eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.8هزار دنبال‌کننده
620 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شرمندگی گرفته درختان بید را چوبی شکست حرمت مویی سفید را لعنت به خیزران که به واقع تمام کرد بی حرمتی به ساحت شاه شهید را می رفت بانویی که بگیرد به دست خویش چوبی که داشت سمت لبی می دوید را وای از دمی که کر شد و نشنید گوش چوب آهی که مادر علی اصغر ، کشید را دندان شکست و قافله از آن شکسته تر یا رب ، مبخش روز قیامت یزید را @raziolhossein
پس از تو، جان برادر! چه رنج‌ها که کشیدم چه شهر‌ها که نگشتم، چه کوچه‌ها که ندیدم به سخت‌جانی خود آن‌ قَدَر نبود گمانم که بی‌تو، زنده ز دشت بلا، به شام رسیدم برون نمود در آن دم چو خصم، پیرهنت را به تن ز پنجه‌ی غم، جامه هر زمان بدریدم چو ماه چارده دیدم، سر تو را به سر نی هلال‌وار ز بار مصیبت تو، خمیدم زدم به چوبه‌ی محمل سر، آن زمان که سر نی به نوک نیزه‌ی خولی، سر چو ماه تو دیدم ز تازیانه و طعن سنان و طعنه‌ی دشمن دگر ز زندگی خویش گشت قطع، امیدم شدم چو وارد بزم یزید، بازوی بسته هزار مرتبه مرگ خود از خدا طلبیدم هنوز بر کف پایم، نشان آبله پیداست به راه شام ز بس از جفا پیاده دویدم ولی به این همه غم، شاد از آنم، ای شه خوبان! که نقد جان به جهان دادم و غم تو خریدم ازین حکایت جان‌سوز، «جودیا»! صف محشر به نزد شاه شهیدان، شریک، هم‌چو شهیدم @raziolhossein
ستم ندیده کسی در جهان، مقابل زینب نسوخت هیچ دلی در جهان، چنان دل زینب نگشت شاد، دلش از غم زمانه، زمانی ز آب غم بسرشتند، گوییا گِل زینب فغان و آه از آن دم! که خصم‌دون‌ به‌ لب‌شط بُرید سر ز قفای حسین، مقابل زینب فتاده دید چو در خاک، سرو قامت اکبر قرار و صبر و تحمّل، برون شد از دل زینب میان لشگر اعدا به راه شام نبودی به غیر معجر نیلی، به چهره حائل زینب به گِرد ناقۀ او، کوفیان به عشرت و امّا سر حسین به سِنان، پیش روی محمل زینب نه آب بود و نه نانی، نه شمعی و نه چراغی چو گشت کنج خرابه، مقام و منزل زینب @raziolhossein
شام بر عترت طاها چقدر سخت گذشت وای بر دختر زهرا چقدر سخت گذشت دو سه روزی دمِ دروازه معطل بودند پشت دروازه به آنها چقدر سخت گذشت کاش شب بود و نمی دید کسی زینب را بین انظار خدایا چقدر سخت گذشت وسط آن همه نامحرمِ بی شرم و حیا سرِ بازار به زنها چقدر سخت گذشت آن یهودیه نگاهش که به سرها افتاد ناسزا گفت به مولا چقدر سخت گذشت هر کسی بغض علی داشت به اکبر میزد پای آن نیزه به لیلا چقدر سخت گذشت دختر آیه تطهیر کجا بزم شراب بیشتر از همه ، آنجا چقدر سخت گذشت سر ببریده درآورد سر از طشت طلا خاک غم بر سر دنیا چقدر سخت گذشت چوب میخورد حسین و دل زینب می سوخت وای بر زینب کبری چقدر سخت گذشت @raziolhossein
هرلحظه یک جوری بساط گریه جور است  می خواهم از رویت ببوسم نیزه دور است ای رنگ برگشته ترین سرگشته ی من نفرین و آه من به دنبال تنور است   اینقدر خود را از روى نیزه نینداز فکر مرا اصلاً مکن ، زینب صبور است ما میل در بازار رفتن را نداریم  اما به میل ما نمی باشد، به زور است بی پوشیه محرم کنار ما نباشد  این کوچه و بازارها صعب العبور است نان تصدق پیش ما آورده بودند  این چیزها از خاندان ما به دور است حال ربابَت هیچ تعریفی ندارد  مادر بدون بچه اش زنده به گور است از کربلا تا شام صد بار اصغر افتاد خیلی برای حنجرش نیزه قطور است @raziolhossein
ای فخر کائنات! گذر کن دمی به شام ما را اسیر بین، تو ای سیّد انام! دانند شامیان ز جفا، خون ما حلال بگذر به ما که گشته به ما زندگی، حرام دردم نه یک، نه صد، نه هزار است، این سفر زین درد بی‌شمار، برت بشمرم کدام؟ در بزم عام، ز اهل و عیال تو، این گروه آن یک کنیز خواهد و آن دیگری غلام اولاد خود ز کینه‌ی اعدا، دو دسته بین جمعی، شهید کوفه و برخی، اسیر شام اطفال ما گرسنه، شب و روز، تشنه‌لب یک شب کسی نداد به ایشان به شام، شام رأس حسین و دُرد شراب، این ‌چه حالت است؟ نه دهر دون، سر آمد و نه عمر ما، تمام لعل حسین و چوب جفا، زین ستم به ما نه پای استقامت و نه دست انتقام طعن سنان و جور یزید و جفای شمر ما را انیس و مونس و یار است، «و‌السّلام» آن گه یزید، حقّ نبی را بهانه کرد سوی مدینه، آل علی را روانه کرد @raziolhossein
گرچه بیمارم ولی ای شام تحقیرت کنم وای بر آل یزید با خودم زنجیر آوردم که زنجیرت کنم وای بر آل یزید @raziolhossein
دم دروازه ی ساعات، غم در جان او حل شد معطل شد ، معطل شد ، معطل شد معطل شد @raziolhossein
سرم هرگز نشد پیش کسی‌ خم همیشه سربلندم زیر پرچم ابالفضلی! پریشان حسینم سلام آقا! خداحافظ محرم گدای سفره ات پیغمبرانند نداری دور این سفره گدا کم شفای عاجل از تربت گرفتم نشد بیمار تو محتاج مرهم رفاقت با یکی آنهم تو ارباب! در عالم تو فقط خوردی به دردم بجز زهرا که دستم را گرفته نمیخواهد کسی من را در عالم جوانی میکنم با عشق اکبر فدای اصغرت اولاد آدم برای اشک ما زحمت کشیده علی یک عمر، دور چاه زمزم اهالی نجف مهمان نوازند بساط اربعین را کن فراهم خدا حفظت کند بر روی نیزه ز شر سنگ تیز و نامنظم سر ناموس خود معجر ندیدی سرت با خون تازه شد معمم دم دروازه ساعات، زینب معطل بود و شد محتاج محرم @raziolhossein
گُنجاندَنِ غَمِ تو به گُفتار، مشکل است فَهمیدَنِ فِراقِ تو، بسیار مشکل است این چَشم، بی نِگاهِ تو روشَن نمی شَود با دیده های شَبزَده، دیدار مشکل است دیدی که نانِ شُبهه سَرِ سُفره می بَریم هم سُفره بودنِ دِل و دِلدار، مشکل است چون قَطعِ اِرتِباط نِمودیم با شُما دیگر عُبور از این هَمه دیوار، مشکل است از اَهلِ بِیت، دور شُدَنها هَزینه داشت بَر زِندگی که خورد گِرِه، کار مشکل است دَر مَحضَرِ تو روضه ی زِینَب که خوانده شُد دیگر گُریزِ کوچه و بازار، مشکل است یِک زَن، نَجیب زاده و با عِفَّت و حَیا... ...باشَد میانِ مَجلِسِ اَغیار، مشکل است @raziolhossein
◾️ سنگ‌دل‌تر از يزید (لعنه الله) ندیدم ... ... ثُمَّ أُدْخِلَ نِسَاءُ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلَى يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ فَصِحْنَ نِسَاءُ آلِ يَزِيدَ وَ بَنَاتُ مُعَاوِيَةَ وَ أَهْلُهُ وَ وَلْوَلْنَ وَ أَقَمْنَ الْمَأْتَمَ وَ وُضِعَ رَأْسُ الْحُسَيْنِ بَيْنَ يَدَيْهِ - فَقَالَتْ سُكَيْنَةُ وَ اللَّهِ مَا رَأَيْتُ أَقْسَى قَلْباً مِنْ يَزِيدَ وَ لاَ رَأَيْتُ كَافِراً وَ لاَ مُشْرِكاً شَرّاً مِنْهُ وَ لاَ أَجْفَى مِنْهُ وَ أَقْبَلَ يَقُولُ وَ يَنْظُرُ إِلَى الرَّأْسِ - لَيْتَ أَشْيَاخِي بِبَدْرٍ شَهِدُوا جَزَعَ اَلْخَزْرَجِ مِنْ وَقْعِ الْأَسَلِ ثُمَّ أَمَرَ بِرَأْسِ الْحُسَيْنِ فَنُصِبَ عَلَى بَابِ مَسْجِدِ دِمَشْق... ✍🏻 سپس زنان امام حسين عليه السلام را نزد يزيد بن معاويه لعنهماالله بردند، و زنان آل يزيد و دختران معاويه و خاندانش شيون و واويلا كردند و ماتم برپا نمودند؛ سر مطهر امام را برابر يزيد لعنه الله گذاشتند؛ سكينه علیهاالسلام گوید: سخت‌دل‌تر و كافرتر و مشرك‌تر و جفاکارتر از يزيد نديدم، به آن سر مطهر نگاه كرد و مى‌گفت: كاش کشته‌شدگانِ ما در جنگ بدر مى‌ديدند این روزها را؛ سپس دستور داد سر حسين عليه السلام را بر در مسجد دمشق آويختند ... 📓أمالی، صدوق رحمه الله، مجلس سی و یکم، حدیث ٣ @raziolhossein
یوسف زهرا در این کنعان کسی بیدار نیست خوابمان برده ست...در اینجا کسی هشیار نیست تو دعامان می‌کنی، ما بی‌محلی می‌کنیم هیچ کس انگار مشتاق تو ای دلدار نیست بی‌قراری از غم هجر تو کار عاشق است من که عاشق نیستم، وقتی که حالم زار نیست آخرش می‌میرم و رویت ندیده می‌روم ظاهرا این نوکر تو لایق دیدار نیست زحمتت دادم، برایت درد سر بودم ببخش در میان نوکرانت مثل من سر بار نیست باز هم بار گناهانم مرا زد بر زمین توبه و بدقولی من که همین یکبار نیست من فقیر و رو سیاهم، بی‌نوایم... بی‌کسم هم‌نشینی کریمان با فقیران عار نیست این دل ویرانه را آباد کن یابن‌الحسن بهر این ویرانه‌دل غیر از شما معمار نیست دست من در محضرت خالیست می‌دانم ولی مطمئنم با کریمان کارها دشوار نیست من که سر تا پا گناهم... غیر گریه بر حسین مرهمی بر زخم‌های این دل بیمار نیست زینب و دروازه‌ی ساعات و یک شهر شلوغ یک مسلمان در میان این همه اغیار نیست؟ بین بازار از روی ناقه صدا زد یا أخا جای خواهرهای تو در بین این بازار نیست @raziolhossein