eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
6.8هزار دنبال‌کننده
512 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بعد از آن آتش زدن در آن در سابق نشد نه فقط در بلكه منبر منبر سابق نشد محضر قرآن ناطق كوثرش را مي زدند پس اين ترتيب كوثر كوثر سابق نشد فاطمه شد يك تنه لشگر ولي،رد ميشوم لشگر حيدر دگر آن لشگر سابق نشد حضرت صديقه ي كبري دوچندان شد غم اش دست او وقتي كه يار و ياور سابق نشد دست بالا بردنش سخت است حتي در قنوت حضرت ام ابيها مادر سابق نشد تا قيامت مرتضي شد داغدار فاطمه حال و روزش حال و روز حيدر سابق نشد... @raziolhossein
ای گل که ز چشم روزگار افتادی با ضرب لگد ز شاخسار افتادی من دست خدایم و تویی بازویم بازوی علی! چرا ز کار افتادی مرحوم @raziolhossein
از آن چه در دو جهان هست بیشتر دارد فقط خداست که از کار او خبر دارد یکی برای علی ماند و آن یکی همه بود اگر چه لشکر دشمن چهل نفر دارد عقیق سرخ از آتش نداشت واهمه ای کسی که کفو علی می شود جگر دارد کمر به یاری تنهایی علی بسته میان کوچه اگر دست بر کمر دارد سر علی به سلامت چه باک از این سردرد محبت ولی اللّه دردسر دارد کسی که شهر سر سفره ی قنوتش بود چگونه دست به نفرین قوم بردارد ؟! صدا زد : "  اشهد ان علی ولی اللّه " ولی دریغ که این شهر گوش کر دارد زمان خوردن حقّ علی و اولادش سقیفه است و احادیث معتبر دارد سقیفه مکتب شیطانی خلافت بود سیاستی که برایش علی ضرر دارد کنیز بیت علی خاک را طلا می کرد سقیفه را بنگر فکر سیم و زر دارد اگر چه باغ فدک نعمت فراوان داشت ولی ولایت او بیشتر ثمر دارد گرفت راه زنی را به کوچه راهزنی در آن محله که بسیار رهگذر دارد بگو به دشمن مولا مرام ما این نیست زمان جنگ بیاید اگر هنر دارد کشید و برد ، زد و رفت ، من نمی دانم حسن دقیق تر از ماجرا خبر دارد بگو به شعله : چه وقت دخیل بستن بود ؟ هنوز چادر او کار با بشر دارد بگو به میخ : که این کعبه را خراب نکن غلاف کاش از این کار دست بردارد دهان تیغ دو دم را عجیب می بندد وصیتی که علی از پیامبر دارد فدای محسن شش ماهه اش که زد فریاد سپر ندارد اگر مادرم پسر دارد به شعله سوخت پر و بال مادر ، امّا نه حسین هست ، حسن هست ، بال و پر دارد اگر خمیده علی از نماز آیات است در آسمان غمش هاله بر قمر دارد شبانه گشت به دست ستاره ها تشییع که ماه الفت دیرینه با سحر دارد میان شعله دعایش ظهور مهدی بود که آه سوختگان بیشتر اثر دارد @raziolhossein
ای خدا منتظر زمزمه‌ی «یا رب» تو وی اجابت شده مجذوب دعای شب تو خانه‌ی خشت و گلت کعبه‌ی عرش الرحمان از ازل تا به ابد دور سرت گشته زمان چادر عصمتت از پرده‌ی اسرار قِدَم زده بر پیرهنت دست توسل آدم دختر ختم رسل مادر پیغمبرها سایه‌ات روز ازل بر سر پیغمبرها مهر تو داد گِل حضرت آدم را روح نام تو روز ازل حک شده بر کشتی نوح پله‌ی تخت تو پیشانی عرش ازلی‌ست تو فقط کفو علی هستی و کفو تو علی ست قنبر درگه تو رتبه‌ی آدم دارد فضه‌ات معجزه‌ی حضرت مریم دارد ای خدا گفته سلام و صلواتت هر دم کیستی تو که پدر گفت فدایت گردم؟ اولین مطلع حسن ازلی کیست؟- تویی رکن ارکان علی و، رکن علی کیست؟- تویی هرچه گفتیم و نگفتیم از آن اولایی تو همان فاطمه‌ای فاطمه‌ی زهرایی چار بانوی بهشتند ارادت‌مندت هشت تن حامل عرش ازلی پابندت دست تو دست خداوند تعالاست مگر که بر آن خم شده و بوسه زده پیغمبر؟ روح گهواره‌ی فرزند تو را جنباند آسمان گردد و دستاس تو را گرداند چهره بر خاک سر کوی تو آورده نیاز کرده پرواز به هنگام نماز تو نماز خلق ناگشته، در آغوش خدا بودی تو نه خدا، نه ز خداوند جدا بودی تو سرور عالم بر همسریَت فخر کند پدرت احمد بر مادریَت فخر کند تو همان سیب بهشتی که خداوندِ وَدود شب معراج به پیغمبر خود هدیه نمود چه به خلق و چه به خوی و چه به خلق و چه سرشت تو بهشتی تو بهشتی تو بهشتی تو بهشت در صف حشر تو امید گنهکارانی دوزخ و نار به فرمان تو، تو سلطانی حکم، حکم تو و فرمان تو فرمان خداست عفو، عفو تو و غفران تو غفران خداست این ندا می‌رسد از جانب ذاتِ الله فاطمه حاجت خود را ز خداوند بخواه تو بگو تا که ببندیم در دوزخ را تو بگو تا که کنم گل شرر دوزخ را تو بگو تا که عذاب از همگان برداریم دوزخی ها را در گلشن فردوس آریم من خدایم ولی امروز خدایی با توست حکم آغاز ز تو حکم نهایی با توست تو بگو دشمنتان را به سوی نار کشم تو بخواه از من تا ناز گهنکار کشم تو بگو تا همگان را به حسینت بخشم تو بگو تا همه را بر حسنینت بخشم در کنار پدر و شوهر و مام و پسرت تو روی سوی جنان خلق به دنبال سرت بر سر دست تو یک پیرهن خونین است همه گویند که اسباب شفاعت این است دوزخ و نار در آن روز بوَد پابستت دست عباس علمدار به روی دستت چشم یک خلق گنه‌کار به سوی دستت پیکر پاک دو شش ماهه به روی دستت همه در وحشت میزان و حسابند و کتاب همه گویند که یا فاطمه ما را دریاب! پیش رویت سر خونین اباعبدالله تویی و حنجر خونین اباعبدالله همه را رنگ ز رخسار پریده آن روز همه گریند به رگ‌های بریده آن روز تا که از شانه‌ی خود کوهِ گنه بردارند چشم بر خون گلوی علی اصغر دارند بر شفاعت نگه نور دو عینت کافی‌ست نخی از پیرهن سرخ حسینت کافی ست گرچه بر دامن لطفت همه را دست رس است بدن له شده‌ی محسن ششماهه بس است همه از هم بگریزند و تو در اوج جلال کنی از لطف و کرم شیعه‌ی خود را دنبال عفو بر خاک ره شیعه‌ی تو سر فکند چادر خاکی تو، سایه به محشر فکند بس که از چادر خاکیت کرم می بارد قاتلت هم به تو امید شفاعت دارد به شرار جگر و ناله و سوزت سوگند به مناجات شب و گریه‌ی روزت سوگند که به آن جانی غدار محبت نکنی قاتلت را به صف حشر شفاعت نکنی ظلم و جور ستم بی‌عددش یادت هست جای دست و ضربات لگدش یادت هست یاد داری که چگونه حسنت می لرزید؟ نفس شوهر خیبر شکنت می لرزید خاطرت هست که سوزاند دل مولا را خاطرت هست که می گفت بزن زهرا را خاطرت هست که از درد به خود پیچیدی؟ خاطرت هست که داغ پسرت را دیدی؟ شیعه در حشر بلند است به گردون دادش شیعه هرگز نرود غصب فدک از یادش شیعه با اشک غریبانه‌ی تو سوخته است قرن ها پشت در خانه‌ی تو سوخته است شیعه تا جان به تنش هست شریک غم توست شیعه سوز جگرش از نفس «میثم» توست @raziolhossein
روز روشن دختر شمس الضحا را میزدند لیلة‌القدر خدا را آشکارا میزدند خانه زهرا سیه پوش رسول الله بود خانه را سوزانده و صاحب عزا را میزدند در زدن آداب دارد آن هم این در پس چرا با لگد ، با پا در بیت الولا را میزدند (زن زدن حتی زمان جاهلیت عار بود) این مسلمان ها چرا خیرالنسا را میزدند در میان قبر میلرزید پیغمبر تنش بسکه بی رحمانه دخت مصطفی را میزدند آن غلاف هرجا فرود آمد همانجا را شکست کاش می‌دیدند اصلا که کجا را میزدند دسته جمعی یک غریبی را زدن نامردی است عده ای نامرد ناموس خدا را میزدند این به نامردی زدنها کربلا تکرار شد لشکری باهم غریب کربلا را میزدند پیش چشم خواهران و دختران مضطرش پیکر افتاده زیر دست و پا را میزدند زجرکش کردند او را در میان قتلگاه تا سرش میشد جدا آقای مارا میزدند با سرِ نی تا دم مغرب پدر را میزدند با تهِ نی بعد مغرب بچه ها را میزدند آی مردم طفل سه ساله زدن دارد مگر کاش ما بودیم در آن خیمه مارا میزدند @raziolhossein
هیچکس مثل او شکسته نشد از تمام جهان گسسته نشد چند ماهی میان بستر بود زخمهایش چه سود بسته نشد با وجود تورمت قدما یک نمازش ولی شکسته نشد هیچ خیری ندید از دنیا بعد از او هم جهان خجسته نشد خسته شد از تلاش او دستاس دستش از کار خانه خسته نشد کار زهراست مثمر ثمر است دست حیدر دوباره بسته نشد خون مظلوم صاحب اثر است خونش از روی میخ شسته نشد @raziolhossein
استعانت گر کند ما را خدای فاطمه سر می اندازیم محشر زیر پای فاطمه یک گلوبندش سه تا بدبخت را خوشبخت کرد هر که عاقل بود رفت و شد گدای فاطمه گریه کن های حسینش را شفاعت میکند دست عباس است روی دست های فاطمه بر مقامش هر که سر خم کرد شد پیغامبر انبیا را پس بخوانید انبیای فاطمه تا رسول الله در شأنش فِداها گفته است کیست دیگر لایقش گردد فدای فاطمه؟ رو زد اما هيچ كس حاضر به همراهى نشد دارد از انصار پيغمبر گلايه فاطمه مستجاب الدعوه حالا مرگ خود را خواسته بی اجابت باشد ای کاش این دعای فاطمه میخ ِ در از سینه بیرون آمد و خون گریه کرد گشت آگاه از دل ِ درد آشنای فاطمه کار دنیا را ببین در سن هجده سالگی شانه های کودکانش شد عصای فاطمه آب می ریزد برای بچه هق هق می کند ای به قربان حسین سر جدای فاطمه @raziolhossein
نبی ز ماه جمالت چو پرده بردارد خدا به دیدهء او جلوه‌ای دگر دارد به جلوه‌ای چو ربایی دل از رسول خدا ز چهره‌ات نتواند نگاه بردارد میان خلق شود چون محبتت تقسیم پیمبر از همگان سهم بیشتر دارد به دانه دانهء اشک تو می خورد پیوند که ناله، سوز دگر در دل سحر دارد پیمبری که کلامش هماره وحی خداست به وصف مدح تو بر لعل لب گهر دارد کدام باغ چنان دامنت بر آرد گل؟ کدام نخل چنین شاخه‌اش ثمر دارد؟ خدا ثنای تو را در کتاب خود گوید رسول مهر تو را همچو جان به بر دارد علی، ندیده عبادت نمی‌کند حقّ را خدای را به جمال تو در نظر دارد سزد که غیر خدا مدحتت نگوید کس که از جلال تو تنها خدا خبر دارد کلیم اگر سخنی بی ولایتت گوید شکوه وادی ایمن بر او خطر دارد مسیح اگر نفسی بی محبتت بزند به جای جان دم جانبخش او شرر دارد ز برج عصمت تو یازده ستاره دمید که هر ستاره هزار آسمان قمر دارد به عالمی ندهم ذرّه‌ای ز مهر تو را که این معامله صد آسمان ضرر دارد کتاب مدح تو تنها دل رسول خداست که جن و انس از آن جمله‌ای ز بر دارد از آن ستوده بشر را خدا به قرآنش که مظهری چو تو در کسوت بشر دارد نسیم شهر مدینه به خُلد ناز کند که هر شب از حرم مخفی‌ات گذر دارد جحیم غارت دل می‌کند ز اهل جنان اگر ز قبر تو یک قبضه خاک بردارد تو با خدا ز ازل بوده تا ابد هستی که گفته دخت نبی عمر مختصر دارد!؟ نبوّت از تو بپا ماند و تا ابد برجاست ولایت از تو به کف رایت ظفر دارد گذشته است بسی قرنها و بر دل خصم هنوز هم سخنت حکم نیشتر دارد خطابه خواندن تو، حیف، خاصه آنجایی که اجتماع دل کور و گوش کر دارد ز غصه ات چه بگويم که قصهء آن را به صدهزار زبان شعله‌های در دارد غمت شکسته علی را چنان که در دل شب پی جنازۀ تو دست بر کمر دارد پس از تو همنفسش آه و همدمش اشک است که استخوان به گلو، خار در بصر دارد میان مرگ و حیات، آن حیات بخش وجود کشیده دست ز جان حال محتضر دارد هزار بار اگر «میثمت» رود سرِ دار نه دل ز مهر و نه دست از ولات بردارد گلچینی از یک قصیده @raziolhossein
پشت در تا جای یار من گرفت شعله سر را بر سر دامن گرفت میخ کارش وصل کردن بود حیف میخ در یار مرا از من گرفت @raziolhossein
هنوز این کوچه ها شبگرد دارد غمی با خاطراتی زرد دارد گذشته قرن ها از قصه ... اما هنوزم جای سیلی درد دارد @raziolhossein
یاسم ولی به چشم همه ارغوانی ام سروم ولی به چشم همه قد کمانی ام امروز قاتلم به ملاقاتم آمده تا شهر را خبر کند از نیمه جانی ام 《 اسماء سال خورده مرا راه می برد》 پیری عزا گرفته به حال جوانی ام هر چند با تمامی قدرت چهل نفر من را زمین زدند ولی آسمانی ام ای مرگ مثل اهل محل بی وفا نباش چشمم به راه مانده بگیری نشانی ام روی کبود و پهلو و بازوی غرق خون اصلا نبود حق من و مهربانی ام از بی کسی ،کسی نکشیده شبیه من مجروح کینه های چهل پست جانی ام این خانه حسرت همه اهل مدینه بود چشم حسود کرده چه با زندگانی ام آماده گشت پیرهن و دیدنی تر است از این به بعد یاد حسین روضه خوانی ام @raziolhossein
روی تاج عرش طبق نصّ لولا فاطمه نقش شد زهرا سلام الله علیها فاطمه انبیا از برکت دستاس او نان می خورند رزق و روزى می دهد به اهل بالا فاطمه ظاهراً فرموده اند " ام الائمه " فاطمه باطناً فهمانده اند " ام ابیها " فاطمه جلوه ای شد لیله القدر رسول الله او جلوه ای شد لیله المحیای مولا فاطمه بچه هایش حجت الله اند اما گفته اند آشکارا حجت الله علینا فاطمه سیزده معصوم هر یک نورى از زهراست پس مى شود سرجمع این ها چهارده تا فاطمه فاطمه حق و علی حق و مع الحق آینه است چه علی اندر على چه فاطمه با فاطمه حک شده بر روی گردنبند زهرا یا علی حک شده بر ذوالفقار مرتضی یا فاطمه بس که حیدر فاطمه است و بس که زهرا حیدر است در نجف چیزى نمی بینیم الّا فاطمه شادی روح خدیجه ، کوری چشم همه سروری دارد به زن های دو دنیا فاطمه با هر اسمی که بخوانی در نهایت مادر است راضیه حنانة الحوراء ؛ زهرا فاطمه مادری بالاترین از این مهربانی بیش از این ؟ می رسد محشر به داد شیعه صد جا فاطمه خانه اش که سوخت مسمار از خجالت سرخ شد آن چنان برخورد با سینه که آنجا فاطمه ..... @raziolhossein
سنگدل ها بی امان برگ و برم را می زدند پشت در ناباورانه باورم را می زدند لرزه بر جان همه اهل حرم افتاده بود لحظه ای که با لگد درب حرم را می زدند پیش چشمم شعله بر باغ و بهار من زدند غنچه ام پرپر شد و نیلوفرم را می زدند مصحف پیغمبرم در شعله ها افتاده بود جزء جزء و آیه آیه کوثرم را می زدند ماجرای کوچه و بازار از یادم نرفت دستهایم بسته بود و همسرم را می زدند یک نفر با تازیانه دیگری هم با غلاف با تمام زور و بازو دلبرم را می زدند از خجالت من سرم را بر زمین انداختم با که گویم دختر پیغمبرم را می زدند می پرد هر شب حسن از خواب می گوید پدر خواب میدیدم دوباره مادرم را می زدند @raziolhossein
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد گریه‌ها می‌کرد تا اُمّت شود بیدار... حیف از صدای گریه‌اش اُمّت فقط بی‌خواب شد پشت در آمد بگوید، گوش عالم بشنود: «ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد»... بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاند باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد حضرت صدّیقه از گستاخی مسمار نه از طناب دور دستان علی بی‌تاب شد ما نمی‌دانیم، «نَعلُ السیف» می‌داند چرا «مرتضایم را نبر...»، «فضه مرا دریاب» شد... @raziolhossein
علی را چونکه من بی یار دیدم خودم را در بر اغیار دیدم چنان از کینه سیلی خوردم آنروز که در کوچه حسن را تار دیدم @raziolhossein
ما چه می فهمیم اندوه  در و دیوار را ما چه می فهمیم اشکِ  چشم های تار را ما چه می فهمیم وقتی مادری در آتش است پهلویش طاقت ندارد داغیِ مسمار را مانده ام امشب بگویم از غلاف و کوچه ها یا بگویم داستان میخ کج رفتار را پشت در غوغا شده، ای کاش زینب نشنود طعنه های مردکِ بی شرمِ بی مقدار را آتش  آورده ست پشت خانه ی وحی خدا با خودش همراه کرده بی حیا، اشرار را کینه هایی را که در دل داشت در پا جمع کرد.. زد ولی انداخت از پا حیدر کرار را ما چه می فهمیم از این داغ وقتی مجتبی دیده با چشم خود این داغ مصیبت بار را @raziolhossein
نفهمیدن مقام برترش رو طناب آوردن و بستن پرش رو همونا که به قرآن پی نبردن چه بی رحمانه کشتن کوثرش رو ..... تموم فکر و ذکرش زخم یاسه نگاش بارونیه مرد حماسه یل خیبر شکن رو بچه شیعه هنوز از روی صبرش می شناسه @raziolhossein
سکوت در شب تاریک خانه معنا بود طلایه دار خدا سر به چاه تنها بود نبود شاهد اشکش به غیر چهره ی ماه به سینه غصه ی زهرا و همدمشم هم آه کسی که وقت نمازش خدا سلامش کرد بگو که بعد پیمبر که احترامش کرد؟ چه کرده اند که حالا نشسته در خانه؟ چه کرده اند که اشکش شده غریبانه؟ کسی که قلعه ی خیبر گرفت با یک دست چه کرده اند که در کوچه ها ز پا بنشست چه کرده اند به کوچه؟کسی چه می داند چه کرده اند که زهرا دگر نمی ماند بلای جان علی تیغ ابن ملجم نیست بلای جان علی دل شکستگی هم نیست بلای جان علی داغ بودن میخ است علی غریب ترین مرد طول تاریخ است همان دمی که به خانه هجوم آوردند کسی ندید که با همسرش چه ها کردند همان جماعت پستی که نان او خوردند چقدر همیه و آتش به پشت در بردند جماعتی که‌ به دنیای خود گرفتارند همیشه از علی و آل او طلب کارند گذشت قصه ی کوچه به کربلا چو رسید کسی صدای حسین غریب را نشنید به دور قتله گهش هی برو بیا کردند به قتل صبر سرش را ز تن جدا کردند @raziolhossein
فاطمه بعد از پیمبر دائماً سردرد داشت دستمالی بر سرش می‌بَست دیگر؛ درد داشت غُصه‌ی اسلام را می‌خورد جای نان شب انحرافِ دین برایش خیلی آخر درد داشت شهر پیغمبر! چرا دُخت پیمبر را زدند؟ شهر پیغمبر! چرا دُخت پیمبر درد داشت؟ خاک عالم بر دهانم! در به پهلویش گرفت خاک عالم بر دهانم! ضربه‌ی در درد داشت بوسه بر دست علی زد تا دلش آرام شد دیدن آن دست بسته صد برابر درد داشت صبح تا شب زخم برمی‌داشت، شب تا صبح درد آه، سر تا پای زخم و پای تا سر درد داشت یک نفر از بچه‌ها هم سَمتِ آغوشش نرفت، بچه‌ها هر وقت می‌دیدند... مادر درد داشت @raziolhossein
آشفته من به کوچه و هر رهگذر شدم در کوچه جان به لب شدم و محتضر شدم گر چه نشد کسی سپر فاطمه ، ولی تا پاي جان ، پاي علی من سپر شدم هر لحظه می شدم به خدا من کبودتر مانند یک پرستوي بی بال و پر شدم دیدم به چشم خویش که چشمم ز دست رفت محتاج ، من ، به یاري دیوار و در شدم با پا مرا زدند همه تا به پاي مرگ زیر دري که سوخته ، من ، بی پسر شدم از بس شدم نحیف نشناسد مرا علی مانند عمر مختصرم ، مختصر شدم شکرِ خدا که جاي لگد را علی ندید شکرِ خدا ندید ، شکسته کمر شدم خود مانده ام که ماندنی ام یا که رفتنی جانم به لب رسید ولی جان به سر شدم چیزي ز من نمانده علی شستشو دهد خود در تعجبم که چرا اینقدر شدم ؟ دانم که غسل دادن من طول می کشد هر شب گذشت صاحب زخمی دگر شدم @raziolhossein
از داغ تو من تمام دردم زهرا ای کاش به خانه بر نگردم زهرا کردی تو نود زخمِ مرا چاره ولی یک زخم تو را چاره نکردم زهرا مرحوم @raziolhossein
ازروی بستر برنمی دارم سرم را آهسته می بندم دوچشمان ترم را تاآن كه پرپر گشتنم راكس نبيند کردم برون گُل های یاس و پرپرم را پوشانده ام رخسار نيلی را،كه شايد حيدر نبيند گوشه ی چشم ترم را چون روبرو گشتند با من غنچه هايم اسماتوخود درياب حال دخترم را هجده ورق از دفتر عمرم تمام است آماده ام بندد شهادت  دفترم را كردم وضو ازاشك وهنگام شهادت خواندم دراين بسترنماز آخرم را چيزی نمانده تا نهان ازچشم دشمن پنهان كند در شب علی خاكسترم را ترسم علی از پا بيفتد ای «وفایی» بردوش خود وقتی بگيردپيكرم را @raziolhossein
بانو! به محضرت همه دنیا کند سلام  چون مهر و ماه، زهره‌ی زیبا کند سلام  بر مادر تو، مادر عیسی کند سلام «ای دختری که پیش تو بابا کند سلام! تو کوثر استی و به تو طوبی کند سلام» ای آن كه گر نبود به ماه رخت نقاب! هرگز کسی به دیده نمی‌دید ماهتاب  ای مهربان! بتاب و ز ما ماه رخ متاب «زهرایی و به خانه‌ی تو هم‌چو آفتاب  هر صبح و شام، سیّد بطحا کند سلام» ای وام‌دار عطر گلت باغ سرنوشت! زیبا بُوَد به مهر تو گل ورنه زشت زشت  بر ساق عرش، کلک خدا فاطمه نوشت «بر فضّه‌ی تو مائده می‌آید از بهشت بر مادر تو حیّ تعالی کند سلام» ای اصل نور! نور اصیل تو نور رب! می‌چرخد از اشاره‌ی تو چرخ، روز و شب  آن را که نیست مهر تو حمالة الحطب «درگاه توست قبله‌ی دل‌ها و با ادب هر زنده دل به قبله‌ی دل‌ها کند سلام» بر سائل تو لطف و عطایش دهد جواب حور و مَلَک ز عرش علایش دهد جواب در شهر توس، شمس ضحایش دهد جواب «قدر تو این قَدَر که خدایش دهد جواب هر کس به حضرت تو ز هر جا کند سلام» هر کس گدای توست گدایش بُوَد بهشت  هر جاست یاد تو همه جایش بُوَد بهشت  دیوار و سقف و فرش و فضایش بُوَد بهشت «فرمود مصطفی که جزایش بُوَد بهشت هر کس که تا سه روز به زهرا کند سلام» ای رشته کوه لطف تو بر خلق، تکیه‌گاه! ما پیش کوه لطف شمايیم پرّ کاه تنها فقط تویی گل و عالم همه گیاه «ای قبر بی‌نشان تو بر غربتت گواه! مهدی کنار قبر تو تنها کند سلام» اي فرش آستان تو معراج عرشیان! مَهریّه‌ی تو خاک زمین، مِهر آسمان مِهر تو محور همه خلقت به هر زمان ای «واعظی»! سلام «مؤیّد» بر او چنان شرمنده بنده‌ای که به مولا کند سلام مرحوم @raziolhossein
زهرا همیشه عشق در جریان حیدر بود زهرا همیشه خون در شریان حیدر بود زهرا ستون خانه‌ی ایمان حیدر بود ایمان نه تنها بلکه زهرا جان حیدر بود زهرا اگر حوراست حورای علی بود و زهرا اگر انسیه بود انسان حیدر بود زهرا تنور خانه اش گرم از ولایت بود در سفره‌ی زهرا همیشه نان حیدر بود هر جا تبسم کرد علی زهرا دلیلش شد شیرینی خرمای نخلستان حیدر بود زهرا دعا کرد و علی هم فتح خیبر کرد آرامش قبل از دم طوفان حیدر بود از سوره‌ی زهرا سه آیه جلوه کرد اما زهرا تمام جلوه‌ی قرآن حیدر بود زهرا برای ماندن نام علی جان داد آن زخمهای پشت در درمان حیدر بود زهرا که باشد از علی درد و بلا دور است زهرا همه عمرش بلاگردان حیدر بود وقتی دم در رفت یعنی فاطمه اول اذن ورود خلق بر ایوان حیدر بود زهرا مواساتش میان دود و آتش شد پهلو شکست اما یل میدان حیدر بود زهرا اگر صد سال پشت در لگد میخورد از پا نمی افتاد چون در خانه حیدر بود باری اگر افتاد ارزش داشت که افتاد مردی که پایش کشته شد دردانه ، «حیدر» بود با چل غلاف از دور و بر هی میزدند او را دستش ولی پیوسته در دامان حیدر بود در بین دست و پای دشمن دست و پا میزد دلدار حیدر بین بدخواهان حیدر بود . . ‌‌‍‍زهرا حسینی داشت او هم زیر پا افتاد اما به فکر دختر گریان حیدر بود زینب کنار خیمه حیران برادر بود انگار زهرا پشت در حیران حیدر بود خلخال از پای یهودی هم نباید کند چشم حرامی ها پی طفلان حیدر بود @raziolhossein
غم بود و داغ بود و وداع سپیده بود خورشید هم زشهر به مغرب خزیده بود رد می شدند مادر و طفلی سیاه موی از کوچه ای که وقت غروبش رسیده بود حتی فرشته بال نمی زد به گردشان حتی نسیم هم رخشان را ندیده بود مثل همیشه بر سر این راه جبرئیل از رد پای خاکی شان بوسه چیده بود آئینه ای که طاقت آهی نداشت آه این چند روز زخم ترک را چشیده بود حالا غریبه ای سر راه عبور او یک دست را برای کشیده، کشیده بود نامحرمی که کینه این خانواده داشت حالا دوباره نام علی را شنیده بود کودک دوید تا نگذارد ولی نشد دستی حرام بر رخ محرم رسیده بود دیوارهای خاکی این کوچه شاهدند افتاده بود مادر و طفلی بریده بود ضربی ز روی و ضربه ای از پشت دست خورد در هر دو گونه جای کبودی کشیده بود رد می شدند مادر و طفلی سپید موی از کوچه ای که قامتشان را خمیده بود شاعر؟؟؟ @raziolhossein