#امام_حسین_شهادت
#عاشورا #گودال
تا حسین ازجان گذشت وسوی قربانگاه رفت
از زمین تا آسمان پیوسته دود آه رفت
چون قدم در وادی سرخ منا می زد حسین
«از حرم تا قتلگه زینب صدا می زد حسین»
ذوالجناح او به خیمه سربه خاک غم نهاد
ازفغان کودکان لرزه به عرش حق فتاد
چون که آتش ازغمش برماسوا می زد حسین
از حرم تا قتلگه زینب صدا می زد حسین
مثل برق ازپیش چشمش می گذشت آن لحظه ها
دست برسر ،داشت برلب ناله ی واغربتا
داغ وقتی بر دل اهل ولا می زد حسین
از حرم تا قتلگه زینب صدا می زد حسین
قاتل ازیک سو دوید وزینب از یک سو دوید
قاتل او خنجر و زینب ز دل آهی کشید
با هزاران زخم دم از ربنا می زد حسین
از حرم تا قتلگه زینب صدا می زد حسین
با خدا وقتی که او لبریز شور وحال بود
اول معراج او ازخاک آن گودال بود
درهمان لحظه که پرسوی خدا می زد حسین
از حرم تا قتلگه زینب صدا می زد حسین
از زمین تا آسمان گلبانگ واویلا رسید
ناگهان برگوش جان فریادی از زهرا رسید
چون که سربر دامن خیرالنسا می زد حسین
از حرم تا قتلگه زینب صدا می زد حسین
#سیدهاشم_وفایی
@raziolhossein
#امام_حسین_شهادت
#عاشورا
#گودال
سه ساعت شده جان به لب مادرت
سه ساعت چه کردند با پیکرت
سه ساعت به جان هم افتاده اند
چه جنگی است اینجا برای سرت
عطش با دو چشمت چه کرده حسین
دلت تنگ عباس آب آورت
عصا خوردی و طعنه زد حرمله
چه شد پس عصایت ، علی اکبرت
همه جوره امروز حیدر شدی
به قربان احسان انگشترت
تو را این سه شعبه زمین گیر کرد
بمیرم برای علی اصغرت
تو ای از قفا سر بریده ببخش
اگر بوسه ام داد درد سرت
#محمد_حسین_رحیمیان
@raziolhossein
#امام_حسین_شهادت
#عاشورا #گودال
تجسم کن که در گودال اربابی زمین خورده
ز پا افتاده و لشکر لباسش را ز تن برده
تجسم کن هزار و نهصد و پنجاه زخمش را
لبان تشنه و خشک و دوباره..آه…زخمش را
تجسم کن به خاک است و نشان از این و آن دارد
و یک نیزه به پهلو و یکی در سینه و یک در دهان دارد
تجسم کن که با پا زیر و رو کردند آقا را
تجسم کن حسینِ بی کس و تنهای تنها را
تجسم کن هجوم اسب ها را بر سر و سینه
هزاران سنگ بر پیشانی و دندان آئینه
تجسم کن سر ذبح سرش جنجال بر پا شد
برای کشتنش بین سنان و شمر دعوا شد
تجسم کن که شمر آمد بِبُرد حنجر او را
تجسم کن…تجسم کن…تجسم..خواهر اورا
تجسم کن ذبیحی را که طفلش سخت ترسیده
تجسم کن تنی را که به زیر نعل پاشیده
الهی من بمیرم…مادرش بوده ست در گودال
الهی من بمیرم..دید جسمش می شود پامال
#آرمان_صائمی
@raziolhossein
#امام_حسین_شهادت
#عاشورا #گودال
فکر کن ظهر شود روز به آخر برسد
لحظه ها بگذرد و ساعت خنجر برسد
لحظه ی آخر گودال به کندی برود
خنجر کینه سراسیمه به حنجر برسد
فکر کن بین اجانب به چه وضعی به چه حال؟
زینب از تل به تماشای برادر برسد
هرچه بوده است به غارت برود ، در گودال
بوسه ای از رگ خشکیده به خواهر برسد
ازدحام است و در این معرکه زینب مانده
به برادر برسد یا که به معجر برسد
قد خم دارد از این غم چه کسی می دانست؟
ارث مادر وسط دشت به دختر برسد
#محسن_ناصحی
@raziolhossein
#امام_حسین_شهادت
#قتلگاه
#عاشورا
به قتل صبر، سرم شد جدا رِضاً بِرِضائك
نه ذبح ساده، به ذبح از قفا رِضاً بِرِضائك
به پیش دیده ی مادر، میان گودی گودال
سه ساعت است زدم دست و پا، رِضاً بِرِضائك
نداد کوفه به مهمانِ خویش جرعهی آبی
چه خوش نمود به عهدش وفا رِضاً بِرِضائك
ببین به جرم علی گفتنم میانهی مقتل
زدند بر دهنم با عصا رِضاً بِرِضائك
به شیعیان برسان ضرب نیزه دوخت لبش را
امام تشنهیشان گفت تا رِضاً بِرِضائك
اگر به غارت جسمم به قتلگاه رضایی
ازین عذاب ندارم إبا رِضاً بِرِضائك
گلایه نیست که حتی کفن نمانده برایم
اگر شود کفنم بوریا رِضاً بِرِضائك
بناست تا بدنم زیر آفتاب بماند
به روی ریگ بیابان رها رِضاً بِرِضائك
بناست نیمهی جان مرا برند اسیری
دلم شکسته ازین ابتلا... رِضاً بِرِضائك
#محمدجواد_شیرازی
@raziolhossein
#امام_حسین_شهادت
#عاشورا #گودال
گفته بودند که تنها. زدنت کافی نیست
اینکه در خاک بغلتد بدنت کافی نیست
پیش اینها که به خون تن تو تشنه شدند
تیرهایی که نشسته به تنت کافی نیست
با سرِ نیزه به جان بدنت افتاده
او که میگفت مقطّع شدنت کافی نیست
تابسوزد جگر مادرتو در گودال
زدن نیزه میان دهنت کافی نیست؟؟
باید از غصه ی انگشت تو خون گریه کنم
بغض غارت شدن پیرهنت کافی نیست
شمر با چکمه لگد کرد پرت را..... ای وای
پشت و رو کرد تنت را که سرت را...... ای وای
#ع_رجبی
@raziolhossein
#عاشورا
#قتلگاه
دل من داغدار رفتن توست
به روی خاک این صحرا تن توست
تمام گرگها در قتلگاهاند
چه دعوایی سر پیراهن توست
#یوسف_رحیمی
@raziolhossein
#امام_حسین_شهادت
#وداع #عاشورا
میروی پشت سرت این دل من جا مانده
قدری آهسته که فرمایش زهرا مانده
بسکه سرگرم تماشای تو بودم دیدی؟
همه دشت به من گرم تماشا مانده
خوب شد نیست اباالفضل، وگرنه میدید
خواهرش در وسط معرکه تنها مانده
بوسهی زیر گلویت عوض مادر بود
نوبت بوسهی من بر روی رگ ها مانده
#محمدحسن_بیاتلو
@raziolhossein
#عاشورا
#احراق_خیام
امام سجاد علیه السلام بین خیمه و مراقبت حضرت زینب سلام الله علیها
«یکی از شاهدان عینی حوادث عاشورا می گوید: بانویی باحشمت و شوکت را دیدم که در دم درب خیمه ایستاده بود و آتش از اطراف او شعله می کشید، گاهی به راست و گاهی به چپ نگاه می کرد، گاهی به آسمان می نگریست و از اضطراب دستهایش را بر هم می زد و گاهی وارد آن خیمه می شد و بیرون می آمد. من به سوی او شتافتم و گفتم: چرا اینجا ایستاده ای در حالی که آتش در اطراف تو شعله می کشد و زنان فرار کردند و متفرق شده اند و چرا با آنها نرفتی؟ چه اتفاقی رخ داده است؟ پس گریست و گفت: ای شیخ، مریضی در خیمه داریم و قادر به نشستن و برخاستن نیست چگونه می توانم او را ترک کنم در حالی که آتش او را احاطه کرده است؟»
وسیله الدارین، صفحه345- 344
معالي السبطين، صفحه 506
@raziolhossein
#امام_حسین_شهادت
#عاشورا
السلام ای بدن بی سر گرما دیده
السلام ای سر مجروح کلیسا دیده
با چه وضعی ته گودال کشاندند تورا
ما شنیدیم ولی زینب کبری دیده
ای به قربان نگاهش که از این دشت بلا
هر بلایی به سرش آمده زیبا دیده
زینت دوش نبی بودی و بی وجدان ها
سر بریدند و گرفتند تو را نادیده
ای که شد مهریه ی مادر تو آب فرات
ترک روی لبت را لب دریا دیده؟!
خنجر انداخت مسیحی و مسلمان برگشت
به گمانم ته گودال مسیحا دیده
ای عزیزی که تنت پیش همه عریان شد
بر سر پیرهنت فاطمه دعوا دیده
دختری که همه ی دلخوشی اش بابا بود
عوض دیدن بابا ، سر بابا دیده
#یامظلوم
@raziolhossein
#امام_حسین_شهادت
#عاشورا #گودال
یک نصفه روز قدر چهل سال خسته شد
زینب کنار رأس برادر شکسته شد
از دور دید ، شمر کجا پا گذاشته
اینگونه شد نماز عقیله نشسته شد
می دید دسته دسته به گودال آمدند
می دید جسم دلبر خود دسته دسته شد
با نیزه ای که روی گلویش گذاشتند
راه نفس کشیدن ارباب بسته شد
خیلی مسیرِ خیمه و گودال را دوید
یک نصفه روز قدر چهل سال خسته شد
#احسان_نرگسی
@raziolhossein
#امام_حسین_شهادت
#ذوالجناح #عاشورا
سکینه بانگ برآرد که: یا جوادُ اَبى!*
سوار دشت بلا را چرا نیاوردى؟
کجاست راکبت؟ اى ذوالجناح! بابم را
چرا ز معرکهی کربلا نیاوردى؟
میان این همه دشمن، نهادیاش تنها
چه شد که شرط وفا را به جا نیاوردى؟
کس آب داد بر آن تشنهکام یا که نداد؟
بر این سؤال، جوابى چرا نیاوردى؟
به غیر کاکُل رنگین ز خون او دیگر
چرا نشانه ز خون خدا نیاوردى؟
تو شیهه میزنى و سر به خاک میکوبى
که آن ودیعهی ما را به ما نیاوردى
"مویدا" تو مباش از عطاى ما محروم
اگر چه غیر گناه و خطا نیاوردى
مرحوم #سید_رضا_موید
@raziolhossein