eitaa logo
مقتل خوانی
761 دنبال‌کننده
32 عکس
5 ویدیو
1 فایل
مقتل حضرت سیدالشهداء ( علیه السلام ) و یاران و اهل بیت باوفایش ( علیهم السلام )
مشاهده در ایتا
دانلود
مقتل امام حسین علیه السلام (۵) (روضه های اسارت -مسیر کوفه و شام-) فَلَمّا قارَبُوا الكوفَةَ اجتَمَعَ أهلُها لِلنَّظَرِ إلَيهِنَّ . قالَ الرّاوي : فَأَشرَفَتِ امرَأَةٌ مِنَ الكوفِيّاتِ ، فَقالَت : مِن أيِّ الاُسارى أنتُنَّ ؟ فَقُلنَ : نَحنُ اُسارى آلِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله . فَنَزَلَت مِن سَطحِها ، فَجَمَعَت مُلاءً واُزُرا ومَقانِعَ فَأَعطَتهُنَّ فَتَغَطَّينَ . و كانَ مَعَ النِّساءِ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام ، قَد نَهَكَتهُ العِلَّةُ ، وَ الحَسَنُ بنُ الحَسَنِ المُثَنّى ، و كانَ قَد واسى عَمَّهُ و إمامَهُ فِي الصَّبرِ عَلَى الرِّماحِ ، وإنَّمَا ارتُثَّ و قَد اُثخِنَ بِالجِراحِ . و كانَ مَعَهُم أيضاً زَيدٌ و عَمرٌو وَلَدَا الحَسَنِ السِّبطِ عليه السلام . فَجَعَلَ أهلُ الكوفَةِ يَنوحونَ و يَبكونَ . فَقالَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام : أتَنوحونَ و تَبكونَ مِن أجِلنا ؟ فَمَن ذَا الَّذي قَتَلَنا ؟ ! منابع: الملهوف : ص ١٩٠ ترجمه: هنگامى كه قافله اسراء به كوفه نزديك شدند ، اهالى آن جا براى تماشاى آنان ، گِرد آمدند . زنى از كوفيان بر بالاى بام آمد و پرسيد : شما از كدام اسيران هستيد؟ گفتند : ما اسيرانِ خاندان محمّديم . آن زن از بام ، پايين آمد و چادر و پيراهن و مقنعه جمع كرد و به آنان داد تا خود را بپوشانند . زين العابدين عليه السلام ـ كه بيمارى ، او را ناتوان كرده بود ـ همراه زنان بود و حسنِ مُثَنّی، فرزند امام حسن عليه السلام نيز با آنان بود . حسن مثنی، عمویش حسين عليه السلام را در رويارويى با نيزه ها همراهى كرده بود و از شدّت زخم ها سنگين شده و در معركه افتاده بود ؛ امّا زنده مانده بود . زيد و عمرو ، فرزندان ديگر حسن عليه السلام ، سِبط پيامبر صلى الله عليه و آله ، نيز همراه آنان بودند . كوفيان به گريه و زارى پرداختند. در این هنگام زين العابدين عليه السلام فرمود : «آيا به خاطر ما گريه و زارى مى كنيد؟ پس ، چه كسى ما را كشته است؟!» ______________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
مقتل امام حسین علیه السلام (۶) (روضه های اسارت -مسیر کوفه و شام-) فرازهایی از خطبه جانسوز حضرت زینب سلام الله علیها در جمع کوفیان وقت ورود به کوفه: عن حذلم بن ستير : رَأَيتُ زَينَبَ بِنتَ عَلِيٍّ عليه السلام و لَم أرَ خَفِرَةً قَطُّ أنطَقَ مِنها ، كَأَنَّها تُفرِغُ عَن لِسانِ أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام . قالَ : و قَد أومَأَت إلَى النّاسِ أنِ اسكُتوا ، فَارتَدَّتِ الأَنفاسُ ، و سَكَتَتِ الأَصواتُ ، فَقالَت : الحَمدُ للّه ِِ وَ الصَّلاةُ عَلى أبي رَسولِ اللّه ِ ، أمّا بَعدُ يا أهلَ الكوفَةِ ، و يا أهلَ الخَتلِ وَ الخَذلِ ، فَلا رَقَأَتِ العَبرَةُ ، و لا هَدَأَتِ الرَّنَّةُ ، فَما مَثَلُكُم إلّا "كَالَّتِى نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِن بَعْدِ قُوَّةٍ أَنكَـثًا ..." أتبكونَ ! إي وَ اللّه ِ فَابكوا كَثيرا وَ اضحَكوا قَليلاً ، فَلَقَد فُزتُم بِعارِها وشَنارِها، و لَن تَغسِلوا دَنَسَها عَنكُم أبَداً . وَيلَكُم، أتَدرونَ أيَّ كَبِدٍ لِمُحَمَّدٍ فَرَيتُم ؟ و أيَّ دَمٍ لَهُ سَفَكتُم ؟ و أيَّ كَريمَةٍ لَهُ أصَبتُم ؟ «لَّقَدْ جِئْتُمْ شَيْـئا إِدًّا * تَكَادُ السَّمَـوَ تُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنشَقُّ الْأَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا ». فَرَأَيتُ النّاسَ حَيارى ، قَد رَدّوا أيدِيَهُم في أفواهِهِم ، و رَأَيتُ شَيخا قَد بَكى حَتَّى اخضَلَّت لِحيَتُهُ . قالَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام : يا عَمَّةُ ! اُسكُتي فَفِي الباقي عَنِ الماضِي اعتِبارٌ ، و أنتِ بِحَمدِ اللّه ِ عالِمَةٌ غَيرُ مُعَلَّمَةٍ ، فَهِمَةٌ غَيرُ مُفَهَّمَةٍ ، إنَّ البُكاءَ وَ الحَنينَ لا يَرُدّانِ مَن قَد أبادَهُ الدَّهرُ . فَسَكَتَت. منابع: الأمالي للمفيد : ص ٣٢١ الرقم ٨ ، الأمالي للطوسي : ص ٩٢ الرقم ١٤٢ الاحتجاج : ج ٢ ص ١٠٩ ح ١٧٠ ترجمه: به نقل از حَذلَم بن ستير : زينب دختر على عليه السلام را ديدم و زن باحيايى سخنورتر از او نديده ام ، و گويى از زبان امير مؤمنان عليه السلام سخن مى گفت . او در آغاز به مردم اشاره كرد كه : «ساكت شويد» . نَفَس ها در سينه ها حبس شدند و آواها فرو خفتند و زنگ شترها هم از صدا ایستاد . زينب عليهاالسلام فرمود: «ستايش ، خدا راست و بر پدرم پيامبر خدا ، درود ! امّا بعد ، اى كوفيان و اى دغلكاران بى وفا ! اشكتان ، هرگز خشك مباد! و ناله تان هيچ گاه فروخفته مباد ! مَثَل شما ، «مَثَل زنى است كه رشته تابيده به دست خويش را پس از محكم كردن ، از هم مى گسست . گريه مى كنيد؟! آرى به خدا سوگند ، بايد فراوان بگِرييد و كم بخنديد ، كه به ننگ و عار آن رسيده ايد و هرگز از آلودگى آن ، پاكيزه نخواهيد شد . واى بر شما ! آيا مى دانيد چه جگرى از محمّد صلى الله عليه و آله دريديد؟! و چه خونى از او ريختيد؟! و چه دُردانه اى را از او گرفتيد؟! «بى گمان ، كارى ناروا كرديد . نزديك است كه آسمان ها از آن بشكافند و زمين ، دهانْ باز كند و كوه ها فرو ريزند!» راوی می گوید: مردم را حيران و انگشت به دهان ديدم و پيرمردى گريان را ديدم كه محاسنش خيس شده بود. زين العابدين عليه السلام فرمود : اى عمّه ! آرام باش كه گذشته ، چراغ راه آينده است و تو به حمد الهى ، عالِمى خدايى هستى و از دانش ديگران نياموخته اى ، و فهميده اى ، بى آن كه لازم باشد ديگران به تو بفهمانند . گريه و ناله ، آنچه را روزگار برده ، باز نمى گردانند. زينب عليهاالسلام ، خاموش شد. __________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
مقتل امام حسین علیه السلام (۷) (روضه های اسارت -مسیر کوفه و شام-) فرازی از خطبه جانسوز امام سجاد علیه السلام در جمع مردم کوفه: إنَّ زَينَ العابِدينَ عليه السلام أومَأَ إلَى النّاسِ أنِ اسكُتوا ، فَسَكَتوا ، فَقامَ قائِما ، فَحَمِدَ اللّه َ و أثنى عَلَيهِ ، و ذَكَرَ النَّبِيَّ بِما هُوَ أهلُهُ فَصَلّى عَلَيهِ ، ثُمَّ قالَ : أيُّهَا النّاسُ ! مَن عَرَفَني فَقَد عَرَفَني ، و مَن لَم يَعرِفني فَأَنَا اُعَرِّفُهُ بِنَفسي : أنَا عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ بنِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ ، أنَا ابنُ المَذبوحِ بِشَطِّ الفُراتِ مِن غَيرِ ذَحلٍ و لا تِراتٍ ، أنَا ابنُ مَنِ انتُهِكَ حَريمُهُ و سُلِبَ نَعيمُهُ وَ انتُهِبَ مالُهُ و سُبِيَ عِيالُهُ ، أنَا ابنُ مَن قُتِلَ صَبرا و كَفى بِذلِكَ فَخرا . أيُّهَا النّاسُ ! ناشَدتُكُمُ اللّه َ ، هَل تَعلَمونَ أنَّكُم كَتَبتُم إلى أبي و خَدَعتُموهُ ، و أعطَيتُموهُ مِن أنفُسِكُمُ العَهدَ وَ الميثاقَ وَ البَيعَةَ و قاتَلتُموهُ و خَذَلتُموهُ ؟ ! فَتَبّا لِما قَدَّمتُم لِأَنفُسِكُم و سوءا لِرَأيِكُم ، بِأَيَّةِ عَينٍ تَنظُرونَ إلى رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله إذ يَقولُ لَكُم : قَتَلتُم عِترَتي وَ انتَهَكتُم حُرمَتي فَلَستُم مِن اُمَّتي ؟ ! قالَ الرّاوي : فَارتَفَعَت أصواتُ النّاسِ مِن كُلِّ ناحِيَةٍ. فَقالوا بِأَجمَعِهِم : نَحنُ كُلُّنا يَابنَ رَسولِ اللّه ِ سامِعونَ مُطيعونَ ، حافِظونَ لِذِمامِكَ غَيرَ زاهِدينَ فيكَ و لا راغِبينَ عَنكَ. فَقالَ عليه السلام : هَيهاتَ هَيهاتَ ! أيُّهَا الغَدَرَةُ المَكَرَةُ، فَإِنَّ الجُرحَ لَمّا يَندَمِل ، قُتِلَ أبي صَلَواتُ اللّه ِ عَلَيهِ بِالأَمسِ و أهلُ بَيتِهِ مَعَهُ ، و لَم يُنسِني ثُكلَ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله و ثُكلَ أبي و بَني أبي ، و وَجدُهُ بَينَ لَهَواتي ، و مَرارَتُهُ بَينَ حَناجِري وحَلقي ، و غُصَصُهُ تَجري في فِراشِ صَدري ، و مَسأَلَتي أن لا تَكونوا لَنا و لا عَلَينا. منبع: الملهوف : ص ١٩٩ ، الاحتجاج : ج ٢ ص ١١٧ ح ١٧١ ترجمه: امام زين العابدين عليه السلام به مردم اشاره كرد كه : «ساكت شويد» . آنان ساكت شدند . امام عليه السلام برخاست و پس از حمد و ثناى خداوند و ياد كرد پيامبر صلى الله عليه و آله ـ آن گونه كه سزامندش بود ـ و درود فرستادن بر او فرمود : «اى مردم! هر كس مرا مى شناسد ، كه مى شناسد . هر كس مرا نمى شناسد ، خودم را به او مى شناسانم . من ، على بن الحسين بن على بن ابى طالب هستم . من پسر كسى هستم كه در رود فرات ، بدون آن كه كسى از شما را كشته باشد و خونى ريخته باشد ، سر بُريده شد . من پسر كسى هستم كه حريمش هتك شد و نعمتش سلب گرديد و مالش به غارت رفت و خانواده اش اسير شدند . من پسر كسى هستم كه او را در ميان گرفتند و پس از مدّتى كشتند و اين براى افتخار من ، كافى است . اى مردم! شما را به خدا سوگند مى دهم ، آيا مى دانيد كه شما به پدرم نامه نوشتيد و به او نيرنگ زديد و از سوى خود با او عهد و پيمان بستيد و دست بيعت به او داديد و سپس با او جنگيديد و او را وا نهاديد؟! نابود باد آنچه براى خود ، پيش فرستاده ايد و بدا به رأيتان ! با چه چشمى به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مى نگريد ، آن گاه كه به شما مى گويد : خاندانم را كُشتيد و حرمتم را هتك كرديد . پس شما از امّت من نيستيد. صداى مردم از هر سو بلند شد. آنان ، همگى گفتند : اى فرزند پيامبر خدا ! همه ما گوش به فرمان و مطيعيم و عهد تو را پاس مى داريم . نه به آن ، بى رغبتى مى كنيم و نه از آن ، روى مى گردانيم. امام عليه السلام فرمود : «دور باد ، دور باد! اى خيانتكاران مكّار !سوگند كه هنوز زخم ، التيام نيافته است . پدرم ـ كه درودهاى خدا بر او باد ـ و خانواده اش ، همين ديروز كشته شده اند و هنوز از دست رفتن پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و پدرم و پسران پدرم را از ياد نبرده ام و اندوهش ميان سينه ام ، و تلخى اش در گلو و حلقم ، و غصّه هايش در تخت سينه ام جارى است و درخواستم اين است كه نه با ما و نه بر ضدّ ما باشيد» . گریز روضه: فرمود: انا ابن من قتل صبرا: بابای مرا به قتل صبر کشتند. قتل صبر یعنی: الف. سر حضرت را در سه مرحله از بدن جدا کردند "ذبح _ حز _ جز " ب. و بقی کالقنفذ: آخرین لحظات آنقدر تیر به بدن حضرت زدند که بدن مثل جوجه تیغی شده بود ج‌ . کان قد اعیا فجعل ینوء و یکبو: آنقدر ناتوان شده بود بر اثر زخم نيزه و شمشير و سنگ ها که به خود می پیچید و دست و پا می زد... ______________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
مقتل امام حسین علیه السلام (۸) (روضه های اسارت -مسیر کوفه و شام-) امام سجاد علیه السلام در خطبه خود در کوفه فرمود: انا بن من قتل صبرا: من فرزند اون آقایی هستم که به قتل صبر او را کشتند. چرا فرمود: قتل صبر ؟؟؟ پاسخ: الف) ولَقَد قَتَلوهُ قِتلَةً نَهى رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله أن يُقتَلَ بِهَا الكِلابُ. لَقَد قُتِلَ بِالسَّيفِ وَ السِّنانِ ، و بِالحِجارَةِ و بِالخَشَبِ و بِالعِصِيِّ ، و لَقَد أوطَؤوهُ الخَيلَ بَعدَ ذلِكَ. منبع: الاُصول الستّة عشر : ص ١٢٢ ترجمه: آنان ، حسين عليه السلام را به گونه اى كشتند كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از كشتن سگان بدان گونه نيز نهى كرده بود . حسين عليه السلام را با شمشير و نيزه و سنگ و چوب و عصا كُشتند و پس از آن ، بر بدن او در حالیکه هنوز زنده بود و نفس می کشید اسب دواندند . نکته: دو بار اسب ها را بر بدن امام تازاندند، یک بار زمانی بود که حضرت هنوز زنده بود و نفس می کشید. شاهد کلام بالا که در متن مقتل آمده ، زیارت ناحیه مقدسه است. در زیارت ناحیه مقدسه آمده است: فَهَوَیْتَ إِلَى الاَْرْضِ جَریحاً ، تَطَؤُک َ الْخُیُولُ بِحَوافِرِها، وَ تَعْلُوکَ الطُّغاةُ بِبَواتِرِها ، قَدْ رَشَحَ لِلْمَوْتِ جَبینُک َ ،وَ اخْتَلَفَتْ بِالاِنْقِباضِ وَ الاِنْبِساطِ شِمالُک َ وَ یَمینُک َ. ترجمه: حسین جان! پس با بدن مجروح بر زمین سقوط کردى، درحالیکه اسبها تو را با سُم هاى خویش کوبیدند، وسرکشان با شمشیرهاى تیزِشان بر بالای سر تو آمدند، پیشانىِ تو به عرقِ مرگ مرطوب شد، و دستانِ چپ و راستت به باز و بسته شدن در حرکت بود. (عبارات مقتل و زیارت ناحیه همه نشان دهنده آن است که بر بدن امام حسین علیه السلام زمانی که هنوز حضرت زنده بود نیز اسب ها را تازاندند.) ب) فَضَرَبَهُ زُرعَةُ بنُ شَريكٍ عَلى كَتِفِهِ اليُسرى ، و ضَرَبَهُ آخَرُ عَلى عاتِقِهِ المُقَدَّسِ بِالسَّيفِ ضَربَةً كَبا عليه السلام بِها عَلى وَجهِهِ . و كانَ قَد أعيا فَجَعَلَ يَنوءُ و يَكبو ، فَطَعَنَهُ سِنانُ بنُ أنَسٍ النَّخَعِيُّ لَعَنَهُ اللّه ُ في تَرقُوَتِهِ ، ثُمَّ انتَزَعَ الرُّمحَ فَطَعَنَهُ في بَواني صَدرِهِ ، ثُمَّ رَماهُ سِنانٌ أيضا بِسَهمٍ فَوَقَعَ السَّهمُ في نَحرِهِ. منبع:الملهوف : ص ١٧٤ ترجمه: زُرَعة بن شريك ، بر شانه چپ امام عليه السلام ضربه اى زد و ديگرى بر گردن مقدّس حضرت ضربه اى زد كه بر اثر آن ضربه ، حضرت به رو بر خاك افتاد . حضرت خيلى ناتوان شده بود . به زحمت ، بلند مى شد و باز ، به رو ، بر زمين مى افتاد . سِنان بن اَنَس نَخَعى ـ كه لعنت خدا بر او باد ـ ، نيزه اى در تَرقُوه حضرت فرو بُرد و سپس ، آن را در آورد و در قفسه سينه امام عليه السلام ، فرو كرد . سِنان لعنه الله ، تيرى به سوى امام عليه السلام انداخت كه بر گودىِ گلوي حضرت نشست... ______________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه ی جانسوز "قتل صبر" روضه ی جانسوز "اسب تاختن بر بدن حضرت زمانی که حضرت هنوز زنده بود" بطور کامل و دقیق ________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
مقتل امام حسین علیه السلام (۹) (روضه های اسارت -مسیر کوفه و شام-) قال زید بن ارقم: كُنتُ عِندَ عُبَيدِ اللّه ِ ، فَاُتِيَ بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام ، فَأَخَذَ قَضيبا ، فَجَعَلَ يَفتُرُ بِهِ عَن شَفَتَيهِ ، فَجَعَلَ يَنكُتُ بِقَضيبٍ ثَناياهُ و يَقولُ : إنَّهُ كانَ لَحَسَنَ الثَّغرِ. فيَضرِبُ بِقَضيبِهِ أنفَ الحُسَينِ عليه السلام وعَينَيهِ ، ويَطعَنُ في فَمِهِ . فَلَم أملِك أن رَفَعتُ صَوتي بِالبُكاءِ . فَقالَ : ما يُبكيكَ أيُّهَا الشَّيخُ ؟ قُلتُ : يُبكيني ما رَأَيتُ مِن رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، رَأَيتُهُ يَمَصُّ مَوضِعَ هذَا القَضيبِ ، ويَلثِمُهُ ، ويَقولُ : اللّهُمَّ إنّي اُحِبُّهُ فَأَحِبَّهُ . منابع: سير أعلام النبلاء : ج ٣ ص ٣١٥ الأمالي للطوسي : ص ٢٥٢ ح ٤٤٩ مثير الأحزان : ص ٩٢ ترجمه: به نقل از زيد بن اَرقَم : من نزد عبيد اللّه بودم كه سرِ حسين عليه السلام را آوردند . او چوب دستى اى گرفت و با آن ، لبان حسين عليه السلام را باز كرد . سپس با چوب دستى شروع به زدن بر دندان هاى پيشين سرِ حسين عليه السلام كرد و مى گفت : چه دندان هاى خوبى داشته است ! سپس با چوب دستى اش بر چشم و بينى سرِ بريده حسين عليه السلام مى زد و به دهانش مى كوبيد . زید بن ارقم می گوید: نتوانستم خودم را نگاه دارم و صدايم به گريه ، بلند شد . عبيد اللّه گفت : اى پيرمرد ! چرا مى گِريى؟ گفتم : آنچه از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ديده بودم ، مرا به گريه انداخت . ديده بودم كه او جاى اين چوب دستى را مى بوسد و لبانش را بر آن مى نهد و مى فرماید : «خدايا ! او را دوست دارم تو نيز دوستش بدار» . ____________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
مقتل امام حسین علیه السلام (۱۰) (روضه های اسارت -مسیر کوفه و شام-) قالَ القاسِمُ بنُ مُحَمَّدٍ : ما رَأَيتُ مَنظَرا قَطُّ أفظَعَ مِن إلقاءِ رَأسِ الحُسَينِ عليه السلام بَينَ يَدَيهِ ، و هُوَ يَنكُتُهُ. منبع: الأمالي شیخ طوسي ره،ص ٢٥٢ ح ٤٤٩ ترجمه: قاسم بن محمد که در مجلس عبیدالله لعنه الله حضور داشته می گوید: دردناك تر از اين نديدم كه سر حسين عليه السلام را جلوى او انداخته بودند و وى بر آن چوب مى زد . قالَ هِشامُ بنُ مُحَمَّدٍ : لَمّا وُضِعَ الرَّأسُ بَينَ يَدَيِ ابنِ زِيادٍ ، قالَ لَهُ كاهِنُهُ : قُم فَضَع قَدَمَكَ عَلى فَمِ عَدُوِّكَ . فَقامَ فَوَضَعَ قَدَمَهُ عَلى فيهِ . ثُمَّ قالَ لِزَيدِ بنِ أرقَمَ : كَيفَ تَرى ؟ فَقالَ : وَاللّه ِ لَقَد رَأَيتُ رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله واضِعا فاهُ حَيثُ وَضَعتُ قَدَمَكَ. منبع: تذكرة الخواصّ : ص ٢٥٧ ترجمه: هشام بن محمّد مى گويد : هنگامى كه سر حسين عليه السلام را پيشِ روى ابن زياد گذاشتند ، پيشگوى او به وى گفت : برخيز و پايت را بر دهان دشمنت بگذار! ابن زياد ، برخاست و پا بر دهان سرِ بريده گذاشت و به زيد بن اَرقَم گفت : چه نظرى دارى؟ گفت : به خدا سوگند ، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را ديدم كه دهانش را بر همان جايى نهاده بود كه تو پايت را نهاده اى . یا حسین یا حسین یا حسین امان از دل زینب امان از دل زینب امان از دل زینب _________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های اسارت - خروج از کوفه و مسیر کوفه تا شام - (۱) عباراتی که در متون کهن تاریخی و کتب مقاتل نگاشته شده و دلالت دارد بر اینکه کاروان اسراء چیزی بر سر و صورت شان نبوده و در برابر دید نامحرمان بودند و این مصیبت سخت ترین و سنگین ترین مصیبتی هست که هر لحظه در برابر دیدگان امام زمان ارواحنا له الفداء است و چشمانش را خون بار نموده است : الف) أنفَذَ عُبَيدُ اللّه ِ بنُ زِيادٍ رَأسَ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام إلَى الشّامِ مَعَ اُسارَى النِّساءِ وَالصِّبيانِ مِن أهلِ بَيتِ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله عَلى أقتابٍ ، مُكَشَّفاتِ الوُجوهِ وَالشُّعورِ. ترجمه: عبيد اللّه بن زياد لعنه الله ، سر حسين بن على عليه السلام را با زنان و كودكانِ اسير شده از اهل بيت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، بر شتران بى جهاز و با سر و روى گشوده ، روانه شام كرد. (منبع: الثقات، ابن حبّان متوفی ۳۵۴ه.ق : ج ٢ ص ٣١٢) ب) فَسارَ بِهِم مِحفَرٌ إلَى الشّامِ كَما يُسارُ بِسَبايَا الكُفّارِ ، يَتَصَفَّحُ وُجوهَهُنَّ أهلُ الأَقطار. ترجمه: بدستور عبیدالله لعنه الله آنان را تا شام به سانِ اسيران كفّار بردند و اهالىِ همه جا ، صورت هاى آنان را مى ديدند. (منبع: الملهوف : ص ٢٠٧) ج) فَسارَ القَومُ بِحَرَمِ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله مِنَ الكوفَةِ إلى بِلادِ الشّامِ عَلى مَحامِلَ بِغَيرِ وِطاءٍ ، مِن بَلَدٍ إلى بَلَدٍ ومِن مَنزِلٍ إلى مَنزِلٍ ، كَما تُساقُ اُسارَى التُّركِ وَالدَّيلَمِ . ترجمه: آنان ، حرم پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را از كوفه تا شام بر مَركب هاى بدون جهاز ، از اين شهر به آن شهر و از اين جا به آن جا مى بردند ، آن سان كه اسيران تُرك و ديلم را مى بردند . (منابع: الفتوح : ج ٥ ص ١٢٦ ، مقتل الحسين عليه السلام خوارزمي : ج ٢ ص ٥٥) د) أنفَذَ ابنُ زِيادٍ رَأسَ الحُسَينِ عليه السلام إلى يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ مَعَ الاُسارى مُوَثَّقينَ فِي الحِبالِ ، مِنهُم نِساءٌ وصِبيانٌ و صَبِيّاتٌ مِن بَناتِ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله عَلى أقتابِ الجِمالِ مُوَثَّقينَ ، مُكَشَّفاتِ الوُجوهِ وَالرُّؤوسِ ... ترجمه: ابن زياد ، سر حسين عليه السلام را همراه اسيرانِ در بند كشيده شده ، به سوى يزيد بن معاويه روانه كرد . ميان اسيران ، زنان و پسر بچه ها و دختر بچه هاى دختران پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هم بودند كه بر شترانى بدون جهاز ، بسته شده بودند و سر و صورتشان باز بود . (منبع: تذكرة الخواصّ : ص ٢٦٣) ه) و سُبِيَت حَرَمُهُ و حُمِلنَ مُكَشَّفاتِ الرَّؤوسِ عَلَى الاُكُفِ بِغَيرِ وِطاءٍ، حَتّى دَخَلنَ دِمَشقَ و رَأسُ الحُسَينِ بَينَهُنَّ عَلى رُمحٍ. ترجمه: و خانواده اش را به اسارت بردند و در حالى که سرهايشان باز بود ، با مَركب هاى بدون جهاز و پالان ، حركتشان دادند ، تا وارد دمشق شدند ، در حالى كه سرِ حسين عليه السلام در ميانشان بر بالاى نيزه بود... (منبع: بستان الواعظين ، ابوالفرج جمال الدین ابن جوزی متوفی ۵۹۷ ه.ق : ص ٢٦٣ ح ٤١٩) و) لَمّا قُدِمَ عَلى يَزيدَ بِذَرارِيِّ الحُسَينِ ، اُدخِلَ بِهِنَّ نَهارا مَكشوفاتٍ وُجوهُهُنَّ ، فَقالَ أهلُ الشَّامِ الجُفاةُ : ما رَأَينا سَبيا أحسَنَ مِن هؤُلاءِ ، فَمَن أنتُم ؟ فَقالَت سُكَينَةُ بِنتُ الحُسَينِ : نَحنُ سَبايا آلِ مُحَمَّدٍ . ترجمه: امام صادق عليه السلام از پدرش امام باقر عليه السلام روایت کرده است : هنگامى كه خاندان حسين عليه السلام را بر يزيد وارد كردند ، روز بود و صورت هاى آنان باز بود . شاميان جفاكار گفتند : ما اسيرانى نيكوتر از اينها نديده ايم . شما كيستيد؟! سكينه دختر حسين عليه السلام گفت : ما اسيران خاندان محمّديم . (منابع: قرب الإسناد، عبدالله بن جعفر حمیری متوفی قرن ۴ ه.ق و از علمای بزرگ شیعه : ص ٢٦ ح ٨٨ ، الأمالي للصدوق : ص ٢٣٠ ح ٢٤٢) ز) قالت ام کلثوم : إذا دَخَلتَ بِنَا البَلَدَ فَاحمِلنا في دَربٍ قَليلِ النَّظّارَةِ ، و تَقَدَّم إلَيهِم أن يُخرِجوا هذِهِ الرُّؤوسَ مِن بَينِ المَحامِلِ و يُنَحّونا عَنها ، فَقَد خُزينا مِن كَثرَةِ النَّظَرِ إلَينا و نَحنُ في هذِهِ الحال. ترجمه: وقت ورود به شام ، حضرت ام کلثوم سلام الله علیها نزد شمر لعنه الله آمد و گفت: هنگامى كه ما را به شهر در آوردى ، ما را از دروازه اى ببر كه تماشاگر كمترى دارد و به آنها بگو كه اين سرها را از ميان ما بيرون ببرند و دور كنند كه از كثرتِ نگاه هايشان به ما ، در اين حال ، خوار شده ايم . (منبع: الملهوف : ص ٢١٠) ___________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
برنامه مقتل خوانی ویژه ایام اسارت آل الله -علیهم السلام- (بیان وقایع ایام اسارت) زمان: چهارشنبه سوم مردادماه ۱۴۰۳ ساعت ۷ صبح مکان: سمنان ، حسینیه بزرگ سپاه قائم آل محمد -عجل الله تعالی فرجه الشریف- استان ________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های اسارت - مسیر کوفه تا شام - (۲) نحوه بردن خاندان آل الله به سوی شام: إنَّ عُبَيدَ اللّه ِ بنَ زِيادٍ جَهَّزَ عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ عليه السلام و مَن كانَ مَعَهُ مِن حَرَمِهِ ، بِحَيثُ تَقشَعَرُّ مِن ذِكرِهِ الأَبدانُ و تَرتَعِدُ مِنهُ مَفاصِلُ الإِنسانِ ، إلَى البَغيضِ يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ. ترجمه: عبيد اللّه بن زياد لعنه الله، على بن الحسين عليه السلام و هر كس از حرم را كه همراه او بود ، براى روانه كردن به سوى يزيد بن معاويه لعنهما الله، به گونه اى آماده كرد كه از يادكردش بدن ها مى لرزد و مفصل هاى انسان به لرزه مى افتد . (منبع: أخبار الدول و آثار الاُول : ج ١ ص ٣٢٣) قَد جَعَلَ ابنُ زِيادٍ الغُلَّ في يَدَيهِ و رَقَبَتِهِ ، و حَمَلَهُم عَلَى الأَقتابِ ... ترجمه: ابن زیاد لعنه الله دستان و گردن على بن الحسين عليه السلام را در بند كرده بود و آنان را بر شتران بدون جهاز ، سوار كرد. (منبع: الكامل في التاريخ : ج ٢ ص ٥٧٦) و أمَرَ بِعَلِيِّ بنِ الحُسَينِ فَغُلَّ بِغُلٍّ إلى عُنُقِهِ. ترجمه: ابن زیاد لعنه الله فرمان داد تا على بن الحسين عليه السلام را تا گردن در زنجير كنند. (منابع: تاريخ دمشق : ج ٥٧ ص ٩٨ ، الكامل في التاريخ : ج ٢ ص ٥٧٦) ____________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های اسارت - مسیر کوفه تا شام - (۳) فرازی از زیارت ناحیه مقدسه: رُفِعَ عَلَى القَنا رَأسُكَ ، و سُبِيَ أهلُكَ كَالعَبيدِ ، صُفِّدوا فِي الحَديدِ فَوقَ أقتابِ المَطِيّاتِ ، تَلفَحُ وُجوهَهُم حَرُّ الهاجِراتِ، يُساقونَ فِي البَراري وَ الفَلَواتِ، أيديهِم مَغلولَةٌ إلَى الأَعناقِ، يُطافُ بِهِم فِي الأَسواقِ... ترجمه: ای جد غریبم! سرت را بر نيزه كردند و خانواده ات را مانند بندگان، اسير نمودند و با زنجير آهنين ، به بند كشيدند و بر روى مَركب هاى بدون جهاز سوار نمودند و باد داغ نيم روزى صورت هاشان را میسوزانْد و آنان را در دشت ها و صحراها مى راندند در حالیکه دستانشان را به گردن هايشان بسته بودند و آنها را در بازارها مى چرخاندند... (منابع: المزار الكبير : ص ٥٠٥ ، مصباح الزائر : ص ٢٣٣) إذا بَكَت إحداهُنَّ عِندَ رُؤيَتِهِ ضَرَبَها حارِسٌ بِسَوطِهِ. ترجمه: هرگاه يكى از زنها یا بچه ها با ديدن سر مى گريست ، نگهبانان او را با تازيانه مى زدند. (منبع: بستان الواعظين : ص ٢٦٣ ح ٤١٩) عن جعفر بن مُحَمَّد عن أبيه مُحَمَّد بن عليّ الباقر عليهماالسلام : سَأَلتُ أبي عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ عليه السلام عَن حَملِ يَزيدَ لَهُ ، فَقالَ : حَمَلَني عَلى بَعيرٍ يَطلُعُ بِغَيرِ وِطاءٍ ، وَ الفارِطَةُ خَلفَنا و حَولَنا بِالرِّماحِ ، إن دَمَعَت مِن أحَدِنا عَينٌ قُرِعَ رَأسُهُ بِالرُّمحِ ، حَتّى إذا دَخَلنا دَمِشقَ صاحَ صائِحٌ : يا أهلَ الشّامِ! هؤُلاءِ سَبايا أهلِ البَيتِ المَلعونِ... ترجمه: از امام صادق علیه السلام ، از پدر بزرگوارش امام باقر عليه السلام روایت شده: از پدرم على بن الحسين زين العابدين عليه السلام در باره بردن او به سوى يزيد پرسيدم. فرمود : «مرا بر شترى لَنگ و بدون جهاز ، سوار كردند و كسانى كه ما را مى بردند ، از پشت سر و گرداگردمان با نيزه ما را احاطه كرده بودند و آزار مى دادند. اگر اشكى از ديده يكى از ما فرو مى چكيد ، با نيزه به سرش مى كوبيدند تا آن كه وارد شام شديم . جارچى جار زد : اى شاميان ! ... (ادامه اش را ترجمه نمی کنیم و از ترجمه آن شرم داریم) (منبع: الإقبال : ج ٣ ص ٨٩) ______________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های اسارت - مسیر کوفه تا شام - (۴) لحظات خارج شدن کاروان اسرای اهل بیت علیهم السلام از کوفه : عن حُباب بن موسى عن جعفر بن مُحَمَّد عن أبيه عن عليّ بن الحُسَينِ عليهم السلام : حُمِلنا مِنَ الكوفَةِ إلى يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ ، فَغَصَّت طُرُقُ الكوفَةِ بِالنّاسِ يَبكونَ ، فَذَهَبَ عامَّةُ اللَّيلِ ما يَقدِرونَ أن يَجوزوا بِنا لِكَثرَةِ النّاسِ . فَقُلتُ : هؤُلاءِ الَّذينَ قَتَلونا و هُمُ الآنَ يَبكونَ ! ترجمه: به نقل از حُباب بن موسى ، از امام صادق ، از پدرش امام باقر ، از امام زين العابدين عليهم السلام : ما را از كوفه به سوى يزيد بن معاويه لعنهما الله بردند . راه هاى كوفه ، پُر از مردم گريان بود و بيشترِ شب گذشته بود ولى از فراوانى مردم نتوانسته بودند ما را عبور دهند. با خود گفتم : اينان ، همان ها هستند كه ما را كُشتند و اكنون مى گِريند! (منبع: الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة) : ج ١ ص ٥٠١ ح ٤٦٣) لمّا حَمَلَ عُبَيدُ اللّه ِ بنُ زِيادٍ وُلدَ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ و حَرَمَهُ إلى يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ شَيَّعَهُم جَمعٌ مِن أهلِ الكُوفَةِ، فَلَمّا بَلَغُوا النَّجَفَ وَقَفوا لِتُوديعِهِم فَأنشَأَتْ اُمُّ كُلثُومٍ بِنتَ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ : ماذا تَقولونَ إن قالَ النَّبِيُّ لَكُم ماذا فَعَلتُم و أنتُم آخِرَ الاُمَمِ بِأَهلِ بَيتي و أَنصاري و مَحرَمَتي مِنهُم اُسارى و قَتلى ضُرِّجوا بِدَمِ ما كانَ هذا جَزائي إذ نَصَحتُ لَكُم أن تَخلُفوني بِسوءٍ في ذَوي رَحِمي ترجمه: هنگامى عبيد اللّه بن زياد لعنهما الله ، خانواده و فرزندان حسين بن على عليه السلام را به سوى يزيد بن معاويه لعنهما الله مى فرستاد ، گروهى از مردم كوفه ، آنان را بدرقه نمودند، چون به منطقه نجف رسيدند ، براى وداع با آنان ايستادند . سپس در اين هنگام ، اُمّ كلثوم ، دختر على بن ابى طالب عليهما السلام اینچنین خواند : چه پاسخى خواهيد داد ، آن گاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله ، شما را خطاب كند كه : واى بر شما! چه كرديد ، حال آن كه شما ، واپسينْ امّت هستيد. با خاندانم و يارانم و ذرّيه ام كه برخى اسير و برخى در خون تپيده اند؟! اين ، پاداش من نيست ، در اِزاى آن كه شما را ارشاد كردم پس از من ، با خاندانم ، بد رفتارى کردید. (منبع: نور القبس المختصر من المقتبس:ص ٩) __________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
(روضه های اسارت) جسارت به آل الله در برابر چشمان ولی الله الاعظم دو تا امام - دو تا علی - در این دنیا در برابر چشمان شان جسارت به ناموس شان را ديدند یکی آقا امیرالمومنین علیه السلام و دیگری امام سجاد علیه السلام. چند جمله با آقا جانمان امیرالمومنین علیه السلام : مولا جان شما فقط یک بار در برابر چشمانت دیدی آن هم در مدینه در منزل تان . آن موقع که ریختند در خانه شما دست تان بسته نبود حتی شنیدیم بلافاصله آن ها که جسارت کردند را بلند کردی و محکم بر زمين زدی و بر سينه شان نشستی و با دو انگشت حلقوم شان را فشار دادی و چند جمله با آنها با غضب الهی سخن‌ گفتی و بخاطر حفظ دین خدا و حرمت وصایای رسول خدا صلی الله علیه و آله از روی سینه آنها بلند شده و رهایشان نمودی. اما همه جان ها فدای فرزندت امام‌ سجاد علیه السلام ... نه یک بار بلکه بارها جسارت به نوامیسش را جلوی چشمانش دید هم در کربلا و هم در مسیر شام و هم در خود شام. مولا جان ! وقتی جسارت می کردند فرزندت یا مریض بود و توان راه رفتن نداشت یا دستش به گردنش بسته بود و هیچ کاری نمی توانست انجام دهد... برخی از جسارت های به آل الله در مقابل چشمان علی بن الحسین علیه السلام: الف. و إنَّ اُمَّ كُلثومٍ رَفَعَت رَأسَها ، فَرَأَت رَأسَ الحُسَينِ عليه السلام فَبَكَت ، وقالَت : يا جَدّاه ! هذا رَأسُ حَبيبِكَ الحُسَينِ مَصلوبٌ ، و بَكَت . فَرَفَعَ يَدَهُ بَعضُ الحَرَسِ و لَطَمَها لَطمَةً حَصَرَ وَجهَها ، و شَلَّت يَدُهُ مَكانَهُ . ترجمه: آن زمانی که سر امام حسین علیه السلام در کاخ یزید ۹ ساعت آویزان بود و همه زنها و کودکان را دور سر گرد آورده بودند ، اُمّ كلثوم سلام الله علیها لحظه ای ، سرش را بلند كرد و سرِ حسين عليه السلام را ديد و گريست و گفت : اى پدر بزرگ! اين ، سرِ حبيب تو حسين است كه آويزان شده است . سپس گريست . يكى از نگهبانان ، دستش را بالا برد و به صورت اُمّ كلثوم زد كه به تمامى صورت او آسيب زد . در دَم ، دست نگهبان ، از كار افتاد . (بستان الواعظين : ص ٢٦٣ ح ٤١٩) ب. ثُمَّ اشتَغَلوا بِنَهبِ عِيالِ الحُسَينِ عليه السلام و نِسائِهِ ، حَتّى تُسلَبُ المَرأَةُ مِقنَعَتَها مِن رَأسِها ، أو خاتَمَها مِن إصبَعِها ، أو قُرطَها مِن اُذُنِها ، و حِجلَها مِن رِجلِها . و جاءَ رَجُلٌ مِن سِنبِسَ إلَى ابنَةِ الحُسَينِ عليه السلام وَ انتَزَعَ مِلحَفَتَها مِن رَأسِها ، وبَقينَ عُرايا. ترجمه: آن گاه ، به تاراج همسران و زنان كاروان حسين عليه السلام سرگرم شدند ، تا آن جا كه مقنعه زنان را نيز از سرشان ، انگشتر را از انگشتشان ، گوشواره را از گوش هايشان و خلخال را از پايشان بيرون كشيدند . مردى از قبيله سِنبِس ، به سوى دختر امام حسين عليه السلام آمد و ملحفه را از سرش كشيد و آنان سرْبرهنه ماندند. (مثير الأحزان : ص ٧٦ و ٧٧) ________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های اسارت کراماتی از سر بریده امام حسین علیه السلام (۱) ولَمّا أصبَحَ عُبَيدُ اللّه ِ بنُ زِيادٍ ، بَعَثَ بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام ، فَديرَ بِهِ في سِكَكِ الكوفَةِ كُلِّها و قَبائِلِها. فَرُوِيَ عَن زَيدِ بنِ أرقَمَ أنَّهُ قالَ : مُرَّ بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام عَلَيَّ ، و هُوَ عَلى رُمحٍ ، و أنَا في غُرفَةٍ ، فَلَمّا حاذاني سَمِعتُهُ يَقرَأُ : «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَـبَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كَانُواْ مِنْ ءَايَـتِنَا عَجَبًا» (سوره کهف،۹) فَقَفَّ وَ اللّه ِ شَعري و نادَيتُ : رَأسُكَ وَاللّه ِ يَابنَ رَسولِ اللّه ِ أعجَبُ و أعجَبُ . ترجمه: صبحدم ، عبيد اللّه بن زياد لعنه الله ، سرِ حسين عليه السلام را روانه كرد و آن را در همه كوچه هاى كوفه و قبيله هاى آن چرخاند. از زيد بن اَرقَم روايت شده كه گفت : سر حسين عليه السلام را بر من گذراندند . سر بر نيزه بود و من ، در حجره اى نشسته بودم . هنگامى كه به رو به روى من رسيد ، شنيدم كه مى خوانَد : «آيا پنداشتى كه اصحاب كهف و اصحاب رَقيم ، از نشانه هاى شگفت ما بودند؟!» به خدا سوگند كه مو بر تنم راست شد و فرياد زدم : به خدا سوگند ، سرِ تو اى فرزند پيامبر خدا ، شگفت تر و شگفت تر است ! (منابع: الإرشاد : ج ٢ ص ١١٧ ، كشف الغمّة : ج ٢ ص ٢٧٩) صُلِبَ رَأسُ الحُسَينِ عليه السلام بِالصَّيارِفِ فِي الكوفَةِ ، فَتَنَحنَحَ الرَّأسُ ، و قَرَأَ سورَةَ الكَهفِ إلى قَولِهِ : «إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ ءَامَنُواْ بِرَبِّهِمْ وَ زِدْنَـهُمْ هُدًى» (سوره کهف، آیه ۱۳) فَلَم يَزِدهُم ذلِكَ إلّا ضَلالا. ترجمه: سر حسين عليه السلام بر شاخه هاى خشك خرما در كوفه آويخته شد. در آن حال سخن در آمد و سوره كهف را تا عبارت : «آنان جوانانى ايمان آورنده به پروردگارشان بودند و ما بر هدايتشان افزوديم» تلا‌وت کرد. امّا اين كرامت ، جز بر گمراهى آن قوم نيفزود. (منبع: المناقب لابن شهرآشوب:ج ٤ ص ٦١) ______________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های اسارت کراماتی از سر بریده امام حسین علیه السلام (۲) المنهال بن عمرو : أنَا وَاللّه ِ رَأَيتُ رَأسَ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام حينَ حُمِلَ ، و أنَا بِدِمَشقَ ، و بَينَ يَدَيِ الرَّأسِ رَجُلٌ يَقرَأُ سورَةَ الكَهفِ ، حَتّى بَلَغَ قَولَهُ تَعالى : «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَـبَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كَانُواْ مِنْ ءَايَـتِنَا عَجَبًا» (سوره کهف،۹) قالَ : فَأَنطَقَ اللّه ُ الرَّأسَ بِلِسانٍ ذَرِبٍ. فَقالَ : أعجَبُ مِن أصحابِ الكَهفِ قَتلي و حَملي . ترجمه: مِنهال بن عمرو روایت می کند: به خدا سوگند ، من سر حسين بن على عليه السلام را هنگامى كه مى بردند ، ديدم . من در دمشق بودم و جلوى سر ، مردى سوره كهف را قرائت مى كرد تا به اين سخن خداى متعال رسيد : «آيا پنداشتى كه اصحاب كهف و رَقيم ، از نشانه هاى شگفت ما بودند؟!». آن گاه خداوند ، سر را به سخن در آورد و با شيوايى تمام فرمود : «شگفت تر از ماجراى اصحاب كهف ، كُشتن و بردن من است» . (منابع: تاريخ دمشق : ج ٦٠ ص ٣٧٠ ؛ الخرائج والجرائح : ج ٢ ص ٥٧٧ ح ١) لَمّا صَلَبوا رَأسَهُ عَلَى الشَّجَرَةِ سُمِعَ مِنهُ : «وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَـلَمُواْ أَىَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ» (سوره شعراء آیه ۲۲۷) و سُمِعَ أيضا صَوتُهُ بِدِمَشقَ يَقولُ : «لَا قُوَّةَ إِلَا بِاللَّهِ» (سوره کهف آیه ۳۹) ترجمه: هنگامى كه سرِ حسين عليه السلام را بر درخت آويختند ، از آن شنيده شد : «و به زودى ، ستمكاران خواهند دانست به كجا باز مى گردند!». و نيز صدايش در دمشق شنيده شد كه مى گويد : «قدرتى ، جز از جانب خدا نيست!». (منبع: المناقب لابن شهرآشوب : ج ٤ ص ٦١) عن الحارث بن وكيدة : كُنتُ فيمَن حَمَلَ رَأسَ الحُسَينِ عليه السلام ، فَسَمِعتُهُ يَقرَأُ سورَةَ الكَهفِ ، فَجَعَلتُ أشُكُّ في نَفسي و أنَا أسمَعُ نَغمَةَ أبي عَبدِ اللّه ِ عليه السلام . فَقالَ لي : يَا بنَ وكيدَةَ ، أما عَلِمتَ أنّا مَعشَرَ الأَئِمَّةِ أحياءٌ عِندَ رَبِّنا نُرزَقُ ؟! قالَ : فَقُلتُ في نَفسي : أسرِقُ رَأسَهُ ، فَنادى : يَا بنَ وكيدَةَ ، لَيسَ لَكَ إلى ذاكَ سَبيلٌ ، سَفكُهُم دَمي أعظَمُ عِندَ اللّه ِ مِن تَسييرِهِم رَأسي ، فَذَرهُم «فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ إِذِ الْأَغْلَـلُ فِى أَعْنَـقِهِمْ وَ السَّلَـسِلُ يُسْحَبُونَ» (سوره غافر آیات ۷۰ و ۷۱) ترجمه: حارث بن وَكيده روایت می کند: من در ميان كسانى بودم كه سرِ حسين عليه السلام را مى بردند و شنيدم كه آن سر ، سوره كهف را مى خوانَد و من با آن كه صداى ابا عبد اللّه الحسين عليه السلام را مى شنيدم ، در درونم به ايشان شك مى كردم . سر به من فرمود : «اى پسر وَكيده ! آيا ندانستى كه ما امامان ، زنده هستيم و نزد خدايمان روزى مى خوريم ؟!» . با خود گفتم : سر را مى دزدم . ندا داد : «اى پسر وَكيده ! تو به اين كار ، راهى ندارى موفّق نمى شوى و گناه ريختن خون من ، نزد خدا ، از چرخاندن سرم بزرگ تر است . آنان را وا بگذار . «به زودى ، آن گاه كه غل و زنجير در گردن ، به روىْ كشيده شوند خواهند دانست!» منبع: (دلائل الإمامة : ص ١٨٨ ح ١۳) __________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
نکته ظریف و گریز روضه های مربوط به سر مطهر امام که بر روی نيزه قرآن تلاوت می کرد این است: لب هایی که بالای نیزه مترنم به آیات قرآن بود ، سالم نبود... الف ) تیری که به دهان مبارکش عصر عاشورا اصابت کرد ، ب) ضربات متعددی که بر دهان مبارک با چوب دستی مخصوص توسط عبیدالله لعنه الله زده شد ، ج) بر اثر تشنگی و عطش شدید خشک خشک بود ( وقتی گلبرگ ها خشک شوند با یک ضربه کوچک پر پر و ریز ریز می شوند ، حال لب های خشک ترک خورده حسين عليه السلام با یک ضربه چوب دستی چه می شود و چه اتفاقی بر آن وارد می آید، نمی دانم... یا حسین یا حسین یا حسین) ________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های اسارت مسیر کوفه و شام کراماتی از سر بریده امام حسین علیه السلام (۳) - مسلمان شدن فردی مسیحی - لَمّا جاؤوا بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام و نَزَلوا مَنزِلاً يُقالُ لَهُ قِنَّسرينَ ، اطَّلَعَ راهِبٌ مِن صَومَعَتِهِ إلَى الرَّأسِ ، فَرَأى نورا ساطِعا يَخرُجُ مِن فيهِ ، ويَصعَدُ إلَى السَّماءِ. فَأَتاهُم بِعَشَرَةِ آلافِ دِرهَمٍ ، و أخَذَ الرَّأسَ ، و أدخَلَهُ صَومَعَتَهُ. فَسَمِعَ صَوتا ولَم يَرَ شَخصا ، قالَ : طوبى لَكَ ، وطوبى لِمَن عَرَفَ حُرمَتَهُ. فَرَفَعَ الرّاهِبُ رَأسَهُ و قالَ : يا رَبِّ ، بِحَقِّ عيسى تَأمُرُ هذَا الرَّأسَ بِالتَّكَلُّمِ مَعي . فَتَكَلَّمَ الرَّأسُ و قالَ : يا راهِبُ ، أيَّ شَيءٍ تُريدُ ؟ قالَ : مَن أنتَ ؟ قالَ : أنَا ابنُ مُحَمَّدٍ المُصطَفى ، و أنَا ابنُ عَلِيٍّ المُرتَضى ، و أنَا ابنُ فاطِمَةَ الزَّهراءِ ، و أنَا المَقتولُ بِكَربَلاءَ ، أنَا المَظلومُ ، أنَا العَطشانُ ، فَسَكَتَ . فَأَخَذَهُ الرّاهِبُ ، فَغَسَلَهُ و طَيَّبَهُ ، و تَرَكَهُ عَلى فَخِذِهِ ، و قَعَدَ يَبكي اللَّيلَ كُلَّهُ ، فَلَمّا أسفَرَ الصُّبحُ فَوَضَعَ الرّاهِبُ وَجهَهُ عَلى وَجهِهِ ، فَقالَ : لا أرفَعُ وَجهي عَن وَجهِكَ حَتّى تَقولَ : أنَا شَفيعُكَ يَومَ القِيامَةِ . فَتَكَلَّمَ الرَّأسُ ، فَقالَ : اِرجِع إلى دينِ جَدّي مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله . فَقالَ الرّاهِبُ : أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّه ُ ، و أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّه ِ. فَلَمّا أصبَحوا أخَذوا مِنهُ الرَّأسَ وَالدَّراهِمَ ، فَلَمّا بَلَغُوا الوادِيَ نَظَرُوا الدَّراهِمَ قَد صارَت حِجارَةً . ترجمه: هنگامى كه سر حسين عليه السلام را آوردند و در منزلى به نام قِنَّسرين فرود آمدند ، راهبى از دِيْرش به سوى سر ، حركت كرد و نورى را ديد كه از دهان آن ، ساطع بود و به آسمان مى رفت . راهب ، ده هزار درهم به آن نگهبانان داد و سر را گرفت و به درون دِيرش برد و بدون آن كه شخصى را ببيند ، صدايى شنيد كه میگفت : «خوشا به حالت ! خوشا به حال آن كه قَدر اين سر را شناخت!» . راهب ، سرش را بلند كرد و گفت : پروردگارا! به حقّ عيسى ، به اين سر بگو كه با من ، سخن بگويد . سر به سخن آمد و گفت : «اى راهب ! چه مى خواهى؟» . گفت : تو كيستى؟ گفت : «من ، فرزند محمّدِ مصطفى و پسر علىِ مرتضى هستم . پسر فاطمه زهرا و مقتول كربلايم . من ، مظلوم و تشنه كامم» و ساكت شد . سر را گرفت و آن را شست و خوش بو كرد و بر روى رانش نهاد و همه شب را به گريه نشست. صبحگاه راهب ، صورت به صورت سر مطهر حسين عليه السلام نهاد و گفت : صورتم را از صورت تو بر نمى دارم تا بگويى : «من ، شفيع تو در روز قيامت هستم» . سر به سخن در آمد و فرمود: «به دين جدّم محمّد صلی الله علیه و آله ، درآى» . راهب گفت : گواهى مى دهم كه خدايى جز خداوند نيست و گواهى مى دهم كه محمّد صلی الله علیه و آله، پيامبر خداست . صبحدم ، آن قوم ، سر و دِرهم ها را گرفتند و چون به وادى رسيدند ديدند كه درهم ها سنگ شده است. (منابع: المناقب ابن شهرآشوب : ج ٤ ص ٦٠ تذكرة الخواصّ : ص ٢٦٣) ______________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های اسارت مسیر کوفه و شام کراماتی از سر بریده امام حسین علیه السلام (۴) - مسلمان شدن مردی یهودی همراه با همه نزدیکانش - إنَّ رَأسَ الحُسَينِ عليه السلام لَمّا حُمِلَ إلَى الشّامِ جَنَّ عَلَيهِمُ اللَّيلُ ، فَنَزَلوا عِندَ رَجُلٍ مِنَ اليَهودِ ، فَلَمّا شَرِبوا وسَكِروا ، قالوا لَهُ : عِندَنا رَأسُ الحُسَينِ . فَقالَ لَهُم : أروني إيّاهُ ، فَأَرَوهُ إيّاهُ بِصُندوقٍ يَسطَعُ مِنهُ النّورُ إلَى السَّماءِ ، فَعَجِبَ اليَهودِيُّ ، وَ استَودَعَهُ مِنهُم ، فَأَودَعوهُ عِندَهُ . فَقالَ اليَهودِيُّ لِلرَّأسِ و قَد رَآهُ بِذلِكَ الحالِ : اِشفَع لي عِندَ جَدِّكَ . فَأَنطَقَ اللّه ُ الرَّأسَ ، و قالَ : إنَّما شَفاعَتي لِلمُحَمَّدِيّينَ و لَستَ بِمُحَمَّدِيٍّ. فَجَمَعَ اليَهودِيُّ أقرِباءَهُ ، ثُمَّ أخَذَ الرَّأسَ و وَضَعَهُ في طَستٍ ، و صَبَّ عَلَيهِ ماءَ الوَردِ ، و طَرَحَ فيهِ الكافورَ وَ المِسكَ وَ العَنبَرَ . ثُمَّ قالَ لِأَولادِهِ و أقرِبائِهِ : هذا رَأسُ ابنِ بِنتِ مُحَمَّدٍ ، ثُمَّ قالَ : وا لَهفاه ! لَم أجِد جَدَّكَ مُحَمَّدا فَاُسلِمَ عَلى يَدَيهِ ، ثُمَّ وا لَهفاه لَم أجِدكَ حَيّا فَاُسلِمَ عَلى يَدَيكَ و اُقاتِلَ دونَكَ ، فَلَو أسلَمتُ الآنَ أتَشفَعُ لي يَومَ القِيامَةِ ؟ فَأَنطَقَ اللّه ُ الرَّأسَ ، فَقالَ بِلِسانٍ فَصيحٍ : إن أسلَمتَ فَأَنَا لَكَ شَفيعٌ . قالَها ثَلاثَ مَرّاتٍ و سَكَتَ . فَأَسلَمَ الرَّجُلُ وأقرِباؤُهُ . ترجمه: هنگامى كه سر حسين عليه السلام را به شام مى بردند ، شب بر آنان در آمد . آنان ، بر مردى يهودى فرود آمدند و چون شراب نوشيدند و مست شدند ، گفتند : سر حسين ، نزد ماست . او به آنان گفت : آن را به من ، نشان بدهيد . آنان ، سر را در صندوقى به او نشان دادند كه از آن تا آسمان ، نور بر مى خاست . يهودى به شگفت آمد و از آنان خواست كه آن را به او امانت دهند . آنان نيز آن را امانت دادند . يهودى هنگامى كه سر را به آن حال ديد ، به آن گفت : شفاعت مرا نزد جدّت بكن . خداوند ، سر را به زبان در آورد و فرمود : «شفاعت من ، فقط براى معتقدان به دين محمّد صلى الله عليه و آله است و تو محمّدى نيستى» . يهودى ، نزديكانش را گِرد آورد و سپس سر را گرفت و در تشتى نهاد و گلاب بر آن ريخت و كافور و مُشك و عنبر بر آن نهاد . آن گاه به فرزندان و نزديكانش گفت : اين ، سر فرزند دختر محمّد صلى الله عليه و آله است . سپس گفت : آه كه جدّت محمّد را نيافتم تا به دست او اسلام بياورم! و آه كه تو را زنده نيافتم تا به دست تو مسلمان شوم و برايت بجنگم! اگر اكنون مسلمان شوم ، روز قيامت ، شفاعتم را مى كنى؟ خدا ، سر را به سخن در آورد و آن ، با زبانى شيوا فرمود : «اگر اسلام بياورى ، من شفيع تو خواهم بود» . اين را سه بار گفت و خاموش شد . مرد يهودى و نزديكانش ، مسلمان شدند . (منبع: مقتل الحسين عليه السلام خوارزمي : ج ٢ ص ١٠٢) __________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های اسارت آل الله (۱) سُبِيَت حَرَمُهُ وحُمِلنَ مُكَشَّفاتِ الرَّؤوسِ عَلَى الاُكُفِ بِغَيرِ وِطاءٍ، حَتّى دَخَلنَ دِمَشقَ و رَأسُ الحُسَينِ بَينَهُنَّ عَلى رُمحٍ ، إذا بَكَت إحداهُنَّ عِندَ رُؤيَتِهِ ضَرَبَها حارِسٌ بِسَوطِهِ ، و وَقَفَ أهلُ الذِّمَّةِ لَهُنَّ في سوقِ دِمَشقَ يَبصُقونَ في وُجوهِهِنَّ ، حَتّى وَقَفنَ بِبابِ يَزيد. ترجمه: خانواده حسين عليه السلام را به اسارت بردند در حالى که سرهايشان باز بود ، با مَركب هاى بدون جهاز و پالان ، حركتشان دادند ، تا وارد دمشق شدند ، در حالى كه سرِ حسين عليه السلام ، در ميانشان بر بالاى نيزه بود . هرگاه يكى از آنان با ديدن سر مى گريست ، نگهبانان ، او را با تازيانه مى زدند . اهل ذمّه ، در بازار دمشق براى تماشاى آنان ، صف كشيده بودند و به صورت های آنان ، آب دهان مى انداختند تا اين كه بر درِ كاخ يزيد ، متوقّف شدند . منبع: بستان الواعظين : ص ٢٦٣ ح ٤١٩ _________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های اسارت آل الله (۲) فَأَمَرَ بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام فَنُصِبَ عَلَى البابِ و جَميعُ حَرَمِهِ حَولَهُ ، و وُكِّلَ بِهِ الحَرَسُ ، و قالَ : إذا بَكَت مِنهُنَّ باكِيَةٌ فَالِطموها . فَظَلَلنَ و رَأسُ الحُسَينِ عليه السلام بَينَهُنَّ مَصلوبٌ تِسعَ ساعاتٍ مِنَ النَّهارِ . و إنَّ اُمَّ كُلثومٍ رَفَعَت رَأسَها ، فَرَأَت رَأسَ الحُسَينِ عليه السلام فَبَكَت ، و قالَت : يا جَدّاه هذا رَأسُ حَبيبِكَ الحُسَينِ مَصلوبٌ ، و بَكَت ، فَرَفَعَ يَدَهُ بَعضُ الحَرَسِ و لَطَمَها لَطمَةً حَصَرَ وَجهَها ، و شَلَّت يَدُهُ مَكانَهُ . ترجمه: وقتی کاروان اسراء را به نزد یزید لعنه الله آوردند، دستور داد تا سر حسين عليه السلام را بر در بياويزند ، در حالى كه خانواده امام عليه السلام در اطرافش بودند . همچنين ، نگهبانانى را بر آن گماشت و دستور داد كه : هرگاه يكى از آنان گريست ، او را بزنيد . همچنان ماندند ، در حالى كه سر حسين عليه السلام در ميان آنها به مدّت ۹ ساعت ، در روز آويزان بود . اُمّ كلثوم سلام الله علیها، سرش را بلند كرد و سرِ حسين عليه السلام را ديد و گريست و گفت : اى پدر بزرگ! اين ، سرِ حبيب تو حسين است كه آويزان شده است . سپس گريست . يكى از نگهبانان ، دستش را بالا برد و به صورت اُمّ كلثوم زد كه به تمامى صورت او آسيب زد . در دَم ، دست نگهبان ، از كار افتاد . منبع:بستان الواعظين : ص ٢٦٣ ح ٤١٩ ___________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های اسارت آل الله (۳) عن جعفر بن محمد عن أبيه عليهما السلام : لَمّا قُدِمَ عَلى يَزيدَ بِذَرارِيِّ الحُسَينِ ، اُدخِلَ بِهِنَّ نَهارا مَكشوفاتٍ وُجوهُهُنَّ ، فَقالَ أهلُ الشَّامِ الجُفاةُ : ما رَأَينا سَبيا أحسَنَ مِن هؤُلاءِ ، فَمَن أنتُم ؟ فَقالَت سُكَينَةُ بِنتُ الحُسَينِ : نَحنُ سَبايا آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و اله . ترجمه: عبد اللّه بن ميمون از امام صادق عليه السلام ، از پدرش امام باقر عليه السلام روایت کرده: هنگامى كه خاندان حسين عليه السلام را بر يزيد وارد كردند ، روز بود و صورت هاى آنان باز بود . شاميان جفاكار گفتند : ما اسيرانى نيكوتر از اينها نديده ايم . شما كيستيد؟! سكينه دختر حسين عليهما السلام فرمود : ما اسيران خاندان محمّديم . منابع: قرب الإسناد : ص ٢٦ ح ٨٨ ، الأمالي شیخ صدوق ره : ص ٢٣٠ ح ٢٤٢ ___________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های اسارت آل الله (۴) فَأَشاروا إلى بابٍ يُقالُ لَهُ : بابُ السّاعاتِ ، فَسِرتُ نَحوَ البابِ ، فَبَينَما أنَا هُنالِكَ ، إذ جاءَتِ الرّاياتُ يَتلو بَعضُها بَعضا ، و إذا أنَا بِفارِسٍ بِيَدِهِ رُمحٌ مَنزوعُ السِّنانِ ، و عَلَيهِ رَأسُ مَن أشبَهُ النّاسِ وَجها بِرَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، و إذا بِنِسوَةٍ مِن وَرائِهِ عَلى جِمالٍ بِغَيرِ وِطاءٍ . ترجمه: (مقدمه: سهل بن سعد ساعدی که از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله می باشد و حدود ۱۰۰ سال سن دارد و در حین رفتن به بیت المقدس از سرزمین شام عبور می کرد و آن روز که وارد شام شد روزی بود که کاروان اسراء را همراه سرها وارد دمشق کرده بودند ) سهل بن سعد می گوید: مردم به دروازه اى به نام «دروازه ساعات» ، اشاره كردند . به سوى آن رفتم و آن جا كه بودم ، پرچم هايى پى در پى آمد. ناگاه اسب سوارى را ديدم كه به دستش نيزه ی سرشكسته اى بود و سرى بر آن بود كه شبيه ترينِ صورت ها به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بود و در پى آن ، زنانى سوار بر شتران بدون جهاز آمدند . نکته روضه: بر نيزه ی سر شکسته چگونه سر مولای ما را فرو کرده بودند و چرا نيزه ی سر شکسته ... یا حسین یا حسین یا حسین آجرک الله یا صاحب الزمان عج امان از دل زینب سلام الله علیها منابع: مقتل الحسين عليه السلام خوارزمي : ج ٢ ص ٦٠ ؛ مناقب ابن شهرآشوب : ج ٤ ص ٦٠ . ___________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های اسارت آل الله (۵) (ادامه روضه قبل) فَدَنَوتُ مِن إحداهُنَّ فَقُلتُ لَها : يا جارِيَةُ مَن أنتِ ؟ فَقالَت : سُكَينَةُ بِنتُ الحُسَينِ . فَقُلتُ لَها : ألَكِ حاجَةٌ إلَيَّ ؟ فَأَنَا سَهلُ بنُ سَعدٍ مِمَّن رَآى جَدَّكِ و سَمِعَ حَديثَهُ . قالَت : يا سَهلُ ! قُل لِصاحِبِ الرَّأسِ أن يَتَقَدَّمَ بِالرَّأسِ أمامَنا ، حَتّى يَشتَغِلَ النّاسُ بِالنَّظَرِ إلَيهِ فَلا يَنظُرونَ إلَينا ، فَنَحنُ حَرَمُ رَسولِ اللّه. ترجمه: سهل بن سعد ساعدی می گوید: به يكى از آن خانم ها که سوار شتران بی جهاز بودند نزديك شدم و به ایشان گفتم : اى دختر ! تو كيستى؟ فرمود : سَكينه دختر حسين علیه السلام. به او گفتم : آيا درخواستى از من دارى ؟ من ، سهل بن سعد هستم كه جدّت را ديده و از او حديث شنيده ام . سكينه سلام الله علیها فرمود : اى سهل ! به حامل سر بگو كه سر را جلوى ما ببرد تا مردم به ديدن او سرگرم شوند و به ما نگاه نكنند ، كه ما حرم پيامبر خدا صلی الله علیه و آله هستيم . منابع: مقتل الحسين عليه السلام خوارزمي : ج ٢ ص ٦٠ ؛ مناقب ابن شهرآشوب : ج ٤ ص ٦٠ . ___________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های اسارت آل الله (۶) سارَ القَومُ بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام و نِسائِهِ وَ الأَسرى مِن رِجالِهِ ، فَلَمّا قَرُبوا مِن دِمَشقَ دَنَت اُمُّ كُلثومٍ مِنَ الشِّمرِ ـ وكانَ مِن جُملَتِهِم ـ فَقالَت : لي إلَيكَ حاجَةٌ . فَقالَ : وما حاجَتُكِ ؟ قالَت : إذا دَخَلتَ بِنَا البَلَدَ فَاحمِلنا في دَربٍ قَليلِ النَّظّارَةِ ، و تَقَدَّم إلَيهِم أن يُخرِجوا هذِهِ الرُّؤوسَ مِن بَينِ المَحامِلِ ويُنَحّونا عَنها ، فَقَد خُزينا مِن كَثرَةِ النَّظَرِ إلَينا و نَحنُ في هذِهِ الحالِ . فَأَمَرَ في جَوابِ سُؤالِها أن تُجعَلَ الرُّؤوسُ عَلَى الرِّماحِ في أوساطِ المَحامِلِ ـ بَغيا مِنهُ وكُفرا ـ و سَلَكَ بِهِم بَينَ النَّظّارَةِ عَلى تِلكَ الصِّفَةِ ، حَتّى أتى بِهِم إلى بابِ دِمَشقَ ، فَوَقَفوا عَلى دَرَجِ بابِ المَسجِدِ الجامِعِ حَيثُ يُقامُ السَّبی. ترجمه: سر حسين عليه السلام و نيز زنانش و مردان اسير خاندان را حركت دادند و چون به دمشق رسيدند ، اُمّ كلثوم به شمر لعنه الله نزديك شد و به او فرمود : درخواستى از تو دارم . گفت : درخواستت چيست؟ فرمود : هنگامى كه ما را به این شهر در می آوردى ، ما را از دروازه اى ببر كه تماشاگر كمترى دارد و به سربازان بگو كه اين سرها را از ميان ما بيرون ببرند و دور كنند كه از كثرتِ نگاه هايشان به ما در اين حال ، خوار شده ايم . شمر لعنه الله ، از سرِ سركشى و ناسپاسى ، در پاسخ درخواست او فرمان داد كه سرها را بر سر نيزه و در وسط كاروان ، حركت دهند و به همان حال ، آنها را از ميان تماشاگران عبور دادند تا آنها را به دروازه دمشق رساند و بر راه پلّه مسجد جامع ، آن جا كه اسيران را نگاه مى دارند ، ايستادند . نکته های روضه: "و الاسری من رجاله" اسيران مرد در کاروان اسرا عبارتند از : امام سجاد علیه السلام و برخی از فرزندان امام حسن علیه السلام همچون حسن مثنی که از روز عاشورا زنده مانده بودند و البته تعدادی پسر بچه . فاطمه دختر امام حسین علیه السلام همسر حسن بن حسن علیهماالسلام است که همسرش از روز عاشورا زنده مانده بود و با آن همه زخم و جراحت به سوی شام همراه اسراء به اسیری برده شد. چه گذشته بر امام سجاد علیه السلام و بر فرزندان امام مجتبی علیه السلام بویژه بر حسن بن حسن علیهماالسلام که بارها جسارت بر نوامیس شان را جلوی چشمانشان ديدند درحالیکه دستان شان به گردن هاي مبارک شان بسته شده بود. چه گذشته بر حسن بن حسن علیهماالسلام آن لحظه ای که در مجلس يزيد لعنه الله آن مرد پست شامی ، همسرش فاطمه سلام الله علیها را به کنیزی خواست ... یا حسین یا حسین یا حسین منابع: الملهوف : ص ٢١٠ ، مثير الأحزان : ص ٩٧ _______________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های اسارت آل الله (۷) لَمَّا انتَهَوا السَّبايا ومَن مَعَهُم إلى بابِ يَزيدَ ، رَفَعَ مُحَفِّزُ بنُ ثَعلَبَةَ صَوتَهُ ، فَقالَ : هذا مُحَفِّزُ بنُ ثَعلَبَةَ ، أتى أميرَ المُؤمِنينَ بِاللِّئامِ الفَجَرَةِ . فَأَجابَهُ يَزيدُ بنُ مُعاوِيَةَ : ما وَلَدَت اُمُّ مُحَفِّزٍ شَرٌّ وألأَمُ . ترجمه: هنگامى كه اسيران و همراهانشان به درِ كاخ يزيد رسيدند ، مُحَفِز بن ثَعلَبه لعنه الله ، صدايش را بلند كرد و گفت : اين ، محفِّز بن ثَعلَبه است كه فرومايگان تبهكار را براى امير مؤمنان ، آورده است . يزيد بن معاويه لعنهماالله ، در پاسخ او گفت : آنچه مادر محفِّز به دنيا آورده ، بدتر و فرومايه تر است! منابع: أنساب الأشراف : ج ٣ ص ٤١٦ ، تاريخ دمشق : ج ٥٧ ص ٩٨ قَدِمَ بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام مُحَفِّزُ بنُ ثَعلَبَةَ العائِذِيُّ ـ عائِذَةُ قُرَيشٍ ـ عَلى يَزيدَ . فَقالَ : أتَيتُكَ يا أميرِ المُؤِمنينَ ، بِرَأسِ أحمَقِ النّاسِ وألأَمِهِم ! فَقالَ يَزيدُ : ما وَلَدَت اُمُّ مُحَفِّزٍ أحمَقُ وألأَمُ ! ثُمَّ قالَ بِالخَيزُرانَةِ بَينَ شَفَتَيِ الحُسَينِ عليه السلام ، و أنشَأَ يَقولُ : يُفَلِّقنَ هاما مِن رِجالٍ أعِزَّةٍ عَلَينا و هُم كانوا أعَقَّ و أظلَما. ترجمه: مُحَفِز بن ثَعلَبه عائذى لعنه الله ، از قبيله قريش ، بر يزيدْ لعنه الله وارد شد و گفت : اى امير مؤمنان ! سرِ كم خِردترين و فرومايه ترينِ مردمان را برايت آورده ام . يزيد لعنه الله گفت : آنچه مادر محفِّز، زاده است ، كم خِردترين و فرومايه ترين است! سپس ، در حالى كه با چوب خيزران (نِى) بر ميان دو لب حسين عليه السلام مى زد ، چنين خواند : سرِ مردانى را شكافتند كه نزد ما عزيز بودند ؛ ولى آنان ، نافرمان ترين و ستمكارترين بودند. منبع: الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة) : ج ١ ص ٤٨٦ ______________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala