eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
9.7هزار دنبال‌کننده
736 عکس
7 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
غیر از بیابان ها دگر جایی ندارم آن قدر سیلی خورده ام نایی ندارم باید بیایند و تو را اینجا ببینند آن ها که می گفتند بابایی ندارم در بین صحرا می کشیدم زجر و حالا می خواهم از جا پا شوم پایی ندارم با چشم دل روی تو را باید ببینم من تازگی چشمان بینایی ندارم این روزها گیسوی زیبایی نداری این روز ها گیسوی زیبایی ندارم تنها یک امشب را شدی مهمانم اما شرمنده اسباب پذیرایی ندارم @raziolhossein
به دل بد راه نمیدم باشه داداش نمی ترسم که قدم تا شه داداش ولی می ترسم از اینکه ببینم سر انگشترت دعوا شه داداش جهان رو به هلاکت می رسونن به ابلیس هی ارادت می رسونن اینا که قدر جو ایمان ندارن واسه گندم به قتلت می رسونن جای دل توی سینه سنگ دارن هزاران نقشه و نیرنگ دارن میشه از تو نگاه حرمله خوند اینا با اصغرت هم جنگ دارن الهی جون من نذر بر و روت صراط مستقیمه قوس ابروت می ترسم جای اطفال تو آخر بشینه نیزه ی دشمن به پهلوت @raziolhossein
نگو فردا میام . دیره بابایی رقیه بی تو می میره بابایی بخوامم بعد تو آروم بگیرم سنان آروم نمی گیره بابایی باید هم مثل قبلاً ها نبینه نگاهی که یه شب بابا نبینه ندیدیم از سنان چیزی به جز شر الهی خیر از دنیا نبینه منی که جز تو بابایی ندارم به جز آغوش تو جایی ندارم می دونم خسته ی راهی ، ببخشید چیزی واسه پذیرایی ندارم خوشی مون رفت تا بابایی رفتی نفهمیدم چرا تنهایی رفتی ندارم طاقت دوری ، از امشب منم باهات میام هر جایی رفتی @raziolhossein
زبان حال پسران حضرت زینب سلام الله علیها به مادر گرامی شون: داریم می میریم از این سر به زیری برامون اذن میدون و می گیری؟ می ذاریم جون کف دست تا نبینیم تو جمعیت با دست بسته میری نمی خوایم که بشیم یک لحظه تسلیم بگو که سر برا تو میشه تقدیم نمی ترسیم مادر ، از سنگ خوردن ما که به سینه سنگت رو می کوبیم اینا که لقمه ی ناپاک خوردن برای قتل ما لشکر آوردن زیر چکمه می افتیم تا نبینیم صدا شونو واسه تو بالا بردن ما رو این سر به زیری تو کشته به قرآن گوشه گیری تو کشته نه اینکه ضربه ی شمشیر دشمن ما رو فکر اسیری تو کشته @raziolhossein
توان دوریتو داشتن محاله صبوری توی دل کاشتن محاله اگه حتی بدم دستم رو از دست عمو دست از تو برداشتن محاله واسه نذرت شدن دیر نیست هنوزم نذار تو آتیش دوری بسوزم هزار بار بند قلبم پاره میشه نباشی و به دشمن چشم بدوزم بیام یا که نیام می میرم آقا من از هر چی به جز تو سیرم آقا میام و وقتی توهین کرد دشمن جلوی گوشا تو می گیرم آقا خودم تنهایی سرباز تو هستم تو گودالیم و هم راز تو هستم پرم از تیغ دشمن نیست بسته زمین گیر از سرِ باز تو هستم @raziolhossein
از زبان امام حسین علیه السلام به امام مجتبی علیه السلام سرم پیش تو پایینه برادر تو چشمام اشک می شینه برادر شبیه آیِنه بود قاسم تو نموند چیزی از آیینه برادر نمی تونم ببینم ماتم تو می میرم وقتی می بینم غم تو مرید اون که با زهری تو رو کشت سفر رو زهر کرد به قاسم تو به فرزندت اهانت شد ببخشید به فرزندت جسارت شد ببخشید به جا این که خیال تو راحت شه خیال شمر راحت شد ببخشید @raziolhossein
چه داغی رو دل مادر گذاشتی با رفتن تو دل من غصه کاشتی شنیدم که سه شعبه دندونه داشت عزیزم تو ولی دندون نداشتی با رفتن قلب‌مو مادر شکستی بکش رو قلب من از دور دستی دلم می خواست رو منبر بشینی حالا رو منبرِ نیزه نشستی از این دنیا به جز آزار ندیدی واست چیزی نداشت جز ناامیدی برای دیدنت سر بالا بردم علی جونم چه قدر زود قد کشیدی می خواستی مثل بابا پهلوون شی می خواستی راهی هفت آسمون شی تو بیرون اومدی از قبر عمدا تا بین راه برا من سایه بون شی @raziolhossein
برا من بعد اکبر حاصلی نیست جهان هیچه برام وقتی علی نیست شاید عیب از نگاهم باشه زینب همه صحرا رو می گردم ولی نیست همه سعی می کنن اما نمیشه میون هیچ عبایی جا نمیشه ندارم غم از این که تاره چشمام با چشم سالمم پیدا نمیشه شبیه من کسی تنها نمیشه قدش اندازه ی من تا نمیشه نکش بیهوده زحمت زینب من! علی بیشتر از این پیدا نمیشه از این لحظه کارم جز بیدلی نیست جوونم رفت و واسم حاصلی نیست علی از یک طرف خیلی زیاده ولی از یک سو حتی یک علی نیست @raziolhossein
حیدر رسیده بود ، پیمبر رسیده بود همراه این دو ، سوره ی کوثر رسیده بود خواهر دوید سمت برادر ولی دریغ آن لحظه ای رسید که لشکر رسیده بود از خاتم حسین ، تعاریف بی شمار به گوش ساربان ستمگر رسیده بود کار عصا و نیزه و شمشیر شد تمام نوبت به شمر و سینه و خنجر رسیده بود خنجر نمی برید گلوی حسین را به بوسه گاه حضرت مادر رسیده بود حق داشت زینبی که به صبرش ملقب است با قتل صبر ، صبرش اگر سر رسیده بود هنگام ظهر کشتن آقا شروع شد اما غروب ، کار به آخر رسیده بود @raziolhossein
شهر رفته به خواب کشت تو را گریه ی بی حساب کشت تو را بین خیمه عطش که جاری شد روضه ی آب آب کشت تو را گاه گهواره ی علی ، گاهی لای لای رباب کشت تو را در مسیری که داشتی تا شام محمل بی حجاب کشت تو را گاه بازار و کوچه گردی ها گاه بزم شراب کشت تو را آفتاب چهارم اسلام ! تابش آفتاب کشت تو را لحظه ی ذبح گوسفندان نیز دیدن ظرف آب کشت تو را @raziolhossein
غمش هم مثل اشکش بی حسابه جلو روش آب اگه باشه عذابه چهل ساله میگه الشام الشام هنوزم فکر اون بزم شرابه شده تسبیح ، غم ؛ سجاده آهش سر ظهر عطش خیس نگاهش میگن قد یه دریا گریه می کرد اگه قصاب می دید بین راهش نه تنها روضه ی گودال و دیده نه تنها پیکر پامال و دیده چهل منزل کنار عمه زینب زمین افتادن اطفال و دیده @raziolhossein
نگو فردا میام . دیره بابایی رقیه بی تو می میره بابایی بخوامم بعد تو آروم بگیرم سنان آروم نمی گیره بابایی باید هم مثل قبلاً ها نبینه نگاهی که یه شب بابا نبینه ندیدیم از سنان چیزی به جز شر الهی خیر از دنیا نبینه منی که جز تو بابایی ندارم به جز آغوش تو جایی ندارم می دونم خسته ی راهی ، ببخشید چیزی واسه پذیرایی ندارم خوشی مون رفت تا بابایی رفتی نفهمیدم چرا تنهایی رفتی ندارم طاقت دوری ، از امشب منم باهات میام هر جایی رفتی @raziolhossein