آن لحظه ای که پهلوی خیرالنسا شکست قلب امام ما علیِ مرتضی شکست یادم نرفته است که پهلوی مادرم با ضرب پای دومیِ بی حیا شکست دستی که قبل همسر و فرزندهای خویش می کرد بر حوائج مردم دعا، شکست رازی که بین مادر و فرزند مانده بود شد بغض و در گلوی حسن بی صدا شکست سر برد در نیام و خجالت کشید و مُرد از غصه، ذوالفقارِ شهِ لافتی شکست هرگز گمان مبر که حریف علی شدند فرق است بین صبرِ به ناچار، با شکست! تن را به خاک تا که سپرد، آسمان گرفت غم گریه کرد و کاسه ی صبر عزا شکست با گریه گفت:جان محمد حلال کن عهدی که بسته بود علی با شما شکست پس داده شد امانت و من پس ندادمش دنیا به جبر خویش غرور مرا شکست سنگینی غمش بر دوش فرشتگان از حد گذشت و پایه ی عرش خدا شکست هرکس که ظلم کرد بنایش خراب شد نمرود تخت سطلنتش از جفا شکست ای غاصبان حق علی رویتان سیاه نفرین به هر که حرمت آل عبا شکست @raziolhossein