eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
6.8هزار دنبال‌کننده
512 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کار زار بین کوچه کار ما را زار کرد حال گل را زار کرد و کوچه را گلزار کرد ‌ دیده شیر خدا  را دور دید و شیر شد آن که روز مادرم را همچو شام تار کرد داشت مادر حرف می زد بی حیا مهلت نداد ناشنیده وحی را با سیلی اش  انکار کرد مادر نازک تر ازبرگ گل مارا زدند سنگ می داند چه با ان شیشه رخسار کرد نیمی از گلبرگ  او پژمرد از سیلی خصم نیم دیگر را چو لاله ضربه دیوار کرد او رشیده بود آه افتاد  و آن افتادنش زخم هایی را به زخم  کهنه اش تکرار کرد شکر من بودم عصای مادرم در کوچه ها بعد ازآن  ظلمی که در کوچه بر او اغیار کرد وای اما از رقیه در شب تاریک دشت خواب بود و زجر او را بی هوا بیدار کرد هیچ کس در آن سیاهی های شب یارش نشد زیر دست پای زجر او مرگ را دیدار کرد قد او تا زانوان زجر هم حتی نبود بی حیا اما برای زجر او اصرار کرد @raziolhossein
ضربه کاری بود و مادر بی هوا از پا فتاد بسکه غافلگیر شد، روی زمین درجا فتاد گوشوارِ مادرم در کوچه شد پخشِ زمین نقش سیلی بر رخِ انسیهٔ حورا فتاد یکطرف ضربِ دو دست و یکطرف دیوارِ سخت جای پنج انگشت بر رخساره برق آسا فتاد تا نبینم مادرم را بر زمین افتاده است خواست برخیزد ز جایش، بی درنگ اما فتاد شانه ام را چون عصا، بُردم بزیرِ دست او یک قدم برداشت، اما باز هم از نا فتاد چادرِ خاکیِ او را می تکاندم، ناگهان دیده ام بر خونِ گوشِ مادرم زهرا فتاد گفت با من، حرفی از سیلی به بابایت مگو با خودم گفتم، چه داغی بر دل بابا فتاد آن طلوعی که پدر،روزی سه نوبت فیض داشت بعد از این، از روی ماهِ زهرهٔ زهرا فتاد خواهر اما دید مادر را به آن روی کبود برقِ سیلی در نگاهِ زینب کبرا فتاد ارثِ مادر، عاقبت بر دخترش خواهد رسید آری آن سیلی، به روی یک یکِ گلها فتاد گاه وقتِ حمله بر خیمه، گهی در قتلگاه ضربهٔ دستِ یهودی بر یتیمِ ما فتاد آید آن روزیکه صبحِ انتقامِ سیلی است آری آن روزیکه دستِ غیب بر اعدا فتاد @raziolhossein
ماجرای کوچه چشمان ترم را زخم کرد آه از دردی که قلب مضطرم را زخم کرد آتش این زهر، آبی روی آتش بوده است آتشی دیگر دل شعله ورم را زخم کرد روضه‌خوانی میکنم هرروز وشب درخلوتم روضه ی سنگین مادر حنجرم را زخم کرد این مصیبت‌نامه را جز من نمیداند کسی دست نامردی رسید و باورم را زخم کرد حوریه حتی نسیمی بر رخش دارد ضرر باد گلبرگ گل پیغمبرم‌ را زخم کرد سال‌ها گریان داغ ضربت یک سیلی ام ضربه ای محکم که روی‌مادرم را زخم کرد با شتاب و ناگهانی رد شد از روی سرم این مصیبت بود از پا تا سرم را زخم کرد آنقدر گفتم به جای مادرم من را بزن این تقلا کردنم بال و پرم را زخم کرد عرش هم آنروز از غصه تلاطم کرده بود مادرم درکوچه راه خانه را گم کرده بود @raziolhossein
قوّت بال و پرم، یا حسن بن علی با تو شدم محترم، یا حسن بن علی باز هم از جانِبت آمده یک یاکریم- پَر زده دور و برم، یا حسن بن علی خورده به کارم گره، ذکر لبانم شده مثل پدر-مادرم، یا حسن بن علی رزقِ سجودِ مرا بیشتر از پیش کن از همه سائل ترم، یا حسن بن علی کاش به روی سرم دست تو را حس کنم در نفس ِ آخرم، یا حسن بن علی زمزمۂ برزَخم یا علي موسی الرضا زمزمۂ محشرم، یا حسن بن علی تا بپذیرد مرا محض ِ غلامی؛ حسین... نام تو را میبرم، یا حسن بن علی این بدِ بی آبرو کنج خیالات خود ساخت برایت حرم، یا حسن بن علی حک شده روی نگین شرف الشّمس ِ من حضرتِ صاحب کرم، یا حسن بن علی! @raziolhossein
آخر یه روز شیعه برات حرم می سازه حرم برای تو شه کرم می سازه آخر برات یه گند طلا می سازیم شبیه گنبد امام رضا می سازیم سر مزارت ضریح طلا می سازیم مثل ضریح شش گوشه بهش می نازیم سقا خونه بنا کنیم با شور واحساس سر قبر ام البنین مادر عباس دخیل می بندیم و می گیم بر تو اسیریم حسن حسن می گیم واز عشقت می میریم آقا می یاد و می گیره تقاص زهرا بقیع تو آباد می شه به جان مولا @raziolhossein
مرام و معرفتش مادرانه بود حسن به فکر صحن و سرا و حرم نبود حسن نجف برای علی، کربلا برای حسین مدینه خادمی مادرش نمود حسن تمام راه نجف تا به کربلا دیدم نوشته اند ملائک به هر عمود...حسن گمان کنم که به گوشم بجای لالایی به گریه مادرم آهسته می سرود حسن کسی که داده همیشه زقعر چاه گناه مرا به عرش خدا یه شبه صعود حسن به روی باز شده همدم ِ جزامی ها کریم شهر مدینه امام جود حسن همه زمین و زمان ذکرشان درود، حسین ولی رسول خدا داد زد درود ...حسن شتر سوارِ جمل پیش پاش زانو زد نشانده آتش فتنه دراین فرود حسن زمان دفن چه خالی نمود عقده خویش خدای نگذرد از آن زن حسود حسن به تیر و زهر چه حاجت به کودکی کشتند میان کوچه به آن سیلی ِ یهود ؛حسن ز کوچه مادر خود را چگونه می برده به گوش پاره شده ، صورتی کبود ، حسن @raziolhossein
بردرد دل خلق طبیب است حسن هرچند زغصه غم نصیب است حسن مهدی به کنار قبر او میگرید تا خلق نگویند غریب است حسن @raziolhossein
وقتی میان کوچه سند پاره پاره شد چشمان غصّه دار فلک پر ستاره شد ناموس کبریا وسط کوچه های تنگ محصور یک شقی صفتِ بدقواره شد تهمت زد و به دختر طاها دروغ بست داعیّه دارِ دین، پسرِ زشت کاره شد گفتند، گفت زود سند را بده به من گفتند، بعد از آن که ستم بی شماره شد باپنجه وسعت فدکش راوجب گرفت سیلی برای غصب فدک راه چاره شد گفتند مست بود و صدایی نمی شنید آنقدر زد که غنچه یاس اش عصاره شد پا زد که بارِ شیشه ی او را بیفکند اوّل نشد ولی چو لگد زد دوباره ، شد چادر به پای مادر سادات گیر کرد افتاد روی خاک و دلش پر شراره شد گفتند یک طرف زده سیلی ولی حسن پیگیرِ جستجوی دو تا گوشواره شد @raziolhossein
کار زار بین کوچه کار ما را زار کرد حال گل را زار کرد و کوچه را گلزار کرد ‌ دیده شیر خدا  را دور دید و شیر شد آن که روز مادرم را همچو شام تار کرد داشت مادر حرف می زد بی حیا مهلت نداد ناشنیده وحی را با سیلی اش  انکار کرد مادر نازک تر ازبرگ گل مارا زدند سنگ می داند چه با ان شیشه رخسار کرد نیمی از گلبرگ  او پژمرد از سیلی خصم نیم دیگر را چو لاله ضربه دیوار کرد او رشیده بود آه افتاد  و آن افتادنش زخم هایی را به زخم  کهنه اش تکرار کرد شکر من بودم عصای مادرم در کوچه ها بعد ازآن  ظلمی که در کوچه بر او اغیار کرد وای اما از رقیه در شب تاریک دشت خواب بود و زجر او را بی هوا بیدار کرد هیچ کس در آن سیاهی های شب یارش نشد زیر دست پای زجر او مرگ را دیدار کرد قد او تا زانوان زجر هم حتی نبود بی حیا اما برای زجر او اصرار کرد @raziolhossein
قوّت بال و پرم، یا حسن بن علی با تو شدم محترم، یا حسن بن علی باز هم از جانِبت آمده یک یاکریم- پَر زده دور و برم، یا حسن بن علی خورده به کارم گره، ذکر لبانم شده مثل پدر-مادرم، یا حسن بن علی رزقِ سجودِ مرا بیشتر از پیش کن از همه سائل ترم، یا حسن بن علی کاش به روی سرم دست تو را حس کنم در نفس ِ آخرم، یا حسن بن علی زمزمۂ برزَخم یا علي موسی الرضا زمزمۂ محشرم، یا حسن بن علی تا بپذیرد مرا محض ِ غلامی؛ حسین... نام تو را میبرم، یا حسن بن علی این بدِ بی آبرو کنج خیالات خود ساخت برایت حرم، یا حسن بن علی حک شده روی نگین شرف الشّمس ِ من حضرتِ صاحب کرم، یا حسن بن علی! @raziolhossein
ای که محبت تو شده بهترین عمل آخرشبی ضریح تو را میکنم بغل پایین پات لحظهءبوسیدن ضریح مردن برای ماشود احلی من العسل @raziolhossein
آخر یه روز شیعه برات حرم می سازه حرم برای تو شه کرم می سازه آخر برات یه گند طلا می سازیم شبیه گنبد امام رضا می سازیم سر مزارت ضریح طلا می سازیم مثل ضریح شش گوشه بهش می نازیم سقا خونه بنا کنیم با شور واحساس سر قبر ام البنین مادر عباس دخیل می بندیم و می گیم بر تو اسیریم حسن حسن می گیم واز عشقت می میریم آقا می یاد و می گیره تقاص زهرا بقیع تو آباد می شه به جان مولا @raziolhossein
مرام و معرفتش مادرانه بود حسن به فکر صحن و سرا و حرم نبود حسن نجف برای علی، کربلا برای حسین مدینه خادمی مادرش نمود حسن تمام راه نجف تا به کربلا دیدم نوشته اند ملائک به هر عمود...حسن گمان کنم که به گوشم بجای لالایی به گریه مادرم آهسته می سرود حسن کسی که داده همیشه زقعر چاه گناه مرا به عرش خدا یه شبه صعود حسن به روی باز شده همدم ِ جزامی ها کریم شهر مدینه امام جود حسن همه زمین و زمان ذکرشان درود، حسین ولی رسول خدا داد زد درود ...حسن شتر سوارِ جمل پیش پاش زانو زد نشانده آتش فتنه دراین فرود حسن زمان دفن چه خالی نمود عقده خویش خدای نگذرد از آن زن حسود حسن به تیر و زهر چه حاجت به کودکی کشتند میان کوچه به آن سیلی ِ یهود ؛حسن ز کوچه مادر خود را چگونه می برده به گوش پاره شده ، صورتی کبود ، حسن @raziolhossein
بردرد دل خلق طبیب است حسن هرچند زغصه غم نصیب است حسن مهدی به کنار قبر او میگرید تا خلق نگویند غریب است حسن @raziolhossein
برات اشک چشمام، میشه جاری آقا تو رویا میدیدم، حرم داری آقا چه صحن قشنگی، چه ایوون طلایی چه روزای خوبی، چه نیمه شبایی "غریب مدینه" شده آرزوی، دلم که یه بارم برا کفترای، تو گندم بیارم چی میشه یه روزی، ببینم که بینه درای حریمت، یه باب الحسینه "غریب مدینه" آره خیلی وقته، محاسن سپیدی هنوزم نگفتی، تو کوچه چی دیدی بازم حرف کوچه، دلت رو کجا برد یه مادر که پا شد، دوباره زمین خورد "غریب مدینه" @raziolhossein
وقتی میان کوچه سند پاره پاره شد چشمان غصّه دار فلک پر ستاره شد ناموس کبریا وسط کوچه های تنگ محصور یک شقی صفتِ بدقواره شد تهمت زد و به دختر طاها دروغ بست داعیّه دارِ دین، پسرِ زشت کاره شد گفتند، گفت زود سند را بده به من گفتند، بعد از آن که ستم بی شماره شد باپنجه وسعت فدکش راوجب گرفت سیلی برای غصب فدک راه چاره شد گفتند مست بود و صدایی نمی شنید آنقدر زد که غنچه یاس اش عصاره شد پا زد که بارِ شیشه ی او را بیفکند اوّل نشد ولی چو لگد زد دوباره ، شد چادر به پای مادر سادات گیر کرد افتاد روی خاک و دلش پر شراره شد گفتند یک طرف زده سیلی ولی حسن پیگیرِ جستجوی دو تا گوشواره شد @raziolhossein
ابری رسید و ماه تو را ناپدید کرد داغی رسید و سروِ تو را مثل بید کرد الماس ریزه‌ها جگرت را بهم زدند اما تو را مصیبت کوچه شهید کرد حرفی بزن به موی سفیدت قسم بگو با روزِ تو چه سایهٔ دستی پلید کرد یا رب نصیب هیچ غریبی دگر مکن داغی که گیسوانِ حسن را سفید کرد با صد امید حامی مادر شدم ولی آن نانجیب امید مرا نا امید کرد @raziolhossein
دارایی من برابرم خورد زمین انگار تمام باورم خورد زمین رفتم سپر بلا شوم اما حیف قدم نرسید... مادرم خورد زمین @raziolhossein
غم بود و داغ بود و وداع سپیده بود خورشید هم زشهر به مغرب خزیده بود رد می شدند مادر و طفلی سیاه موی از کوچه ای که وقت غروبش رسیده بود حتی فرشته بال نمی زد به گردشان حتی نسیم هم رخشان را ندیده بود مثل همیشه بر سر این راه جبرئیل از رد پای خاکی شان بوسه چیده بود آئینه ای که طاقت آهی نداشت آه این چند روز زخم ترک را چشیده بود حالا غریبه ای سر راه عبور او یک دست را برای کشیده، کشیده بود نامحرمی که کینه این خانواده داشت حالا دوباره نام علی را شنیده بود کودک دوید تا نگذارد ولی نشد دستی حرام بر رخ محرم رسیده بود دیوارهای خاکی این کوچه شاهدند افتاده بود مادر و طفلی بریده بود ضربی ز روی و ضربه ای از پشت دست خورد در هر دو گونه جای کبودی کشیده بود رد می شدند مادر و طفلی سپید موی از کوچه ای که قامتشان را خمیده بود شاعر؟؟؟ @raziolhossein