eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
9.7هزار دنبال‌کننده
734 عکس
7 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
یک جانشین پیمبر ما دارد و تمام مولی الموحدین اسدالله حیدر است @raziolhossein
عشق من الیوم اکملت و لکم دینکم است بی علی قاری تلاوت میکند قرآن چرا @raziolhossein
سخت بي معناست،بي معنا عبادت بي علي پس نصيب كس نمي گردد شهادت بي علي فرق چنداني ندارد در قباحت با زنا هر كه ميخواند نمازي با جماعت بي علي آنكه با بغض علي مرده جهنم جاي اوست پيش حق كي ميشود مشمول رحمت بي علي بايد از باب علي شد وارد راز و نياز پس دعا هرگز نخواهد شد اجابت بي علي حب او ايمان،خدا را شكر من هستم محب دين ندارد ذره اي ولله قيمت بي علي هست آنجا كه علي باشد بهشت عاشقان فرق با دوزخ ندارد باغ جنت بي علي از علي بايد براتي در امان از نار داشت رد نگردد از صراط آدم سلامت بي علي در روايت ديدم از معصوم حتي انبياء روز محشر كارشان افتد به زحمت بي علي @raziolhossein
شد غزل آغاز در مدح رحيم ديگري هفتمين بار است مستم از نسيم ديگري هر كجا او هست آنجا ميشود عرش خدا گوشه ي طور است در سجده كليم ديگري با كدامين نام بايد نام تو خواند و نوشت حضرت باب الحوائج يا كريم ديگري نيست غير از كاظمين ات هيچ جا در عالمين در كنار هم دو گنبد در حريم ديگري نيست هرگز بر علي ابن ابي طالب قسم جز شما هرگز صراط مستقيم ديگري باز هم در ميزند اين خانه را در باز كن هم فقيري هم اسيري هم يتيم ديگري نيمي از دل گم شده از عمد در صحن رضا گم شده در كاظمين انگار نيم ديگري @raziolhossein
خواهرت در قتلگه آمد سرت آنجا نبود کوفه با تو روبرو شد پيکرت آنجا نبود شام عاشورا که آمد دست بوست خواهرت هم نبود انگشت هم انگشترت آنجا نبود دفن کردي پيش چشم ما علي اصغرت قبر خالي بود اما اصغرت آنجا نبود در چهل منزل به جاي ما کتک خورد عمه ام ما نمي مانديم اگر که خواهرت آنجا نبود نيمه شب در آن بيابان مرده بودم بي گمان گر در آن لحظه پدرجان مادرت آنجا نبود بارها مرگ از خدا کردم طلب در بزم مي واقعأ اي کاش ميشد دخترت آنجا نبود صورتت هم جاي سالم محض يک بوسه نداشت کاش يا من مرده بودم يا سرت آنجا نبود... @raziolhossein
آمدي جانم به قربانت ولي با سر چرا نيست همراه سر خونين تو پيكر چرا تا به يادم هست موهايت مرتب بوده است هست در زلف پريشان تو خاكستر چرا اين جراحت هاي لب هايت فقط از تشنگي ست لخته خون خشكيده بر لب هاي تو ديگر چرا با وجودي كه كريم و مهرباني مانده ام داده اي هديه به اين نامرد انگشتر چرا جز خودم ديگر براي هيچ كس قرآن نخوان داشت ميزد بر لب خشك تو چوب تر چرا هر چه گفتم دختر شاهم فقط خنديد و رفت دختر شامي ندارد حرف من باور چرا ارث برده روضه هاي مادرت را دخترت خوب دانستم كه ميگفتي به من مادر چرا دخترم بابائي ام لطفا مرا با خود ببر بايد از باباي خود باشد جدا دختر چرا... @raziolhossein
خورده ترک لب ها ولی آب آورش نیست نائی برای گریه در چشم ترش نیست شیب الخضیب افتاده روی خاک گودال ای کاش میمردم برایش مادرش نیست تکیه زده بی کس به شمشیری شکسته حتی عصای پیری او اکبرش نیست پس آخرین سربازش عبدالله آمد دیگر نباید گفت شاهم لشگرش نیست هی زخم ها را می شمرد و گریه میکرد اینقدر زخم و یک بدن در باورش نیست دست از سرش بردار دیگر جای سالم حتی به قدر یک نگین در پیکرش نیست پس دست شست از هر دو دست اش پای عشق اش نائی برای ناله ای در حنجرش نیست سر داد تا گردد نصیب اش سربلندی قبل از عمو دید عمه عبدالله سرش نیست @raziolhossein
روي دستش نميه ي شب بود پيكر را گرفت در ميان بوريائي جسم بي سر را گرفت دشت سرتا سر پر از عطر گلاب و مشك بود عرش هم عطر گل ياس پيمبر را گرفت او فقط بود و هزار و نهصد و پنجاه زخم زخم هائي كه يكايك جان مادر را گرفت دست تنها نميه ي شب دفن جسم چاك چاك دست هائي در ميان قبر كوثر را گرفت جاي صورت حنجرش را ميگذارد روي خاك خاك صحرا در بغل رگ هاي حنجر را گرفت نوبت دفن تني كوچك ولي بی سر شده است تا قيامت شاه در آغوش اصغر را گرفت اربأ اربا را به زحمت با عبا در قبر برد در ميان دست خود دست برادر را گرفت گريه كرد و گريه كرد و گريه كرد و گريه كرد پلك ها زخمي شد و خون ديده ي تر را گرفت... @raziolhossein
بسکه غمگین آمد اینجا زائر و دل شاد شد دور تا دور ضریحش پنجره فولاد شد حله شد کربوبلا،گرد و غبار تربتش نسخه ی درمان برای دردهای حاد شد دختر آقای درد کوچه و راز مگو در علاج دردهای لاعلاج استاد شد از بنرهای تشکر میتوان فهمید که با تو هر خانه خرابی خانه اش آباد شد پس شریفه خواست تا در حصن این دارالشفا با توسل هر که آمد صاحب اولاد شد با وجود تو ندارد غصه ی درمان،اگر هر کسی در حله حتی کور مادر زاد شد پیش چشمان شریفه بعد عمری شد شریف هر کسی در این حرم از بند خود آزاد شد ظاهرا گلدسته و صحن و سرا،اما در اصل در جهان دارالشفای تازه ای ایجاد شد.... @raziolhossein
دست بردم به گلو حنجرت آمد يادم سر تكان دادم و بر نی سرت آمد يادم يا بنی...چقدر مادر تو گفت و گريست دم گودال دم مادرت آمد يادم هر زمان آب كسی داد به دستم فورأ لب خشكيده ی آب آورت آمد يادم چشمم افتاد به قد خم يک مادر پير بی هوا قد خم دخترت آمد يادم مادری كودک خود ناز و نوازش ميكرد هم رباب تو و هم اصغرت آمد يادم خواهرم داشت روی دوشم عبا می انداخت داغ تشيع علی اكبرت آمد يادم حرف گودال شد و آب شد از غم جگرم روی تل،دست به سر خواهرت آمد يادم در نيامد شبی انگشترم از انگشتم ساربان و شب و انگشترت آمد يادم لحظه ای خشک نشد در غم تو ديده ی من گريه ها كردم و چشم ترت آمد يادم @raziolhossein
در كوچه و بازار غربت حق ما نيست هر جای عالم غير عزت حق ما نيست حق پيمبر را ادا كردند الحق ای نامسلمان ها شماتت حق ما نيست شان نزول آيه ی تطهير مائيم كی خارجی هستيم،تهمت حق ما نيست هم سايه اش حتی نديده سايه اش را عمه به گريه گفت غارت حق ما نيست ما اهلبيت خاتم پيغمبرانيم پس در چهل منزل جسارت حق ما نيست ما از شهادت تک به تک باكی نداريم اما خدا داند اسارت حق ما نيست ما را ميان شهر چرخاندند عمدأ اين حد مصيبت در مصيبت حق ما نيست در مجلس نامحرمان بردند ما را نامرد مردم اين خجالت حق ما نيست @raziolhossein
آمدي جانم به قربانت ولي با سر چرا نيست همراه سر خونين تو پيكر چرا تا به يادم هست موهايت مرتب بوده است هست در زلف پريشان تو خاكستر چرا اين جراحت هاي لب هايت فقط از تشنگي ست لخته خون خشكيده بر لب هاي تو ديگر چرا با وجودي كه كريم و مهرباني مانده ام داده اي هديه به اين نامرد انگشتر چرا جز خودم ديگر براي هيچ كس قرآن نخوان داشت ميزد بر لب خشك تو چوب تر چرا هر چه گفتم دختر شاهم فقط خنديد و رفت دختر شامي ندارد حرف من باور چرا ارث برده روضه هاي مادرت را دخترت خوب دانستم كه ميگفتي به من مادر چرا دخترم بابائي ام لطفا مرا با خود ببر بايد از باباي خود باشد جدا دختر چرا... @raziolhossein