف سفارشى كه همنشينان فرعون به او كردند . فرعون ، در كار موسى و هارون ، با آنان مشورت كرد و آنان به او گفتند : به او و برادرش مهلت ده . ولى اينان كشتن ما را به تو سفارش كردند و اين ، علّتى دارد» . يزيد گفت : علّت چيست؟ فرمود : «آنان حلال زاده بودند و اينان حرام زاده اند ، و پيامبران و فرزندانشان را جز حرام زادگان نمى كُشند» . يزيد به فكر فرو رفت و هيچ نگفت. ___________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های شام (۶) عن عاصم بن حميد عن أبي عبد اللّه الصادق عليه السلام : لَقِيَ المِنهالُ بنُ عَمرٍو عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام ، فَقالَ لَهُ : كَيفَ أصبَحتَ يَابنَ رَسولِ اللّه ِ ؟ قالَ : وَيحَكَ ، أما آنَ لَكَ أن تَعلَمَ كَيفَ أصبَحتُ ؟ أصبَحنا في قَومِنا مِثلَ بَني إسرائيلَ في آلِ فِرعَونَ ، يُذَبِّحونَ أبناءَنا ويَستَحيونَ نِساءَنا ، وأصبَحَ خَيرُ البَرِيَّةِ بَعدَ مُحَمَّدٍ يُلعَنُ عَلَى المَنابِر... منابع: تفسير قمی : ج ٢ ص ١٣٤ ، مجمع البيان : ج ٦ ص ٦٥٤ ترجمه: عاصم بن حُمَيد ، از امام صادق عليه السلام روایت کرده : مِنهال بن عمرو ، على بن الحسين بن على (امام زين العابدين) عليه السلام را ديد و به او گفت : اى فرزند پيامبر خدا ! چگونه صبح كردى؟ على بن الحسين عليه السلام به او فرمود : واى بر تو ! آيا هنگام آن نرسيده كه بدانى چگونه صبح كرده ام؟! ما ميان قوم خود ، مانند بنى اسرائيل در ميان فرعونيان ، صبح كرديم . پسرانمان را مى كُشند و زنانمان را زنده مى گذارند و بهترينِ آفريدگان پس از حضرت محمّد صلی الله علیه و آله ، بر منبرها لعن مى شود... __________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های شام (۷) [خوابی که حضرت سکینه سلام الله علیها دید] عن سكينة سلام الله علیها : لَمّا كانَ فِي اليَومِ الرّابِعِ مِن مُقامِنا ، رَأَيتُ فِي المَنامِ امرَأَةً راكِبَةً في هَودَجٍ ويَدُها مَوضوعَةٌ عَلى رَأسِها ، فَسَأَلتُ عَنها ، فَقيلَ لي : فاطِمَةُ بِنتُ مُحَمَّدٍ أمُّ أبيكِ . فَقُلتُ : وَاللّه ِ لَأَنطَلِقَنَّ إلَيها ولَاُخبِرَنَّها ما صُنِعَ بِنا . فَسَعَيتُ مُبادِرَةً نَحوَها حَتّى لَحِقتُ بِها ووَقَفتُ بَينَ يَدَيها أبكي و أقولُ : يا اُمَّتاه جَحَدوا وَ اللّه ِ حَقَّنا ، يا اُمَّتاه بَدَّدوا وَ اللّه ِ شَملَنا ، يا اُمَّتاه اِستَباحوا وَ اللّه ِ حَريمَنا ، يا اُمَّتاه قَتَلوا وَ اللّه ِ الحُسَينَ أبانا . فَقالَت لي : كُفّي صَوتَكِ يا سُكَينَةُ ! فَقَد قَطَّعتِ نِياطَ قَلبي ، و أقرَحتِ كَبِدي ، هذا قَميصُ أبيكِ الحُسَينِ لا يُفارِقُني حَتّى ألقَى اللّه َ بِه. منابع: الملهوف : ص ٢٢٠ ، مثير الأحزان : ص ١٠٤ ترجمه: حضرت سَكينه سلام الله علیها فرمود: روز چهارم اقامتمان در شام ، در عالم رؤيا ديدم كه زنى سوار بر هودج است و دستش را بر سرش نهاده است . از نام او جويا شدم . به من گفتند : او حضرت فاطمه سلام الله علیها دختر حضرت محمّد صلی الله علیه و آله ، مادر پدرت می باشد . با خود گفتم : به خدا سوگند ، به سوى او مى روم و آنچه را كه با ما كرده اند ، به او خواهم گفت . بلافاصله ، به سوى او دويدم تا به او رسيدم و پيشِ رويش ايستادم و مى گريستم و مى گفتم : اى مادر ! به خدا سوگند ، حقّ ما را انكار كردند . اى مادر ! به خدا سوگند ، جمع ما را پراكنده كردند . اى مادر ! به خدا سوگند ، حريم ما را ناديده گرفتند و حلال شمردند . اى مادر ! به خدا سوگند ، پدرمان حسين علیه السلام را كُشتند . او به من فرمود : «بس كن ، اى سَكينه! دلم را پاره كردى و جگرم را سوزاندى . اين ، پيراهن پدرت حسين عليه السلام است كه آن را از خود ، دور نمى كنم تا با آن ، خدا را ديدار كنم !». ________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های شام (۸) [درخواست های امام سجاد علیه السلام وقت خروج از سرزمین شام] قالَ يَزيدُ _لعنه الله- لِعَلِيِّ بنِ الحُسَينِ عليه السلام : اُذكُر حاجاتِكَ الثَّلاثَ الَّتي وَعَدتُكَ بِقَضائِهِنَّ . فَقالَ لَهُ : الاُولى : أن تُرِيَني وَجهَ سَيِّدي و مَولايَ الحُسَينِ عليه السلام ، فَأَتَزَوَّدَ مِنهُ و أنظُرَ إلَيهِ و اُوَدِّعَهُ . وَ الثّانِيَةُ : أن تَرُدَّ عَلَينا ما اُخِذَ مِنّا . وَ الثّالِثَةُ : إن كُنتَ عَزَمتَ عَلى قَتلي ، أن تُوَجِّهَ مَعَ هؤُلاءِ النِّسوَةِ مَن يَرُدُّهُنَّ إلى حَرَمِ جَدِّهِنَّ صلى الله عليه و آله . فَقالَ : أمّا وَجهُ أبيكَ فَلَن تَراهُ أبَدا . و أمّا قَتلُكَ فَقَد عَفَوتُ عَنكَ . و أمَّا النِّساءُ فَما يَرُدُّهُنَّ إلَى المَدينَةِ غَيرُكَ . و أمّا ما اُخِذَ مِنكُم فَإِنّي اُعَوِّضُكُم عَنهُ أضعافَ قيمَتِهِ . فَقالَ عليه السلام : أمّا مالُكَ فَلا نُريدُهُ ، و هُوَ مُوَفَّرٌ عَلَيكَ ، و إنَّما طَلَبتُ ما اُخِذَ مِنّا ؛ لِأَنَّ فيهِ مِغزَلَ فاطِمَةَ بِنتِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله و مِقنَعَتَها و قِلادَتَها و قَميصَها . فَأَمَرَ بِرَدِّ ذلِكَ ، و زادَ عَلَيهِ مِئَتَي دينارٍ ، فَأَخَذَها زَينُ العابِدينَ عليه السلام و فَرَّقَها عَلَى الفُقَراءِ وَ المَساكينِ . ثُمَّ أمَرَ بِرَدِّ الاُسارى و سَبايَا البَتولِ إلى أوطانِهِم بِمَدينَةِ الرَّسولِ . منابع: الملهوف : ص ٢٢٤ ، مثير الأحزان : ص ١٠٦ ترجمه: يزيد لعنه الله به على بن الحسين (زين العابدين) عليه السلام گفت : سه خواسته اى را كه وعده برآورده كردنشان را به تو داده بودم ، بر شمار . على بن الحسين عليه السلام به او فرمود : «نخست ، آن كه صورت سَرور و مولايم حسين عليه السلام را به من بنمايى تا از آن ، توشه بر گيرم و به آن بنگرم و با آن ، وداع كنم . دوم ، آن كه آنچه را از ما گرفته شده است ، به ما باز گردانى . سوم ، آن كه اگر تصميم به كُشتن من گرفته اى ، كسى را با اين زنان ، همراه كن تا آنها را به حرم جدّشان مدينه باز گردانَد» . يزيد گفت : امّا صورت پدرت ، ديگر هيچ گاه آن را نخواهى ديد ؛ و امّا كُشتنت ، من ، از تو گذشتم ؛ و امّا زنان را كسى جز تو به مدينه باز نمى گردانَد و هر چه را هم از شما گرفته اند ، چندين برابر قيمتش را به شما باز مى گردانم . على بن الحسين عليه السلام فرمود : «ما دارايىِ تو را نمى خواهيم و دارايى ات فراوان باد و ارزانى خودت! من ، تنها آنچه را از ما گرفته شده ، خواستم ؛ زيرا در آن ، دوك پشم ريسىِ فاطمه ، دختر محمّد صلى الله عليه و آله و نيز مَقنعه و گردن بند و پيراهن اوست . يزيد ، فرمان داد آنها را باز گردانند و دويست دينار هم بر آن افزود . حضرت زين العابدين عليه السلام آن دينارها را گرفت و ميان فقيران و بينوايان ، قسمت كرد . آن گاه يزيد لعنه الله ، فرمان داد اسيران و دستگيرشدگان خاندان فاطمه عليهاالسلام را به وطنشان ، شهر پيامبر صلى الله عليه و آله ، باز گردانند . __________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه اربعین (۱) لَمّا رَجَعَ نِساءُ الحُسَينِ عليه السلام و عِيالُهُ مِنَ الشّامِ و بَلَغوا إلَى العِراقِ ، قالوا لِلدَّليلِ : مُرَّ بِنا عَلى طريقِ كَربَلاءَ ، فَوَصَلوا إلى مَوضِعِ المَصرَعِ ، فَوَجَدوا جابِرَ بنَ عَبدِ اللّه ِ الأَنصارِيَّ رَحِمَهُ اللّه ُ و جَماعَةً مِن بَني هاشِمٍ و رِجالاً مِن آلِ الرَّسولِ صلى الله عليه و آله قَد وَرَدوا لِزِيارَةِ قَبرِ الحُسَينِ عليه السلام ، فَوافَوا في وَقتٍ واحِدٍ ، و تَلاقَوا بِالبُكاءِ وَالحُزنِ وَ اللَّطمِ ، و أقامُوا المَآتِمَ المُقرِحَةَ لِلأَكبادِ ، وَ اجتَمَعَت إلَيهِم نِساءُ ذلِكَ السَّوادِ، و أقاموا عَلى ذلِكَ أيّاما . منبع: الملهوف : ص ٢٢٥ ترجمه: هنگامى كه زنان و خاندان امام حسين عليه السلام از شام باز گشتند و به عراق رسيدند . به راه نمايشان گفتند : «ما را از راه كربلا ببر» . آنان به قتلگاه شهدا رسيدند و جابر بن عبد اللّه انصارى كه خدا رحمتش كند و گروهى از بنى هاشم و مردانى از خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله را ديدند كه براى زيارت قبر حسين عليه السلام آمده بودند . پس در يك زمان ، در آن جا گرد آمدند و با گريه و اندوه و بر سر و صورت زنان ، به هم رسيدند و مجلس هاى عزايى بر پا داشتند كه جگر را آتش مى زد . __________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های اربعین (۲) عن عطيّة العوفي : خَرَجتُ مَعَ جابِرِ بنِ عَبدِ اللّه ِ الأَنصارِيِّ زائِرَينِ قَبرَ الحُسَينِ بنِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام ، فَلَمّا وَرَدنا كَربَلاءَ دَنا جابِرٌ مِن شاطِئِ الفُراتِ فَاغتَسَلَ ، ثُمَّ اتَّزَرَ بِإِزارٍ وَ ارتَدى بِآخَرَ ، ثُمَّ فَتَحَ صُرَّةً فيها سُعدٌ فَنَثَرَها عَلى بَدَنِهِ ، ثُمَّ لَم يَخطُ خُطوَةً إلّا ذَكَرَ اللّه َ تَعالى . حَتّى إذا دَنا مِنَ القَبرِ قالَ : ألمِسنيهِ ، فَأَلمَستُهُ ، فَخَرَّ عَلَى القَبرِ مَغشِيّا عَلَيهِ ، فَرَشَشتُ عَلَيهِ شَيئا مِنَ الماءِ ، فَلَمّا أفاقَ قالَ : يا حُسَينُ ، ثَلاثا ، ثُمَّ قالَ : حَبيبٌ لا يُجيبُ حَبيبَهُ . ثُمَّ قالَ : و أنّى لَكَ بِالجَوابِ و قَد شُحِطَت أوداجُكَ عَلى أثباجِكَ ، وفُرِّقَ بَينَ بَدَنِكَ و رَأسِكَ (ادامه دارد ...) منابع: بشارة المصطفى : ص ٧٤ ، الحدائق الورديّة : ج ١ ص ١٢٩ ، تيسير المطالب : ص ٩٣ ترجمه: عطيّه عوفى از اصحاب باوفای امیرالمومنین علیه السلام می گوید : همراه جابر بن عبد اللّه انصارى ، براى زيارت قبر حسين بن على بن ابى طالب عليه السلام حركت كرديم . هنگامى كه به كربلا رسيديم ، جابر به كرانه فرات ، نزديك شد و غسل كرد و پيراهن و ردايى به تن كرد و كيسه عطرى را گشود و آن را بر بدنش پاشيد و هيچ گامى برنداشت ، جز آن كه ذكر خداى متعال گفت ، تا اين كه به قبر ، نزديك شد و به من گفت : دست مرا بر قبر بگذار . چون دست او را بر قبر گذاشتم ، بيهوش ، بر روى قبر افتاد . كمي آب بر او پاشيدم و هنگامى كه به هوش آمد ، سه بار گفت : اى حسين ! ای حسين! ای حسين! آن گاه گفت : دوست ، پاسخ دوست را نمى دهد ؟! سپس گفت : چگونه پاسخ دهى ، در حالى كه خون رگ هايت را بر ميان شانه ها و پشتت ريختند و ميان سر و پيكرت ، جدايى انداختند؟! (ادامه دارد...) ________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های اربعین (۳) [ادامه روضه جابر ] جابر با این جملات زیر مولا را زیارت نمود: أَشهَدُ أنَّكَ ابنُ خاتَمِ النَّبِيّينَ ، وَ ابنُ سَيِّدِ المُؤمِنينَ ، وَ ابنُ حَليفِ التَّقوى و سَليلِ الهُدى و خامِسُ أصحابِ الكِساءِ ، وَ ابنُ سَيِّدِ النُّقَباءِ ، وَ ابنُ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ النِّساءِ ، و ما لَكَ لا تَكونُ هكَذا و قَد غَذَّتكَ كَفُّ سَيِّدِ المُرسَلينَ ، و رُبّيتَ في حِجرِ المُتَّقينَ ، و رُضِعتَ مِن ثَديِ الإِيمانِ و فُطِمتَ بِالإِسلامِ ، فَطِبتَ حَيّا وطِبتَ مَيِّتا ، غَيرَ أنَّ قُلوبَ المُؤمِنينَ غَيرُ طَيِّبَةٍ لِفِراقِكَ ، و لا شاكَّةٍ فِي الخِيَرَةِ لَكَ ، فَعَلَيكَ سَلامُ اللّه ِ و رِضوانُهُ ، وأشهَدُ أنَّكَ مَضَيتَ عَلى ما مَضى عَلَيهِ أخوكَ يَحيَى بنُ زَكَرِيّا . (ادامه دارد) ترجمه: گواهى مى دهم كه تو ، فرزند خاتم پيامبران و فرزند سَرور مؤمنان و فرزند هم پيمان تقوا و چكيده هدايت و پنجمين فرد از اصحاب كسايى و فرزند سالار نقيبان و فرزند فاطمه ، سَرور زنانى ؟! و چگونه چنين نباشى ، در حالى كه از دست سَرور پيامبران ، غذا خورده اى و در دامان تقواپيشگان ، پرورش يافته اى و از سينه ايمان ، شير نوشيده اى و با اسلام ، تو را از شير گرفته اند . پاك زيستى و پاك رفتى ؛ امّا دل هاى مؤمنان ، در فراق تو خوش نيست ، بى آن كه در اين ، ترديدى رود كه همه اينها به خيرِ تو بود . سلام و رضوان خدا بر تو باد ! و گواهى مى دهم كه تو بر همان روشى رفتى كه برادرت يحيى بن زكريّا رفت . _________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های اربعین (۴) [ادامه روضه جابر] ثُمَّ جالَ بِبَصَرِهِ حَولَ القَبرِ و قالَ : السَّلامُ عَلَيكُم أيَّتُهَا الأَرواحُ الَّتي حَلَّت بِفِناءِ الحُسَينِ و أناخَت بِرَحلِهِ ، و أشهَدُ أنَّكُم أقَمتُمُ الصَّلاةَ و آتَيتُمُ الزَّكاةَ ، و أمَرتُم بِالمَعروفِ و نَهَيتُم عَنِ المُنكَرِ ، و جاهَدتُمُ المُلحِدينَ ، و عَبَدتُمُ اللّه َ حَتّى أتاكُمُ اليَقينُ . وَ الَّذي بَعَثَ مُحَمَّدا بِالحَقِّ نَبِيّا لَقَد شارَكنا كُم فيما دَخَلتُم فيهِ . قالَ عَطِيَّةُ : فَقُلتُ لَهُ : يا جابِرُ ! كَيفَ و لَم نَهبِط وادِيا و لَم نَعلُ جَبَلاً و لَم نَضرِب بِسَيفٍ ، وَ القَومُ قَد فُرِّقَ بَينَ رُؤوسِهِم و أبدانِهِم ، و اُوتِمَت أولادُهُم ، و أرمَلَت أزواجُهُم ؟! فَقالَ : يا عَطِيَّةُ ! سَمِعتُ حَبيبي رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : مَن أحَبَّ قَوما حُشِرَ مَعَهُم ، و مَن أحَبَّ عَمَلَ قَومٍ اُشرِكَ في عَمَلِهِم ، وَ الَّذي بَعَثَ مُحَمَّدا بِالحَقِّ نَبِيّا ، إنَّ نِيَّتي و نِيَّةَ أصحابي عَلى ما مَضى عَلَيهِ الحُسَينُ عليه السلام و أصحابُه. ترجمه: آن گاه جابر ، ديده خود را گِرد قبر چرخاند و گفت : سلام بر شما ، اى روح هايى كه گرداگردِ حسين ، فرود آمده ، همراهش شديد ! گواهى مى دهم كه نماز را به پا داشتيد و زكات داديد و به نيكى فرمان داديد و از زشتى ، باز داشتيد و با مُلحدان جنگيديد و خدا را پرستيديد تا به شهادت رسيديد . سوگند به آن كه حضرت محمّد صلی الله علیه و اله را به حق برانگيخت ، در آنچه به آن در آمديد ، با شما شريك هستيم . به جابر گفتم : اى جابر ! چگونه با آنان شريك باشيم با آن كه ما نه به درّه اى فرود آمديم و نه از كوهى بالا رفتيم و نه شمشيرى زديم ، در حالى كه اينان ، سرهايشان از پيكر، جدا شد و فرزندانشان يتيم و زنانشان بيوه شدند ؟ ! جابر گفت : اى عطيّه ! شنيدم كه حبيبم پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مى فرمود : «هر كس گروهى را دوست داشته باشد ، با آنان محشور مى شود ، و هر كس كارِ كسانى را دوست داشته باشد ، در كارشان شريك مى شود» و سوگند به آن كه حضرت محمّد صلی الله علیه و آله را به حق به پيامبرى بر انگيخت ، نيّت من و همراهانم ، همان است كه حسين عليه السلام و يارانش بر آن رفته اند . (ادامه دارد...) _________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های اربعین (۵) [ادامه روضه جابر] جابر پس از زیارت به عطیه عوفی اینگونه فرمود: خُذوا بي نَحوَ أبياتِ كوفانَ . فَلَمّا صِرنا في بَعضِ الطَّريقِ قالَ : يا عَطِيَّةُ ! هَل اُوصيكَ وما أظُنُّ أنَّني بَعدَ هذِهِ السَّفَرَةِ مُلاقيكَ ؟ أحبِب مُحِبَّ آلِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ما أحَبَّهُم ، و أبغِض مُبغِضَ آلِ مُحَمَّدٍ ما أبغَضَهُم و إن كانَ صَوّاما قَوّاما ، وَ ارفُق بِمُحِبِّ مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ ، فَإِنَّهُ إن تَزِلَّ لَهُ قَدَمٌ بِكَثرَةِ ذُنوبِهِ ثَبَتَت لَهُ اُخرى بِمَحَبَّتِهِم ، فَإِنَّ مُحِبَّهُم يَعودُ إلَى الجَنَّةِ ، و مُبغِضَهُم يَعودُ إلَى النّارِ . ترجمه: پس از زیارت جابر به عطیه عوفی فرمود: مرا به سوى خانه هاى كوفه ببر . عطیه عوفی می گوید: هنگامى كه بخشى از راه را رفتيم ، جابر فرمود : اى عطيّه ! آيا سفارشى به تو بكنم ، كه ديگر گمان ندارم پس از اين سفر ، تو را ببينم ؟ دوستدار خاندان محمّد صلی الله علیه و آله را ، تا زمانى كه آنان را دوست مى دارد ، دوست بدار و دشمن خاندان محمّد صلی الله علیه و آله را ، تا زمانى كه با آنان دشمن است ، دشمن بدار ، هر چند روزه گير و شب زنده دار باشد ، و با دوستدار محمّد صلی الله علیه و آله و خاندان محمّد صلی الله علیهم اجمعین، رفاقت كن ، كه اگر يك گامش از فراوانىِ گناهش بلغزد ، گام ديگرش به محبّت آنان استوار مى مانَد ؛ چرا كه دوستدار آنان ، عاقبت به بهشت باز مى گردد و دشمن آنان ، به سوى آتش دوزخ مى رود . ___________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala