eitaa logo
مقتل خوانی
732 دنبال‌کننده
49 عکس
6 ویدیو
1 فایل
مقتل حضرت سیدالشهداء ( علیه السلام ) و یاران و اهل بیت باوفایش ( علیهم السلام )
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 مقتل خوانی و روایتگری عاشورا - تکیه خوریا شهرستان دامغان _ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
مقتل حضرت عباس بن ابیطالب و برادرانش علیهم السلام (۳) ج) وَ اشتَدَّ العَطَشُ بِالحُسَينِ عليه السلام ، فَرَكِبَ المُسَنّاةَ يُريدُ الفُراتَ، وَ العَبّاسُ أخوهُ بَينَ يَدَيهِ، فَاعتَرَضَتهُما خَيلُ ابنِ سَعدٍ، فَرَمى رَجُلٌ مِن بَني دارِمٍ الحُسَينَ عليه السلام بِسَهمٍ فَأَثبَتَهُ في حَنَكِهِ الشَّريفِ، فَانتَزَعَ صَلَواتُ اللّه ِ عَلَيهِ السَّهمَ، و بَسَطَ يَدَهُ تَحتَ حَنَكِهِ حَتَّى امتَلَأَت راحَتاهُ مِنَ الدَّمِ، ثُمَّ رَمى بِهِ وقالَ: اللّهُمَّ إنّي أشكو إلَيكَ ما يُفعَلُ بِابنِ بِنتِ نَبِيِّكَ. ثُمَّ اقتَطَعُوا العَبّاسَ عليه السلام عَنهُ، و أحاطوا بِهِ مِن كُلِّ جانِبٍ و مَكانٍ. (الملهوف: ص ⁩ 170) مَضى بِطَلَبِ الماءِ فَحَمَلوا عَلَيهِ و حَمَلَ هُوَ عَلَيهِم، و جَعَلَ يَقولُ: لا أرهَبُ المَوتَ إذِ المَوتُ رَقى حَتّى اُوارى فِي المَصاليتِ لِقا نَفسي لِنَفسِ المُصطَفَى الطُّهرِ وَقا إنّي أنَا العَبّاسُ أغدو بِالسَّقا ولا أخافُ الشَّرَّ يَومَ المُلتَقى فَفَرَّقَهُم، فَكَمَنَ لَهُ زَيدُ بنُ وَرقاءَ الجُهَنِيُّ مِن وَراءِ نَخلَةٍ، وعاوَنَهُ حَكيمُ بنُ طُفَيلٍ السِّنبِسِيُّ، فَضَرَبَهُ عَلى يَمينِهِ، فَأَخَذَ السَّيفَ بِشِمالِهِ، و حَمَلَ عَلَيهِم و هُوَ يَرتَجِزُ: وَاللّه ِ إن قَطَعتُمُ يَميني إنّي اُحامي أبَداً عَن ديني وعَن إمامٍ صادِقِ اليَقينِ نَجلِ النَّبِيِّ الطّاهِرِ الأَمينِ فَقاتَلَ حَتّى ضَعُفَ، فَكَمَنَ لَهُ الحَكيمُ بنُ الطُّفَيلِ الطّائِيُّ مِن وَراءِ نَخلَةٍ، فَضَرَبَهُ عَلى شِمالِهِ، فَقالَ: يا نَفسُ لا تَخشَي مِنَ الكُفّارِ وأبشِري بِرَحمَةِ الجَبّارِ مَعَ النَّبِيِّ السَّيِّدِ المُختارِ قَد قَطَعوا بِبَغيِهِم يَساري فَأَصلِهِم يا رَبِّ حَرَّ النّارِ فَقَتَلَهُ المَلعونُ بِعَمودٍ مِن حَديدٍ. فَلَمّا رَآهُ الحُسَينُ عليه السلام مَصروعاً عَلى شَطِّ الفُراتِ فَبَكَى عليه السلام بُكاءً شَديداً. وفي ذلِكَ يَقولُ الشّاعِرُ: أحَقُّ النّاسِ أن يُبكى عَلَيهِ فَتىً أبكَى الحُسَينَ بِكَربَلاءِ (منابع: الملهوف: ص ⁩ 170 المناقب لابن شهرآشوب: ج ٤ ص ١٠٨) ترجمه: تشنگى حسين عليه السلام ، شدّت گرفت . از سيلْ بندِ فرات ، بالا رفت تا خود را به آب برساند و عبّاس عليه السلام ، برادرش نيز پيشِ رويش بود . سواران ابن سعد ، راه را بر آن دو گرفتند و مردى از بنى دارِم ، تيرى به سوى حسين عليه السلام پرتاب كرد و آن را در گلوى شريفش نشانْد . امام كه درودهاى خدا بر او باد ، تير را بيرون كشيد و دستش را زير گلويش گرفت تا كفِ هر دو دستش از خون ، پُر شد . سپس آن را پاشيد و گفت : «خدايا ! من از آنچه با پسر دختر پيامبرت مى كنند ، به تو شكايت مى كنم» . سپس ، عبّاس عليه السلام را از او جدا كردند و او را از هر سو ، در ميان گرفتند. عباس علیه السلام در طلب آب رفت كه بر او حمله بُردند . او هم به آنها حمله بُرد و چنين مى خواند : از مرگْ نمى هراسم ؛ زيرا مرگ ، ترقّى و صعود است ؛ كه مرا در پشت شمشيرها ، پنهان مى كند؛ جانم ، سپر جان پاكيزه مصطفى باد؛ من ، عبّاسم كه سقّا گشته ام؛ و به روز برخورد و شدت ، هراسى از شرّ ندارم پس آنان را متفرّق كرد . زيد بن وَرقاى جُهَنى ، در پشت درخت خرمايى به كمين او نشست و حَكيم بن طُفَيل سِنبِسى نيز او را يارى داد و بر دست راست عبّاس عليه السلام ضربه اى زد و آن را قطع كرد . عبّاس عليه السلام ، شمشير را به دست چپ گرفت و به آنها حمله بُرد و چنين رَجَز مى خواند : به خدا سوگند ، اگر دست راستم را قطع كنيد ؛ من ، هميشه از دينم حمايت مى كنم ؛ و نيز از امام راستگو و استوارباورى ؛ كه نواده پيامبرِ پاك و امين است . آن گاه ، جنگيد تا ناتوان شد . حَكيم بن طُفَيل طايى ، از پشت درخت خرما به او كمين زد و بر دست چپش ضربه اى زد و آن را قطع كرد . عبّاس عليه السلام نيز خواند : اى جان ! از كافران مترس ؛ و به رحمت خداى جبران كننده ، بشارتت باد ؛ همراه با پيامبر صلى الله عليه و آله ، سَرور برگزيده ؛ با سركشى شان ، دست چپم را قطع كردند ؛ پروردگارا ! آنان را به داغىِ آتش برسان ! پس آن ملعون ، با عمود آهنين به او زد و عبّاس عليه السلام را به شهادت رساند . هنگامى كه حسين عليه السلام ، او را بر كناره رود فرات ، افتاده دید به شدّت گريست . شاعر ، در اين باره گفته است : سزامندترين كس به گريه مردم بر او جوانى است كه حسين عليه السلام را در كربلا به گريه انداخت... _____ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
مقتل امام حسین علیه السلام (۱) الف) لَمّا اُثخِنَ الحُسَينُ عليه السلام بِالجِراحِ و بَقِيَ كَالقُنفُذِ ، طَعَنَهُ صالِحُ بنُ وَهبٍ المُزَنِيُّ لَعَنَهُ اللّه ُ عَلى خاصِرَتِهِ طَعنَةً ، فَسَقَطَ الحُسَينُ عليه السلام عَن فَرَسِهِ إلَى الأَرضِ عَلى خَدِّهِ الأَيمَنِ ، ثُمَّ قامَ عليه السلام . قالَ الرّاوي : و خَرَجَت زَينَبُ عليهاالسلام مِن بابِ الفُسطاطِ و هِيَ تُنادي : وا أخاه ! وا سَيِّداه ! وا أهلَ بَيتاه ! لَيتَ السَّماءَ انطَبَقَت عَلَى الأَرضِ ، ولَيتَ الجِبالَ تَدَكدَكَت عَلَى السَّهلِ . قالَ : و صاحَ شِمرٌ بِأَصحابِهِ : ما تَنتَظِرونَ بِالرَّجُلِ ؟! قالَ : فَحَمَلوا عَلَيهِ مِن كُلِّ جانِبٍ . فَضَرَبَهُ زُرعَةُ بنُ شَريكٍ عَلى كَتِفِهِ اليُسرى فَأَبانَها ، فَجَعَلَ يَبكي ، فَضَرَبَ الحُسَينُ عليه السلام زُرعَةَ فَصَرَعَهُ ، و ضَرَبَهُ آخَرُ عَلى عاتِقِهِ المُقَدَّسِ بِالسَّيفِ ضَربَةً كَبا عليه السلام بِها عَلى وَجهِهِ . و كانَ قَد أعيا فَجَعَلَ يَنوءُ و يَكبو ، فَطَعَنَهُ سِنانُ بنُ أنَسٍ النَّخَعِيُّ لَعَنَهُ اللّه ُ في تَرقُوَتِهِ ، ثُمَّ انتَزَعَ الرُّمحَ فَطَعَنَهُ في بَواني صَدرِهِ ، ثُمَّ رَماهُ سِنانٌ أيضا بِسَهمٍ فَوَقَعَ السَّهمُ في نَحرِهِ. منابع: الملهوف : ص ١٧٤ ، مثير الأحزان : ص ٧٥ ترجمه: هنگامى كه حسين عليه السلام از شدّت زخم ها ، سنگين و از بسيارىِ اصابت تيرها مانند خارپشت شد ، صالح بن وَهْب مُزَنى كه خدا ، لعنتش كند، نيزه اى به پهلوى امام عليه السلام زد . حسين عليه السلام ، با گونه راست ، از اسب بر زمين افتاد و سپس برخاست . زينب عليهاالسلام ، از درِ خيمه بيرون آمد ، در حالى فرياد مى زد : واى ، برادر من ! واى ، سَرور من ! واى ، خاندان من ! كاش آسمان ، خراب مى شد و بر زمين مى افتاد ، و كوه ها خاك شده ، در دشت ها پراكنده مى شدند ! شمر ، بر يارانش فرياد زد : از او چه انتظار داريد ؟ از هر سو ، به او حمله كردند . زُرَعة بن شريك ، بر شانه چپ امام عليه السلام ضربه اى زد و دست چپ را جدا کرد ، حسین علیه السلام‌ به گریه افتاد. حسين عليه السلام نيز با ضربه اى زُرْعه را زد و بر زمين انداخت . شخص ديگرى بر گردن مقدّسش ضربه اى زد كه بر اثر آن ضربه ، حسین علیه السلام به رو بر خاك افتاد . خيلى ناتوان شده بود . به زحمت ، بلند مى شد و باز ، به رو ، بر زمين مى افتاد . سِنان بن اَنَس نَخَعى كه لعنت خدا بر او باد ، نيزه اى در تَرقُوه اش فرو بُرد و سپس ، آن را در آورد و در قفسه سينه امام عليه السلام ، فرو كرد . سِنان، تيرى نيز به سوى امام عليه السلام انداخت كه بر گودىِ گلويش نشست. یک نکته جانسوز روضه: امام در آخرین لحظات و هنگام جدا شدن سر از بدنش ، یک دست نداشت -دست چپ از ناحیه کتف قطع شده بود- وقتی سر را جدا کردند حضرت با یک دست ، دست و پا می زد... آجرک الله یا صاحب الزمان یا بقیه الله. _____ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
مقتل امام حسین علیه السلام (۲) ب) رَوى هِلالُ بنُ نافِعٍ قالَ : إنّي لَواقِفٌ مَعَ أصحابِ عُمَرَ بنِ سَعدٍ ، فَخَرَجتُ بَينَ الصَّفَّينِ ، فَوَقَفتُ عَلَيهِ فَإِنَّهُ لَيَجودُ بِنَفسِهِ ، فَوَاللّه ِ ما رَأَيتُ قَتيلاً مُضَمَّخا بِدَمِهِ أحسَنَ مِنهُ و لا أنوَرَ وَجها ، و لَقَد شَغَلَني نورُ وَجهِهِ و جَمالُ هَيأَتِهِ عَنِ الفِكرِ في قَتلِهِ ، فَاستَسقى في تِلكَ الحالِ ماءً ، فَسَمِعتُ رَجُلاً يَقولُ لَهُ : وَاللّه ِ لا تَذوقُ الماءَ حَتّى تَرِدَ الحامِيَةَ فَتَشرَبَ مِن حَميمِها . فَقالَ لَهُ الحُسَينُ عليه السلام : لا ، بَل أرِدُ عَلى جَدّي رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، و أسكُنُ مَعَهُ في دارِهِ ، في مَقعَدِ صِدقٍ عِندَ مَليكٍ مُقتَدِرٍ ، و أشرَبُ مِن ماءٍ غَيرِ آسِنٍ ، و أشكو إلَيهِ مَا ارتَكَبتُم مِنّي وفَعَلتُم بي. منابع: الملهوف : ص ١٧٤ ، مثير الأحزان : ص ٧٥ ترجمه: هلال بن نافع که در لشکر عمرسعد _ لعنهما الله_ حضور داشت می گوید: من از ميان صف دو لشكر ، بيرون آمدم و بر سرش ايستادم . حسین علیه السلام در حال جان دادن بود . به خدا سوگند ، هيچ كشته غرق به خونی را نديده ام كه از او ، زيباتر و نورانى تر باشد ، و نور صورت و زيبايى شمايلش ، مرا از انديشيدن به كُشتن او ، باز داشت . در آن حال ، آب خواست . شنيدم كه مردى مى گفت: به خدا سوگند ، هيچ آبى نمى نوشى تا به دوزخ ، در آيى و از آب سوزان آن ، بنوشى ! حسين عليه السلام به او گفت : «نه ؛ بلكه بر جدّم پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در مى آيم و در خانه اش با او سُكنا مى گُزينم ، در جايگاه راستى و نزد فرمان رواىِ مقتدر ، و از آبى زلال و خوش بو مى نوشم و از آنچه بر من روا داشتيد و با من كرديد ، به او شِكوه مى بَرم» . _____ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
مقتل امام حسین علیه السلام (۳) ج) مقتل جدا شدن سر مطهر حضرت سوال: سر را چه کسی جدا کرد؟ شمر لعنه الله؟ یا سنان بن انس لعنه الله ؟ یا خولی لعنه الله؟ در منابع تاریخی و کتب مقاتل ، نام هر سه نفر آمده است. در زیارت ناحیه مقدسه آمده است: الشِّمرُ جالِسٌ عَلى صَدرِكَ ، مولِغٌ سَيفَهُ عَلى نَحرِكَ ، قابِضٌ عَلى شَيبَتِكَ بِيَدِهِ ، ذابِحٌ لَكَ بِمُهَنَّدِهِ. ترجمه: شمر ، بر سينه ات نشسته است و شمشيرش را بر گلویت کشیده و در گودىِ گلويت فرو برده است و محاسن سپيدت را به دستش گرفته و با شمشير هندى خود تو را ذبح مى كند. از آن طرف در مقتل خوارزمي و دیگر منابع آمده : ضَرَبَهُ بِسَيفِهِ اثنَتَي عَشرَةَ ضَربَةً ترجمه: دوازده ضربه با شمشيرش به او زد... سر توسط چه کسی و چگونه جدا شد؟ بررسی های فراوان و تتبع در منابع ما را به مطالب زیر رسانده است: ۱. برای جدا کردن سر حضرت سه تعبیر در منابع آمده: ذبح، حز، جز عمل "ذبح" کار شمر بوده عمل "حز " کار سنان بوده عمل "جز " کار خولی بوده در زیارت ناحیه عمل ذبح را حجت خدا و ولی خدا ذکر کرده است که کار شمر بوده در منابع تاریخی هم ابن اعثم کوفی در کتاب الفتوح آن را آورده است. "ذبح" یعنی گلو را بریدن و پاره کردن . "حز" دو معنا دارد: الف. قطعه و لم یفصل : چیزی را قطع کنی ولی جدا نشود ب. قطع کردن چیزی با ضربات متناوب و پشت سر هم ولی نامنظم "جز" یعنی چیزی را یکدفعه- دفعتا- و یکباره از ریشه کندن ۲. حال برویم سراغ عبارات مقتل در منابع اولین مرحله ی جدا کردن سر که توسط شمر لعنه الله اتفاق افتاد: جاءَ إلَيهِ شِمرُ بنُ ذِي الجَوشَنِ و سِنانُ بنُ أنَسٍ وَالحُسَينُ عليه السلام بِآخِرِ رَمَقٍ يَلوكُ بِلِسانِهِ مِنَ العَطَشِ . فَرَفَسَهُ شِمرٌ بِرِجلِهِ ، و قالَ : يَابنَ أبي تُرابٍ ، ألَستَ تَزعُمُ أنَّ أباكَ عَلى حَوضِ النَّبِيِّ يَسقي مَن أحَبَّهُ ؟ فَاصبِر حَتّى تَأخُذَ الماءَ مِن يَدِهِ . جَلَسَ عَلى صَدرِ الحُسَينِ عليه السلام ، و قَبَضَ عَلى لِحيَتِهِ ، و هَمَّ بِقَتلِه. قالَ لَهُ : أتَقتُلُني ، أوَ لا تَعلَمُ مَن أنَا ؟ قالَ : أعرِفُكَ حَقَّ المَعرِفَةِ : اُمُّكُ فاطِمَةُ الزَّهراءُ ، و أبوكَ عَلِيٌّ المُرتَضى ، و جَدُّكَ مُحَمَّدٌ المُصطَفى ، و خَصمُكَ اللّه ُ العَلِيُّ الأَعلى ، و أقتُلُكَ و لا اُبالي. فَضَرَبَهُ بِرِجلِهِ فَأَلقاهُ عَلى قَفاهُ ، ثُمَّ أخَذَ بِلِحيَتِهِ ثُمَّ جَعَلَ يَضرِبُ بِسَيفِهِ لَعَنَهُ اللّه ُ عَلى مَذبَحِ الحُسَينِ عليه السلام . فَغَضِبَ عُمَرُ بنُ سَعدٍ ، ثُمَّ قالَ لِرَجُلٍ : اِنزِل أنتَ إلَى الحُسَينِ فَأَرِحهُ ! ترجمه: شمر بن ذى الجوشن و سِنان بن اَنَس ، در آخرين لحظه هاى زندگى حسين عليه السلام كه ديگر رمقى نداشت و از تشنگى ، زبانش را مى چرخاند ، نزد حسين عليه السلام آمدند و شمر ، با پا به سينه او زد و گفت : اى پسر ابو تُراب ! آيا تو ادّعا نمى كنى كه پدرت بر حوض پيامبر ، ايستاده است و هر كه را دوست دارد ، سيراب مى كند ؟ پس شكيبايى كن تا اين كه آب را از دست او بگيرى ! شمر لعنه الله ، بر سينه حسين عليه السلام نشست و محاسنش را گرفت و تصميم به كُشتن او گرفت . حسين عليه السلام به او فرمود : «مرا مى كُشى ؟ آيا نمى دانى من كيستم ؟» . شمر لعنه الله گفت : تو را كاملاً مى شناسم . مادرت ، فاطمه زهرا و پدرت ، على مرتضى و جدّت ، محمّدِ مصطفى و پشتيبانت ، خداى بلندمرتبه والاست . تو را مى كُشم و هيچ باكى ندارم . سپس از روی سینه بلند شد با پايش ، ضربه اى به حسين عليه السلام زد و او را به پشت خوابانْد و محاسن او را گرفت سپس با شمشير بر گلوى حسين عليه السلام کشید و گلو را پاره کرد. در این هنگام حسين عليه السلام شروع کرد دست و پا زدن و ... عمر بن سعد ، خشمگين شد و به مردى گفت : فرود بيا و حسين را راحت كن و کسی نبود جز سنان بن انس لعنه الله. مرحله دوم جدا شدن سر : نَزَلَ فَحَزَّ رَأسَهُ بَعدَ أن ذَبَحَهُ . ضَرَبَهُ بِسَيفِهِ اثنَتَي عَشرَةَ ضَربَةً ، ثُمَّ حَزَّ رَأسَهُ. سنان لعنه الله از اسب پیاده شد و جلو رفت و عمل " حز " توسط او صورت گرفت پس از آنکه عمل " ذبح " توسط شمر صورت گرفته بود. ۱۲ ضربه پیاپی و نامنظم بر گردن حسين عليه السلام فرود آورد و سر را قطع کرد اما کامل جدا نشد - فقط به یک استخوان بند بود - مرحله سوم جدا شدن سر: فَنَزَلَ وجَزَّ رَأسَهُ خولی لعنه الله از اسب بسرعت پیاده شد و عمل "جز" را انجام داد یعنی بسرعت سر را کند. و اینگونه بود که سر جدا شد. منابع: الفتوح : ج ٥ ص ١١٨ شرح الأخبار : ج ٣ ص ١٦٤ ح ١٠٩٢ المناقب لابن شهرآشوب : ج ٤ ص ١١١ مقتل الحسين عليه السلام خوارزمي : ج ٢ ص ٣٦ تذكرة الخواصّ : ص ٢٥٣ الملهوف : ص ١٧٤ _ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
مجموعه ای از فایل های صوتی حجت الاسلام دکتر ملاکاظمی با موضوع: معرفی حضرت علی اکبر سلام الله علیه بصورت فایل های موضوعی در ادامه این پست، در کانال دکتر ملاکاظمی و نیز کانال مقتل خوانی تقدیم می گردد. _____ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
50.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"مقتل خوانی حجت الاسلام دکتر ملاکاظمی" گوشه ای از وقایع جانسوز و جانکاه ساعات پایانی روز عاشورا در جمع عزاداران حسینی؛ روز ششم محرم ۱۴۴۶ ه.ق در مراسم سنتی دسته های سینه زنی در حسینیه حضرت باب الحوائج علیه السلام شهرستان دامغان (تکیه خوریا) _________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
مقتل امام حسین علیه السلام (۱) (روضه های اسارت -مسیر کوفه و شام-) فَأَقبَلَ بِهِ خَولِيٌّ ، فَأَرادَ القَصرَ ، فَوَجَدَ بابَ القَصرِ مُغلَقا ، فَأَتى مَنزِلَهُ ، فَوَضَعَهُ تَحتَ إجّانَةٍ في مَنزِلِهِ ، ولَهُ امرَأَتانِ : اِمرَأَةٌ مِن بَني أسَدٍ ، وَالاُخرى مِنَ الحَضرَمِيّينَ. يُقالُ لَهَا النَّوارُ ابنَةُ مالِكِ بنِ عَقرَبٍ ، و كانَت تِلكَ اللَّيلَةُ لَيلَةَ الحَضرَمِيَّةِ . قالَ هِشامٌ : فَحَدَّثَني أبي ، عَنِ النَّوارِ بِنتِ مالِكٍ ، قالَت : أقبَلَ خَولِيٌّ بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام ، فَوَضَعَهُ تَحتَ إجّانَةٍ فِي الدّارِ ، ثُمّ دَخَلَ البَيتَ ، فَأَوى إلى فِراشِهِ ، فَقُلتُ لَهُ : مَا الخَبَرُ ؟ ما عِندَكَ ؟ قالَ : جِئتُكِ بِغِنَى الدَّهرِ ، هذا رَأسُ الحُسَينِ مَعَكِ فى الدّارِ !! قالَت : فَقُلتُ : وَيلَكَ ! جاءَ النّاسُ بِالذَّهَبِ وَ الفِضَّةِ وجِئتَ بِرَأسِ ابنِ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله !! لا وَاللّه ِ ، لا يَجمَعُ رَأسي و رَأسَكَ بَيتٌ أبَدا . قالَت : فَقُمتُ مِن فِراشي ، فَخَرَجتُ إلَى الدّارِ ، فَدَعَا الأَسَدِيَّةَ ، فَأَدخَلَها إلَيهِ ، وجَلَستُ أنظُرُ ، قالَت : فَوَاللّه ِ ، ما زِلتُ أنظُرُ إلى نورٍ يَسطَعُ مِثلَ العَمودِ مِنَ السَّماءِ إلَى الإِجّانَةِ ، و رَأَيتُ طَيرا بيضا تُرَفرِفُ حَولَها . منابع: الكامل في التاريخ : ج ٢ ص ٥٧٤ ، مقتل الحسين عليه السلام خوارزمي : ج ٢ ص ١٠١ ، البداية والنهاية : ج ٨ ص ١٨٩، بحار الأنوار : ج ٤٥ ص ١٢٥ ، المناقب لابن شهرآشوب : ج ٤ ص ٦٠ ترجمه: خولى سر پاک و مطهر امام حسین علیه السلام را آورد و خواست به كاخ برود كه درِ آن را بسته ديد . به خانه اش رفت و سر را زير تَشتى در خانه شان گذاشت . او دو زن داشت : زنى از بنى اسد و زن ديگرى از قبيله حضرميان به نام نوار، دختر مالك بن عقرب . آن شب ، نوبت زن حضرمى بود . هشام گفت : پدرم برايم گفت كه نوار ، دختر مالك ، برايش گفته است : خولى ، سر حسين را آورد و آن را زير تَشتى در خانه نهاد . آن گاه داخل خانه شد و به بسترش رفت . به او گفتم : چه خبر ؟ چه نزد خود دارى ؟ گفت : ثروت روزگار را آورده ام . اين ، سر حسين است كه همراه تو در خانه است! گفتم : واى بر تو! مردم ، طلا و نقره مى آورند و تو سر فرزند پيامبر خدا را مى آورى؟! نه ـ به خدا سوگند ـ ، سر من و سر تو در يك اتاق ، گرد هم نمى آيد . از بسترم برخاستم و به بخش ديگر خانه رفتم . آن گاه ، زن اسدى را فرا خواندم و او را داخل اتاق كردم و نشستم و نگريستم . به خدا سوگند ، پيوسته به ستون نورى كه از آسمان تا تَشت مى درخشيد ، نگاه مى كردم و پرندگانى سپيد را گرداگرد آن ، بال زنان ديدم‌. نکته روضه: الإجّانة : إناء يُغسل فيه الثياب (المصباح المنير : ص ٦) ترجمه: تشتی که داخلش لباس های کثیف شسته می شود‌. _ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
مقتل امام حسین علیه السلام (۲) (روضه های اسارت -مسیر کوفه و شام-) رُوِيَ أنَّ رُؤوسَ أصحابِ الحُسَينِ عليه السلام كانَت ثَمانِيَةً وسَبعينَ رَأسا ، فَاقتَسَمَتهَا القَبائِلُ لِتَتَقَرَّبَ بِذلِكَ إلى عُبَيدِ اللّه ِ بنِ زِيادٍ و إلى يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ. فَجاءَت كِندَةُ بِثَلاثَةَ عَشَرَ رَأسا و صاحِبُهُم قَيسُ بنُ الأَشعَثِ . و جاءَت هَوازِنُ بِاثنَي عَشَرَ رَأسا ، و صاحِبُهُم شِمرُ بنُ ذِي الجَوشَنِ . و جاءَت تَميمٌ بِسَبعَةِ عَشَرَ رَأسا . و جاءَت بَنو أسَدٍ بِسِتَّةَ عَشَرَ رَأسا. و جاءَت مَذحِجٌ بِسَبعَةِ رُؤوسٍ ، و جاءَ سائِرُ النّاسِ بِثَلاثَةَ عَشَرَ رَأسا. الملهوف : ص ١٩٠ ترجمه: سرهاى ياران حسين عليه السلام ، هفتاد و هشت عدد بوده كه قبيله ها آنها را ميان خود ، تقسيم كردند تا از اين راه ، به عبيد اللّه بن زياد و يزيد بن معاويه تقرّب بجويند: كِنده ـ كه فرمانده شان قيس بن اشعث بود، سيزده سر و هوازِن كه فرمانده شان شمر بن ذى الجوشن بود و دوازده سر، تميم هفده سر و بنی اسد شانزده سر و مذحج نيز هفت سر . بقيّه سپاه نيز سيزده سر آوردند . _ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
مقتل امام حسین علیه السلام (۳) (روضه های اسارت -مسیر کوفه و شام-) ساقَ القَومُ حَرَمَ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله مِن كَربَلاءَ كَما تُساقُ الاُسارى ، حَتّى إذا بَلَغوا بِهِم إلَى الكوفَةِ ، خَرَجَ النّاسُ إلَيهِم فَجَعَلوا يَبكونَ ويَنوحونَ . (عَلَى الجِمالِ بِغَيرِ وِطاءٍ) (مُشَقِّقاتِ الجُيوبِ عَلَى الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليهماالسلام و يَلتَدِمنَ ) و عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام في وَقتِهِ ذلِكَ قَد نَهَكَتهُ العِلَّةُ و في عُنُقِهِ الجامِعَةُ و يَدُهُ مَغلولَةٌ إلى عُنُقِهِ، فَجَعَلَ يَقولُ : ألا إنَّ هؤُلاءِ يَبكونَ ويَنوحونَ مِن أجلِنا ، فَمَن قَتَلَنا ؟! لشكر عمر بن سعد ، خاندان پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را آن گونه كه اسيران را مى رانند سوار بر شتران بی جهاز ، از كربلا حركت دادند ، تا آنان را به كوفه رساندند . مردم به سوى ايشان آمدند و به گريه و زارى پرداختند. (گریبان چاک داده بودند برای حسين عليه السلام و بر سر و صورت می زدند) حضرت زين العابدين عليه السلام كه در آن هنگام ، بيمارى رنجورش ساخته بود و غل و زنجیر جامعه به تن داشت و دستش به گردن بسته شده بود ، فرمود : «هان ! اينان به خاطر ما گريه و زارى مى كنند . پس چه كسى ما را كُشته است؟!» . (منابع: الأمالي للمفيد : ص ٣٢١ ح ٨ ، الأمالي للطوسي : ص ٩١ ح ١٤٢، بلاغات النساء : ص ٣٧، الفتوح : ج ٥ ص ١٢٠ ) _____________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
مقتل امام حسین علیه السلام (۴) (روضه های اسارت -مسیر کوفه و شام-) لَمّا أصبَحَ عُبَيدُ اللّه ِ بنُ زِيادٍ بَعَثَ بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام ، فَديرَ بِهِ في سِكَكِ الكوفَةِ كُلِّها وقَبائِلِها . إنَّ ابنَ زِيادٍ نَصَبَ الرُّؤوسَ كُلَّها بِالكوفَةِ عَلَى الخَشَبِ ، وكانَت زِيادَةً عَلى سَبعينَ رَأسا ، وهِيَ أوَّلُ رُؤوسٍ نُصِبَت فِي الإِسلامِ بَعدَ رَأسِ مُسلِمِ بنِ عَقيلٍ بِالكوفَةِ . منابع: تذكرة الخواصّ : ص ٢٥٩/ الإرشاد : ج ٢ ص ١١٧ ترجمه: عبيد اللّه بن زياد ، صبح كه برخاست ، سر حسين عليه السلام را روانه كرد تا ميان همه كوچه ها و قبيله هاى كوفه بچرخانند . ابن زياد ، همه سرها را در كوفه بر چوب نهاد . سرها افزون بر هفتاد عدد بودند و در اسلام ، آنها نخستين سرها پس از سر مسلم بن عقيل عليه السلام بودند كه در كوفه نصب شدند . ________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
مقتل امام حسین علیه السلام (۵) (روضه های اسارت -مسیر کوفه و شام-) فَلَمّا قارَبُوا الكوفَةَ اجتَمَعَ أهلُها لِلنَّظَرِ إلَيهِنَّ . قالَ الرّاوي : فَأَشرَفَتِ امرَأَةٌ مِنَ الكوفِيّاتِ ، فَقالَت : مِن أيِّ الاُسارى أنتُنَّ ؟ فَقُلنَ : نَحنُ اُسارى آلِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله . فَنَزَلَت مِن سَطحِها ، فَجَمَعَت مُلاءً واُزُرا ومَقانِعَ فَأَعطَتهُنَّ فَتَغَطَّينَ . و كانَ مَعَ النِّساءِ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام ، قَد نَهَكَتهُ العِلَّةُ ، وَ الحَسَنُ بنُ الحَسَنِ المُثَنّى ، و كانَ قَد واسى عَمَّهُ و إمامَهُ فِي الصَّبرِ عَلَى الرِّماحِ ، وإنَّمَا ارتُثَّ و قَد اُثخِنَ بِالجِراحِ . و كانَ مَعَهُم أيضاً زَيدٌ و عَمرٌو وَلَدَا الحَسَنِ السِّبطِ عليه السلام . فَجَعَلَ أهلُ الكوفَةِ يَنوحونَ و يَبكونَ . فَقالَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام : أتَنوحونَ و تَبكونَ مِن أجِلنا ؟ فَمَن ذَا الَّذي قَتَلَنا ؟ ! منابع: الملهوف : ص ١٩٠ ترجمه: هنگامى كه قافله اسراء به كوفه نزديك شدند ، اهالى آن جا براى تماشاى آنان ، گِرد آمدند . زنى از كوفيان بر بالاى بام آمد و پرسيد : شما از كدام اسيران هستيد؟ گفتند : ما اسيرانِ خاندان محمّديم . آن زن از بام ، پايين آمد و چادر و پيراهن و مقنعه جمع كرد و به آنان داد تا خود را بپوشانند . زين العابدين عليه السلام ـ كه بيمارى ، او را ناتوان كرده بود ـ همراه زنان بود و حسنِ مُثَنّی، فرزند امام حسن عليه السلام نيز با آنان بود . حسن مثنی، عمویش حسين عليه السلام را در رويارويى با نيزه ها همراهى كرده بود و از شدّت زخم ها سنگين شده و در معركه افتاده بود ؛ امّا زنده مانده بود . زيد و عمرو ، فرزندان ديگر حسن عليه السلام ، سِبط پيامبر صلى الله عليه و آله ، نيز همراه آنان بودند . كوفيان به گريه و زارى پرداختند. در این هنگام زين العابدين عليه السلام فرمود : «آيا به خاطر ما گريه و زارى مى كنيد؟ پس ، چه كسى ما را كشته است؟!» ______________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
مقتل امام حسین علیه السلام (۶) (روضه های اسارت -مسیر کوفه و شام-) فرازهایی از خطبه جانسوز حضرت زینب سلام الله علیها در جمع کوفیان وقت ورود به کوفه: عن حذلم بن ستير : رَأَيتُ زَينَبَ بِنتَ عَلِيٍّ عليه السلام و لَم أرَ خَفِرَةً قَطُّ أنطَقَ مِنها ، كَأَنَّها تُفرِغُ عَن لِسانِ أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام . قالَ : و قَد أومَأَت إلَى النّاسِ أنِ اسكُتوا ، فَارتَدَّتِ الأَنفاسُ ، و سَكَتَتِ الأَصواتُ ، فَقالَت : الحَمدُ للّه ِِ وَ الصَّلاةُ عَلى أبي رَسولِ اللّه ِ ، أمّا بَعدُ يا أهلَ الكوفَةِ ، و يا أهلَ الخَتلِ وَ الخَذلِ ، فَلا رَقَأَتِ العَبرَةُ ، و لا هَدَأَتِ الرَّنَّةُ ، فَما مَثَلُكُم إلّا "كَالَّتِى نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِن بَعْدِ قُوَّةٍ أَنكَـثًا ..." أتبكونَ ! إي وَ اللّه ِ فَابكوا كَثيرا وَ اضحَكوا قَليلاً ، فَلَقَد فُزتُم بِعارِها وشَنارِها، و لَن تَغسِلوا دَنَسَها عَنكُم أبَداً . وَيلَكُم، أتَدرونَ أيَّ كَبِدٍ لِمُحَمَّدٍ فَرَيتُم ؟ و أيَّ دَمٍ لَهُ سَفَكتُم ؟ و أيَّ كَريمَةٍ لَهُ أصَبتُم ؟ «لَّقَدْ جِئْتُمْ شَيْـئا إِدًّا * تَكَادُ السَّمَـوَ تُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنشَقُّ الْأَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا ». فَرَأَيتُ النّاسَ حَيارى ، قَد رَدّوا أيدِيَهُم في أفواهِهِم ، و رَأَيتُ شَيخا قَد بَكى حَتَّى اخضَلَّت لِحيَتُهُ . قالَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام : يا عَمَّةُ ! اُسكُتي فَفِي الباقي عَنِ الماضِي اعتِبارٌ ، و أنتِ بِحَمدِ اللّه ِ عالِمَةٌ غَيرُ مُعَلَّمَةٍ ، فَهِمَةٌ غَيرُ مُفَهَّمَةٍ ، إنَّ البُكاءَ وَ الحَنينَ لا يَرُدّانِ مَن قَد أبادَهُ الدَّهرُ . فَسَكَتَت. منابع: الأمالي للمفيد : ص ٣٢١ الرقم ٨ ، الأمالي للطوسي : ص ٩٢ الرقم ١٤٢ الاحتجاج : ج ٢ ص ١٠٩ ح ١٧٠ ترجمه: به نقل از حَذلَم بن ستير : زينب دختر على عليه السلام را ديدم و زن باحيايى سخنورتر از او نديده ام ، و گويى از زبان امير مؤمنان عليه السلام سخن مى گفت . او در آغاز به مردم اشاره كرد كه : «ساكت شويد» . نَفَس ها در سينه ها حبس شدند و آواها فرو خفتند و زنگ شترها هم از صدا ایستاد . زينب عليهاالسلام فرمود: «ستايش ، خدا راست و بر پدرم پيامبر خدا ، درود ! امّا بعد ، اى كوفيان و اى دغلكاران بى وفا ! اشكتان ، هرگز خشك مباد! و ناله تان هيچ گاه فروخفته مباد ! مَثَل شما ، «مَثَل زنى است كه رشته تابيده به دست خويش را پس از محكم كردن ، از هم مى گسست . گريه مى كنيد؟! آرى به خدا سوگند ، بايد فراوان بگِرييد و كم بخنديد ، كه به ننگ و عار آن رسيده ايد و هرگز از آلودگى آن ، پاكيزه نخواهيد شد . واى بر شما ! آيا مى دانيد چه جگرى از محمّد صلى الله عليه و آله دريديد؟! و چه خونى از او ريختيد؟! و چه دُردانه اى را از او گرفتيد؟! «بى گمان ، كارى ناروا كرديد . نزديك است كه آسمان ها از آن بشكافند و زمين ، دهانْ باز كند و كوه ها فرو ريزند!» راوی می گوید: مردم را حيران و انگشت به دهان ديدم و پيرمردى گريان را ديدم كه محاسنش خيس شده بود. زين العابدين عليه السلام فرمود : اى عمّه ! آرام باش كه گذشته ، چراغ راه آينده است و تو به حمد الهى ، عالِمى خدايى هستى و از دانش ديگران نياموخته اى ، و فهميده اى ، بى آن كه لازم باشد ديگران به تو بفهمانند . گريه و ناله ، آنچه را روزگار برده ، باز نمى گردانند. زينب عليهاالسلام ، خاموش شد. __________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
مقتل امام حسین علیه السلام (۷) (روضه های اسارت -مسیر کوفه و شام-) فرازی از خطبه جانسوز امام سجاد علیه السلام در جمع مردم کوفه: إنَّ زَينَ العابِدينَ عليه السلام أومَأَ إلَى النّاسِ أنِ اسكُتوا ، فَسَكَتوا ، فَقامَ قائِما ، فَحَمِدَ اللّه َ و أثنى عَلَيهِ ، و ذَكَرَ النَّبِيَّ بِما هُوَ أهلُهُ فَصَلّى عَلَيهِ ، ثُمَّ قالَ : أيُّهَا النّاسُ ! مَن عَرَفَني فَقَد عَرَفَني ، و مَن لَم يَعرِفني فَأَنَا اُعَرِّفُهُ بِنَفسي : أنَا عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ بنِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ ، أنَا ابنُ المَذبوحِ بِشَطِّ الفُراتِ مِن غَيرِ ذَحلٍ و لا تِراتٍ ، أنَا ابنُ مَنِ انتُهِكَ حَريمُهُ و سُلِبَ نَعيمُهُ وَ انتُهِبَ مالُهُ و سُبِيَ عِيالُهُ ، أنَا ابنُ مَن قُتِلَ صَبرا و كَفى بِذلِكَ فَخرا . أيُّهَا النّاسُ ! ناشَدتُكُمُ اللّه َ ، هَل تَعلَمونَ أنَّكُم كَتَبتُم إلى أبي و خَدَعتُموهُ ، و أعطَيتُموهُ مِن أنفُسِكُمُ العَهدَ وَ الميثاقَ وَ البَيعَةَ و قاتَلتُموهُ و خَذَلتُموهُ ؟ ! فَتَبّا لِما قَدَّمتُم لِأَنفُسِكُم و سوءا لِرَأيِكُم ، بِأَيَّةِ عَينٍ تَنظُرونَ إلى رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله إذ يَقولُ لَكُم : قَتَلتُم عِترَتي وَ انتَهَكتُم حُرمَتي فَلَستُم مِن اُمَّتي ؟ ! قالَ الرّاوي : فَارتَفَعَت أصواتُ النّاسِ مِن كُلِّ ناحِيَةٍ. فَقالوا بِأَجمَعِهِم : نَحنُ كُلُّنا يَابنَ رَسولِ اللّه ِ سامِعونَ مُطيعونَ ، حافِظونَ لِذِمامِكَ غَيرَ زاهِدينَ فيكَ و لا راغِبينَ عَنكَ. فَقالَ عليه السلام : هَيهاتَ هَيهاتَ ! أيُّهَا الغَدَرَةُ المَكَرَةُ، فَإِنَّ الجُرحَ لَمّا يَندَمِل ، قُتِلَ أبي صَلَواتُ اللّه ِ عَلَيهِ بِالأَمسِ و أهلُ بَيتِهِ مَعَهُ ، و لَم يُنسِني ثُكلَ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله و ثُكلَ أبي و بَني أبي ، و وَجدُهُ بَينَ لَهَواتي ، و مَرارَتُهُ بَينَ حَناجِري وحَلقي ، و غُصَصُهُ تَجري في فِراشِ صَدري ، و مَسأَلَتي أن لا تَكونوا لَنا و لا عَلَينا. منبع: الملهوف : ص ١٩٩ ، الاحتجاج : ج ٢ ص ١١٧ ح ١٧١ ترجمه: امام زين العابدين عليه السلام به مردم اشاره كرد كه : «ساكت شويد» . آنان ساكت شدند . امام عليه السلام برخاست و پس از حمد و ثناى خداوند و ياد كرد پيامبر صلى الله عليه و آله ـ آن گونه كه سزامندش بود ـ و درود فرستادن بر او فرمود : «اى مردم! هر كس مرا مى شناسد ، كه مى شناسد . هر كس مرا نمى شناسد ، خودم را به او مى شناسانم . من ، على بن الحسين بن على بن ابى طالب هستم . من پسر كسى هستم كه در رود فرات ، بدون آن كه كسى از شما را كشته باشد و خونى ريخته باشد ، سر بُريده شد . من پسر كسى هستم كه حريمش هتك شد و نعمتش سلب گرديد و مالش به غارت رفت و خانواده اش اسير شدند . من پسر كسى هستم كه او را در ميان گرفتند و پس از مدّتى كشتند و اين براى افتخار من ، كافى است . اى مردم! شما را به خدا سوگند مى دهم ، آيا مى دانيد كه شما به پدرم نامه نوشتيد و به او نيرنگ زديد و از سوى خود با او عهد و پيمان بستيد و دست بيعت به او داديد و سپس با او جنگيديد و او را وا نهاديد؟! نابود باد آنچه براى خود ، پيش فرستاده ايد و بدا به رأيتان ! با چه چشمى به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مى نگريد ، آن گاه كه به شما مى گويد : خاندانم را كُشتيد و حرمتم را هتك كرديد . پس شما از امّت من نيستيد. صداى مردم از هر سو بلند شد. آنان ، همگى گفتند : اى فرزند پيامبر خدا ! همه ما گوش به فرمان و مطيعيم و عهد تو را پاس مى داريم . نه به آن ، بى رغبتى مى كنيم و نه از آن ، روى مى گردانيم. امام عليه السلام فرمود : «دور باد ، دور باد! اى خيانتكاران مكّار !سوگند كه هنوز زخم ، التيام نيافته است . پدرم ـ كه درودهاى خدا بر او باد ـ و خانواده اش ، همين ديروز كشته شده اند و هنوز از دست رفتن پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و پدرم و پسران پدرم را از ياد نبرده ام و اندوهش ميان سينه ام ، و تلخى اش در گلو و حلقم ، و غصّه هايش در تخت سينه ام جارى است و درخواستم اين است كه نه با ما و نه بر ضدّ ما باشيد» . گریز روضه: فرمود: انا ابن من قتل صبرا: بابای مرا به قتل صبر کشتند. قتل صبر یعنی: الف. سر حضرت را در سه مرحله از بدن جدا کردند "ذبح _ حز _ جز " ب. و بقی کالقنفذ: آخرین لحظات آنقدر تیر به بدن حضرت زدند که بدن مثل جوجه تیغی شده بود ج‌ . کان قد اعیا فجعل ینوء و یکبو: آنقدر ناتوان شده بود بر اثر زخم نيزه و شمشير و سنگ ها که به خود می پیچید و دست و پا می زد... ______________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
مقتل امام حسین علیه السلام (۸) (روضه های اسارت -مسیر کوفه و شام-) امام سجاد علیه السلام در خطبه خود در کوفه فرمود: انا بن من قتل صبرا: من فرزند اون آقایی هستم که به قتل صبر او را کشتند. چرا فرمود: قتل صبر ؟؟؟ پاسخ: الف) ولَقَد قَتَلوهُ قِتلَةً نَهى رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله أن يُقتَلَ بِهَا الكِلابُ. لَقَد قُتِلَ بِالسَّيفِ وَ السِّنانِ ، و بِالحِجارَةِ و بِالخَشَبِ و بِالعِصِيِّ ، و لَقَد أوطَؤوهُ الخَيلَ بَعدَ ذلِكَ. منبع: الاُصول الستّة عشر : ص ١٢٢ ترجمه: آنان ، حسين عليه السلام را به گونه اى كشتند كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از كشتن سگان بدان گونه نيز نهى كرده بود . حسين عليه السلام را با شمشير و نيزه و سنگ و چوب و عصا كُشتند و پس از آن ، بر بدن او در حالیکه هنوز زنده بود و نفس می کشید اسب دواندند . نکته: دو بار اسب ها را بر بدن امام تازاندند، یک بار زمانی بود که حضرت هنوز زنده بود و نفس می کشید. شاهد کلام بالا که در متن مقتل آمده ، زیارت ناحیه مقدسه است. در زیارت ناحیه مقدسه آمده است: فَهَوَیْتَ إِلَى الاَْرْضِ جَریحاً ، تَطَؤُک َ الْخُیُولُ بِحَوافِرِها، وَ تَعْلُوکَ الطُّغاةُ بِبَواتِرِها ، قَدْ رَشَحَ لِلْمَوْتِ جَبینُک َ ،وَ اخْتَلَفَتْ بِالاِنْقِباضِ وَ الاِنْبِساطِ شِمالُک َ وَ یَمینُک َ. ترجمه: حسین جان! پس با بدن مجروح بر زمین سقوط کردى، درحالیکه اسبها تو را با سُم هاى خویش کوبیدند، وسرکشان با شمشیرهاى تیزِشان بر بالای سر تو آمدند، پیشانىِ تو به عرقِ مرگ مرطوب شد، و دستانِ چپ و راستت به باز و بسته شدن در حرکت بود. (عبارات مقتل و زیارت ناحیه همه نشان دهنده آن است که بر بدن امام حسین علیه السلام زمانی که هنوز حضرت زنده بود نیز اسب ها را تازاندند.) ب) فَضَرَبَهُ زُرعَةُ بنُ شَريكٍ عَلى كَتِفِهِ اليُسرى ، و ضَرَبَهُ آخَرُ عَلى عاتِقِهِ المُقَدَّسِ بِالسَّيفِ ضَربَةً كَبا عليه السلام بِها عَلى وَجهِهِ . و كانَ قَد أعيا فَجَعَلَ يَنوءُ و يَكبو ، فَطَعَنَهُ سِنانُ بنُ أنَسٍ النَّخَعِيُّ لَعَنَهُ اللّه ُ في تَرقُوَتِهِ ، ثُمَّ انتَزَعَ الرُّمحَ فَطَعَنَهُ في بَواني صَدرِهِ ، ثُمَّ رَماهُ سِنانٌ أيضا بِسَهمٍ فَوَقَعَ السَّهمُ في نَحرِهِ. منبع:الملهوف : ص ١٧٤ ترجمه: زُرَعة بن شريك ، بر شانه چپ امام عليه السلام ضربه اى زد و ديگرى بر گردن مقدّس حضرت ضربه اى زد كه بر اثر آن ضربه ، حضرت به رو بر خاك افتاد . حضرت خيلى ناتوان شده بود . به زحمت ، بلند مى شد و باز ، به رو ، بر زمين مى افتاد . سِنان بن اَنَس نَخَعى ـ كه لعنت خدا بر او باد ـ ، نيزه اى در تَرقُوه حضرت فرو بُرد و سپس ، آن را در آورد و در قفسه سينه امام عليه السلام ، فرو كرد . سِنان لعنه الله ، تيرى به سوى امام عليه السلام انداخت كه بر گودىِ گلوي حضرت نشست... ______________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه ی جانسوز "قتل صبر" روضه ی جانسوز "اسب تاختن بر بدن حضرت زمانی که حضرت هنوز زنده بود" بطور کامل و دقیق ________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
مقتل امام حسین علیه السلام (۹) (روضه های اسارت -مسیر کوفه و شام-) قال زید بن ارقم: كُنتُ عِندَ عُبَيدِ اللّه ِ ، فَاُتِيَ بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام ، فَأَخَذَ قَضيبا ، فَجَعَلَ يَفتُرُ بِهِ عَن شَفَتَيهِ ، فَجَعَلَ يَنكُتُ بِقَضيبٍ ثَناياهُ و يَقولُ : إنَّهُ كانَ لَحَسَنَ الثَّغرِ. فيَضرِبُ بِقَضيبِهِ أنفَ الحُسَينِ عليه السلام وعَينَيهِ ، ويَطعَنُ في فَمِهِ . فَلَم أملِك أن رَفَعتُ صَوتي بِالبُكاءِ . فَقالَ : ما يُبكيكَ أيُّهَا الشَّيخُ ؟ قُلتُ : يُبكيني ما رَأَيتُ مِن رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، رَأَيتُهُ يَمَصُّ مَوضِعَ هذَا القَضيبِ ، ويَلثِمُهُ ، ويَقولُ : اللّهُمَّ إنّي اُحِبُّهُ فَأَحِبَّهُ . منابع: سير أعلام النبلاء : ج ٣ ص ٣١٥ الأمالي للطوسي : ص ٢٥٢ ح ٤٤٩ مثير الأحزان : ص ٩٢ ترجمه: به نقل از زيد بن اَرقَم : من نزد عبيد اللّه بودم كه سرِ حسين عليه السلام را آوردند . او چوب دستى اى گرفت و با آن ، لبان حسين عليه السلام را باز كرد . سپس با چوب دستى شروع به زدن بر دندان هاى پيشين سرِ حسين عليه السلام كرد و مى گفت : چه دندان هاى خوبى داشته است ! سپس با چوب دستى اش بر چشم و بينى سرِ بريده حسين عليه السلام مى زد و به دهانش مى كوبيد . زید بن ارقم می گوید: نتوانستم خودم را نگاه دارم و صدايم به گريه ، بلند شد . عبيد اللّه گفت : اى پيرمرد ! چرا مى گِريى؟ گفتم : آنچه از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ديده بودم ، مرا به گريه انداخت . ديده بودم كه او جاى اين چوب دستى را مى بوسد و لبانش را بر آن مى نهد و مى فرماید : «خدايا ! او را دوست دارم تو نيز دوستش بدار» . ____________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
مقتل امام حسین علیه السلام (۱۰) (روضه های اسارت -مسیر کوفه و شام-) قالَ القاسِمُ بنُ مُحَمَّدٍ : ما رَأَيتُ مَنظَرا قَطُّ أفظَعَ مِن إلقاءِ رَأسِ الحُسَينِ عليه السلام بَينَ يَدَيهِ ، و هُوَ يَنكُتُهُ. منبع: الأمالي شیخ طوسي ره،ص ٢٥٢ ح ٤٤٩ ترجمه: قاسم بن محمد که در مجلس عبیدالله لعنه الله حضور داشته می گوید: دردناك تر از اين نديدم كه سر حسين عليه السلام را جلوى او انداخته بودند و وى بر آن چوب مى زد . قالَ هِشامُ بنُ مُحَمَّدٍ : لَمّا وُضِعَ الرَّأسُ بَينَ يَدَيِ ابنِ زِيادٍ ، قالَ لَهُ كاهِنُهُ : قُم فَضَع قَدَمَكَ عَلى فَمِ عَدُوِّكَ . فَقامَ فَوَضَعَ قَدَمَهُ عَلى فيهِ . ثُمَّ قالَ لِزَيدِ بنِ أرقَمَ : كَيفَ تَرى ؟ فَقالَ : وَاللّه ِ لَقَد رَأَيتُ رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله واضِعا فاهُ حَيثُ وَضَعتُ قَدَمَكَ. منبع: تذكرة الخواصّ : ص ٢٥٧ ترجمه: هشام بن محمّد مى گويد : هنگامى كه سر حسين عليه السلام را پيشِ روى ابن زياد گذاشتند ، پيشگوى او به وى گفت : برخيز و پايت را بر دهان دشمنت بگذار! ابن زياد ، برخاست و پا بر دهان سرِ بريده گذاشت و به زيد بن اَرقَم گفت : چه نظرى دارى؟ گفت : به خدا سوگند ، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را ديدم كه دهانش را بر همان جايى نهاده بود كه تو پايت را نهاده اى . یا حسین یا حسین یا حسین امان از دل زینب امان از دل زینب امان از دل زینب _________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های اسارت - خروج از کوفه و مسیر کوفه تا شام - (۱) عباراتی که در متون کهن تاریخی و کتب مقاتل نگاشته شده و دلالت دارد بر اینکه کاروان اسراء چیزی بر سر و صورت شان نبوده و در برابر دید نامحرمان بودند و این مصیبت سخت ترین و سنگین ترین مصیبتی هست که هر لحظه در برابر دیدگان امام زمان ارواحنا له الفداء است و چشمانش را خون بار نموده است : الف) أنفَذَ عُبَيدُ اللّه ِ بنُ زِيادٍ رَأسَ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام إلَى الشّامِ مَعَ اُسارَى النِّساءِ وَالصِّبيانِ مِن أهلِ بَيتِ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله عَلى أقتابٍ ، مُكَشَّفاتِ الوُجوهِ وَالشُّعورِ. ترجمه: عبيد اللّه بن زياد لعنه الله ، سر حسين بن على عليه السلام را با زنان و كودكانِ اسير شده از اهل بيت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، بر شتران بى جهاز و با سر و روى گشوده ، روانه شام كرد. (منبع: الثقات، ابن حبّان متوفی ۳۵۴ه.ق : ج ٢ ص ٣١٢) ب) فَسارَ بِهِم مِحفَرٌ إلَى الشّامِ كَما يُسارُ بِسَبايَا الكُفّارِ ، يَتَصَفَّحُ وُجوهَهُنَّ أهلُ الأَقطار. ترجمه: بدستور عبیدالله لعنه الله آنان را تا شام به سانِ اسيران كفّار بردند و اهالىِ همه جا ، صورت هاى آنان را مى ديدند. (منبع: الملهوف : ص ٢٠٧) ج) فَسارَ القَومُ بِحَرَمِ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله مِنَ الكوفَةِ إلى بِلادِ الشّامِ عَلى مَحامِلَ بِغَيرِ وِطاءٍ ، مِن بَلَدٍ إلى بَلَدٍ ومِن مَنزِلٍ إلى مَنزِلٍ ، كَما تُساقُ اُسارَى التُّركِ وَالدَّيلَمِ . ترجمه: آنان ، حرم پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را از كوفه تا شام بر مَركب هاى بدون جهاز ، از اين شهر به آن شهر و از اين جا به آن جا مى بردند ، آن سان كه اسيران تُرك و ديلم را مى بردند . (منابع: الفتوح : ج ٥ ص ١٢٦ ، مقتل الحسين عليه السلام خوارزمي : ج ٢ ص ٥٥) د) أنفَذَ ابنُ زِيادٍ رَأسَ الحُسَينِ عليه السلام إلى يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ مَعَ الاُسارى مُوَثَّقينَ فِي الحِبالِ ، مِنهُم نِساءٌ وصِبيانٌ و صَبِيّاتٌ مِن بَناتِ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله عَلى أقتابِ الجِمالِ مُوَثَّقينَ ، مُكَشَّفاتِ الوُجوهِ وَالرُّؤوسِ ... ترجمه: ابن زياد ، سر حسين عليه السلام را همراه اسيرانِ در بند كشيده شده ، به سوى يزيد بن معاويه روانه كرد . ميان اسيران ، زنان و پسر بچه ها و دختر بچه هاى دختران پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هم بودند كه بر شترانى بدون جهاز ، بسته شده بودند و سر و صورتشان باز بود . (منبع: تذكرة الخواصّ : ص ٢٦٣) ه) و سُبِيَت حَرَمُهُ و حُمِلنَ مُكَشَّفاتِ الرَّؤوسِ عَلَى الاُكُفِ بِغَيرِ وِطاءٍ، حَتّى دَخَلنَ دِمَشقَ و رَأسُ الحُسَينِ بَينَهُنَّ عَلى رُمحٍ. ترجمه: و خانواده اش را به اسارت بردند و در حالى که سرهايشان باز بود ، با مَركب هاى بدون جهاز و پالان ، حركتشان دادند ، تا وارد دمشق شدند ، در حالى كه سرِ حسين عليه السلام در ميانشان بر بالاى نيزه بود... (منبع: بستان الواعظين ، ابوالفرج جمال الدین ابن جوزی متوفی ۵۹۷ ه.ق : ص ٢٦٣ ح ٤١٩) و) لَمّا قُدِمَ عَلى يَزيدَ بِذَرارِيِّ الحُسَينِ ، اُدخِلَ بِهِنَّ نَهارا مَكشوفاتٍ وُجوهُهُنَّ ، فَقالَ أهلُ الشَّامِ الجُفاةُ : ما رَأَينا سَبيا أحسَنَ مِن هؤُلاءِ ، فَمَن أنتُم ؟ فَقالَت سُكَينَةُ بِنتُ الحُسَينِ : نَحنُ سَبايا آلِ مُحَمَّدٍ . ترجمه: امام صادق عليه السلام از پدرش امام باقر عليه السلام روایت کرده است : هنگامى كه خاندان حسين عليه السلام را بر يزيد وارد كردند ، روز بود و صورت هاى آنان باز بود . شاميان جفاكار گفتند : ما اسيرانى نيكوتر از اينها نديده ايم . شما كيستيد؟! سكينه دختر حسين عليه السلام گفت : ما اسيران خاندان محمّديم . (منابع: قرب الإسناد، عبدالله بن جعفر حمیری متوفی قرن ۴ ه.ق و از علمای بزرگ شیعه : ص ٢٦ ح ٨٨ ، الأمالي للصدوق : ص ٢٣٠ ح ٢٤٢) ز) قالت ام کلثوم : إذا دَخَلتَ بِنَا البَلَدَ فَاحمِلنا في دَربٍ قَليلِ النَّظّارَةِ ، و تَقَدَّم إلَيهِم أن يُخرِجوا هذِهِ الرُّؤوسَ مِن بَينِ المَحامِلِ و يُنَحّونا عَنها ، فَقَد خُزينا مِن كَثرَةِ النَّظَرِ إلَينا و نَحنُ في هذِهِ الحال. ترجمه: وقت ورود به شام ، حضرت ام کلثوم سلام الله علیها نزد شمر لعنه الله آمد و گفت: هنگامى كه ما را به شهر در آوردى ، ما را از دروازه اى ببر كه تماشاگر كمترى دارد و به آنها بگو كه اين سرها را از ميان ما بيرون ببرند و دور كنند كه از كثرتِ نگاه هايشان به ما ، در اين حال ، خوار شده ايم . (منبع: الملهوف : ص ٢١٠) ___________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
برنامه مقتل خوانی ویژه ایام اسارت آل الله -علیهم السلام- (بیان وقایع ایام اسارت) زمان: چهارشنبه سوم مردادماه ۱۴۰۳ ساعت ۷ صبح مکان: سمنان ، حسینیه بزرگ سپاه قائم آل محمد -عجل الله تعالی فرجه الشریف- استان ________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های اسارت - مسیر کوفه تا شام - (۲) نحوه بردن خاندان آل الله به سوی شام: إنَّ عُبَيدَ اللّه ِ بنَ زِيادٍ جَهَّزَ عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ عليه السلام و مَن كانَ مَعَهُ مِن حَرَمِهِ ، بِحَيثُ تَقشَعَرُّ مِن ذِكرِهِ الأَبدانُ و تَرتَعِدُ مِنهُ مَفاصِلُ الإِنسانِ ، إلَى البَغيضِ يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ. ترجمه: عبيد اللّه بن زياد لعنه الله، على بن الحسين عليه السلام و هر كس از حرم را كه همراه او بود ، براى روانه كردن به سوى يزيد بن معاويه لعنهما الله، به گونه اى آماده كرد كه از يادكردش بدن ها مى لرزد و مفصل هاى انسان به لرزه مى افتد . (منبع: أخبار الدول و آثار الاُول : ج ١ ص ٣٢٣) قَد جَعَلَ ابنُ زِيادٍ الغُلَّ في يَدَيهِ و رَقَبَتِهِ ، و حَمَلَهُم عَلَى الأَقتابِ ... ترجمه: ابن زیاد لعنه الله دستان و گردن على بن الحسين عليه السلام را در بند كرده بود و آنان را بر شتران بدون جهاز ، سوار كرد. (منبع: الكامل في التاريخ : ج ٢ ص ٥٧٦) و أمَرَ بِعَلِيِّ بنِ الحُسَينِ فَغُلَّ بِغُلٍّ إلى عُنُقِهِ. ترجمه: ابن زیاد لعنه الله فرمان داد تا على بن الحسين عليه السلام را تا گردن در زنجير كنند. (منابع: تاريخ دمشق : ج ٥٧ ص ٩٨ ، الكامل في التاريخ : ج ٢ ص ٥٧٦) ____________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های اسارت - مسیر کوفه تا شام - (۳) فرازی از زیارت ناحیه مقدسه: رُفِعَ عَلَى القَنا رَأسُكَ ، و سُبِيَ أهلُكَ كَالعَبيدِ ، صُفِّدوا فِي الحَديدِ فَوقَ أقتابِ المَطِيّاتِ ، تَلفَحُ وُجوهَهُم حَرُّ الهاجِراتِ، يُساقونَ فِي البَراري وَ الفَلَواتِ، أيديهِم مَغلولَةٌ إلَى الأَعناقِ، يُطافُ بِهِم فِي الأَسواقِ... ترجمه: ای جد غریبم! سرت را بر نيزه كردند و خانواده ات را مانند بندگان، اسير نمودند و با زنجير آهنين ، به بند كشيدند و بر روى مَركب هاى بدون جهاز سوار نمودند و باد داغ نيم روزى صورت هاشان را میسوزانْد و آنان را در دشت ها و صحراها مى راندند در حالیکه دستانشان را به گردن هايشان بسته بودند و آنها را در بازارها مى چرخاندند... (منابع: المزار الكبير : ص ٥٠٥ ، مصباح الزائر : ص ٢٣٣) إذا بَكَت إحداهُنَّ عِندَ رُؤيَتِهِ ضَرَبَها حارِسٌ بِسَوطِهِ. ترجمه: هرگاه يكى از زنها یا بچه ها با ديدن سر مى گريست ، نگهبانان او را با تازيانه مى زدند. (منبع: بستان الواعظين : ص ٢٦٣ ح ٤١٩) عن جعفر بن مُحَمَّد عن أبيه مُحَمَّد بن عليّ الباقر عليهماالسلام : سَأَلتُ أبي عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ عليه السلام عَن حَملِ يَزيدَ لَهُ ، فَقالَ : حَمَلَني عَلى بَعيرٍ يَطلُعُ بِغَيرِ وِطاءٍ ، وَ الفارِطَةُ خَلفَنا و حَولَنا بِالرِّماحِ ، إن دَمَعَت مِن أحَدِنا عَينٌ قُرِعَ رَأسُهُ بِالرُّمحِ ، حَتّى إذا دَخَلنا دَمِشقَ صاحَ صائِحٌ : يا أهلَ الشّامِ! هؤُلاءِ سَبايا أهلِ البَيتِ المَلعونِ... ترجمه: از امام صادق علیه السلام ، از پدر بزرگوارش امام باقر عليه السلام روایت شده: از پدرم على بن الحسين زين العابدين عليه السلام در باره بردن او به سوى يزيد پرسيدم. فرمود : «مرا بر شترى لَنگ و بدون جهاز ، سوار كردند و كسانى كه ما را مى بردند ، از پشت سر و گرداگردمان با نيزه ما را احاطه كرده بودند و آزار مى دادند. اگر اشكى از ديده يكى از ما فرو مى چكيد ، با نيزه به سرش مى كوبيدند تا آن كه وارد شام شديم . جارچى جار زد : اى شاميان ! ... (ادامه اش را ترجمه نمی کنیم و از ترجمه آن شرم داریم) (منبع: الإقبال : ج ٣ ص ٨٩) ______________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های اسارت - مسیر کوفه تا شام - (۴) لحظات خارج شدن کاروان اسرای اهل بیت علیهم السلام از کوفه : عن حُباب بن موسى عن جعفر بن مُحَمَّد عن أبيه عن عليّ بن الحُسَينِ عليهم السلام : حُمِلنا مِنَ الكوفَةِ إلى يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ ، فَغَصَّت طُرُقُ الكوفَةِ بِالنّاسِ يَبكونَ ، فَذَهَبَ عامَّةُ اللَّيلِ ما يَقدِرونَ أن يَجوزوا بِنا لِكَثرَةِ النّاسِ . فَقُلتُ : هؤُلاءِ الَّذينَ قَتَلونا و هُمُ الآنَ يَبكونَ ! ترجمه: به نقل از حُباب بن موسى ، از امام صادق ، از پدرش امام باقر ، از امام زين العابدين عليهم السلام : ما را از كوفه به سوى يزيد بن معاويه لعنهما الله بردند . راه هاى كوفه ، پُر از مردم گريان بود و بيشترِ شب گذشته بود ولى از فراوانى مردم نتوانسته بودند ما را عبور دهند. با خود گفتم : اينان ، همان ها هستند كه ما را كُشتند و اكنون مى گِريند! (منبع: الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة) : ج ١ ص ٥٠١ ح ٤٦٣) لمّا حَمَلَ عُبَيدُ اللّه ِ بنُ زِيادٍ وُلدَ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ و حَرَمَهُ إلى يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ شَيَّعَهُم جَمعٌ مِن أهلِ الكُوفَةِ، فَلَمّا بَلَغُوا النَّجَفَ وَقَفوا لِتُوديعِهِم فَأنشَأَتْ اُمُّ كُلثُومٍ بِنتَ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ : ماذا تَقولونَ إن قالَ النَّبِيُّ لَكُم ماذا فَعَلتُم و أنتُم آخِرَ الاُمَمِ بِأَهلِ بَيتي و أَنصاري و مَحرَمَتي مِنهُم اُسارى و قَتلى ضُرِّجوا بِدَمِ ما كانَ هذا جَزائي إذ نَصَحتُ لَكُم أن تَخلُفوني بِسوءٍ في ذَوي رَحِمي ترجمه: هنگامى عبيد اللّه بن زياد لعنهما الله ، خانواده و فرزندان حسين بن على عليه السلام را به سوى يزيد بن معاويه لعنهما الله مى فرستاد ، گروهى از مردم كوفه ، آنان را بدرقه نمودند، چون به منطقه نجف رسيدند ، براى وداع با آنان ايستادند . سپس در اين هنگام ، اُمّ كلثوم ، دختر على بن ابى طالب عليهما السلام اینچنین خواند : چه پاسخى خواهيد داد ، آن گاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله ، شما را خطاب كند كه : واى بر شما! چه كرديد ، حال آن كه شما ، واپسينْ امّت هستيد. با خاندانم و يارانم و ذرّيه ام كه برخى اسير و برخى در خون تپيده اند؟! اين ، پاداش من نيست ، در اِزاى آن كه شما را ارشاد كردم پس از من ، با خاندانم ، بد رفتارى کردید. (منبع: نور القبس المختصر من المقتبس:ص ٩) __________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
(روضه های اسارت) جسارت به آل الله در برابر چشمان ولی الله الاعظم دو تا امام - دو تا علی - در این دنیا در برابر چشمان شان جسارت به ناموس شان را ديدند یکی آقا امیرالمومنین علیه السلام و دیگری امام سجاد علیه السلام. چند جمله با آقا جانمان امیرالمومنین علیه السلام : مولا جان شما فقط یک بار در برابر چشمانت دیدی آن هم در مدینه در منزل تان . آن موقع که ریختند در خانه شما دست تان بسته نبود حتی شنیدیم بلافاصله آن ها که جسارت کردند را بلند کردی و محکم بر زمين زدی و بر سينه شان نشستی و با دو انگشت حلقوم شان را فشار دادی و چند جمله با آنها با غضب الهی سخن‌ گفتی و بخاطر حفظ دین خدا و حرمت وصایای رسول خدا صلی الله علیه و آله از روی سینه آنها بلند شده و رهایشان نمودی. اما همه جان ها فدای فرزندت امام‌ سجاد علیه السلام ... نه یک بار بلکه بارها جسارت به نوامیسش را جلوی چشمانش دید هم در کربلا و هم در مسیر شام و هم در خود شام. مولا جان ! وقتی جسارت می کردند فرزندت یا مریض بود و توان راه رفتن نداشت یا دستش به گردنش بسته بود و هیچ کاری نمی توانست انجام دهد... برخی از جسارت های به آل الله در مقابل چشمان علی بن الحسین علیه السلام: الف. و إنَّ اُمَّ كُلثومٍ رَفَعَت رَأسَها ، فَرَأَت رَأسَ الحُسَينِ عليه السلام فَبَكَت ، وقالَت : يا جَدّاه ! هذا رَأسُ حَبيبِكَ الحُسَينِ مَصلوبٌ ، و بَكَت . فَرَفَعَ يَدَهُ بَعضُ الحَرَسِ و لَطَمَها لَطمَةً حَصَرَ وَجهَها ، و شَلَّت يَدُهُ مَكانَهُ . ترجمه: آن زمانی که سر امام حسین علیه السلام در کاخ یزید ۹ ساعت آویزان بود و همه زنها و کودکان را دور سر گرد آورده بودند ، اُمّ كلثوم سلام الله علیها لحظه ای ، سرش را بلند كرد و سرِ حسين عليه السلام را ديد و گريست و گفت : اى پدر بزرگ! اين ، سرِ حبيب تو حسين است كه آويزان شده است . سپس گريست . يكى از نگهبانان ، دستش را بالا برد و به صورت اُمّ كلثوم زد كه به تمامى صورت او آسيب زد . در دَم ، دست نگهبان ، از كار افتاد . (بستان الواعظين : ص ٢٦٣ ح ٤١٩) ب. ثُمَّ اشتَغَلوا بِنَهبِ عِيالِ الحُسَينِ عليه السلام و نِسائِهِ ، حَتّى تُسلَبُ المَرأَةُ مِقنَعَتَها مِن رَأسِها ، أو خاتَمَها مِن إصبَعِها ، أو قُرطَها مِن اُذُنِها ، و حِجلَها مِن رِجلِها . و جاءَ رَجُلٌ مِن سِنبِسَ إلَى ابنَةِ الحُسَينِ عليه السلام وَ انتَزَعَ مِلحَفَتَها مِن رَأسِها ، وبَقينَ عُرايا. ترجمه: آن گاه ، به تاراج همسران و زنان كاروان حسين عليه السلام سرگرم شدند ، تا آن جا كه مقنعه زنان را نيز از سرشان ، انگشتر را از انگشتشان ، گوشواره را از گوش هايشان و خلخال را از پايشان بيرون كشيدند . مردى از قبيله سِنبِس ، به سوى دختر امام حسين عليه السلام آمد و ملحفه را از سرش كشيد و آنان سرْبرهنه ماندند. (مثير الأحزان : ص ٧٦ و ٧٧) ________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های اسارت کراماتی از سر بریده امام حسین علیه السلام (۱) ولَمّا أصبَحَ عُبَيدُ اللّه ِ بنُ زِيادٍ ، بَعَثَ بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام ، فَديرَ بِهِ في سِكَكِ الكوفَةِ كُلِّها و قَبائِلِها. فَرُوِيَ عَن زَيدِ بنِ أرقَمَ أنَّهُ قالَ : مُرَّ بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام عَلَيَّ ، و هُوَ عَلى رُمحٍ ، و أنَا في غُرفَةٍ ، فَلَمّا حاذاني سَمِعتُهُ يَقرَأُ : «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَـبَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كَانُواْ مِنْ ءَايَـتِنَا عَجَبًا» (سوره کهف،۹) فَقَفَّ وَ اللّه ِ شَعري و نادَيتُ : رَأسُكَ وَاللّه ِ يَابنَ رَسولِ اللّه ِ أعجَبُ و أعجَبُ . ترجمه: صبحدم ، عبيد اللّه بن زياد لعنه الله ، سرِ حسين عليه السلام را روانه كرد و آن را در همه كوچه هاى كوفه و قبيله هاى آن چرخاند. از زيد بن اَرقَم روايت شده كه گفت : سر حسين عليه السلام را بر من گذراندند . سر بر نيزه بود و من ، در حجره اى نشسته بودم . هنگامى كه به رو به روى من رسيد ، شنيدم كه مى خوانَد : «آيا پنداشتى كه اصحاب كهف و اصحاب رَقيم ، از نشانه هاى شگفت ما بودند؟!» به خدا سوگند كه مو بر تنم راست شد و فرياد زدم : به خدا سوگند ، سرِ تو اى فرزند پيامبر خدا ، شگفت تر و شگفت تر است ! (منابع: الإرشاد : ج ٢ ص ١١٧ ، كشف الغمّة : ج ٢ ص ٢٧٩) صُلِبَ رَأسُ الحُسَينِ عليه السلام بِالصَّيارِفِ فِي الكوفَةِ ، فَتَنَحنَحَ الرَّأسُ ، و قَرَأَ سورَةَ الكَهفِ إلى قَولِهِ : «إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ ءَامَنُواْ بِرَبِّهِمْ وَ زِدْنَـهُمْ هُدًى» (سوره کهف، آیه ۱۳) فَلَم يَزِدهُم ذلِكَ إلّا ضَلالا. ترجمه: سر حسين عليه السلام بر شاخه هاى خشك خرما در كوفه آويخته شد. در آن حال سخن در آمد و سوره كهف را تا عبارت : «آنان جوانانى ايمان آورنده به پروردگارشان بودند و ما بر هدايتشان افزوديم» تلا‌وت کرد. امّا اين كرامت ، جز بر گمراهى آن قوم نيفزود. (منبع: المناقب لابن شهرآشوب:ج ٤ ص ٦١) ______________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala