#حضرت_معصومه_مناجات
دوباره آمده ام تا به من بها بدهی
مرا مریض کنی و مرا شفا بدهی
گره به کار من افتاده ای کلید بهشت
خدا کند که به من فرصت دعا بدهی
من از زیارت قبلی خراب تر شده ام
خداکند به من بی پناه جا بدهی
من از زبان رضا با تو درد دل دارم
مگر که پاسخ این ((اشفعی لنا))بدهی
توآمدی و مقام رضا مشخص شد
تو خواستی که کلیدی به دست ما بدهی
دلم برای محرم چه زود تنگ شده
مگر که باز تو امضای کربلا بدهی
هزار عید فدای دو روز ماتم تو
اگر اشاره کنی٫رخصت عزا بدهی...
تمام سال برای تو روضه می گیریم
هزار مرتبه هم در عزات می میریم
#مجید_تال
@raziolhossein
#امام_زمان_مناجات
#امام_رضا_علیه_السلام
دردهایم غالباً پیش تو درمان میشود
با کریمان کارهای سخت آسان میشود
پلک بر هم میزنی و روز را شب میکنی
چشم اگر برداری از دریا، بیابان میشود
خوب میدانم جهان وابستهی الطاف توست
در حقیقت ابر با اذن تو باران میشود
بی گمان وقتی بیایی از سر شرمندگی
پشت ماه روی تو، خورشید پنهان میشود
دستِ پُر برگشته هرکس دستِ خالی آمده
هر چه کم آوردهام اینجا فراوان میشود
هرکسی آمد به “قم” اما نیامد "جمکران"
وقت برگشتن به شهر خود پشیمان میشود
روز جمعه نامهی اعمال مارا وا نکن
حتم دارم واکنی، حالت پریشان میشود
در قیامت دلخوشم اما به لطف جد تو
ضامن من نیز "آقای خراسان" میشود
#مجید_تال
@raziolhossein
#امام_رضا_ولادت
برای نجمه برای موسی
چه شاه بیتی خدا سروده
چگونه وصف کسی کنم که
خدا به مدحش زبان گشوده
همان که در لطف و مهربانی
کسی به آقاییش نبوده
هوای بالاسر ضریحش
دوباره خواب از سرم ربوده
علی دوباره اباالحسن شد
به نام شمس الشموس آمد
بگو به شاه نجف، مبارک!
جناب سلطان طوس آمد
منی که لبریز التماسم
دگر سرازپا نمیشناسم
شدم همان آهوی رمیده
نفس نفس کو به کو دویده
رضا خودش دست این گدارا
گرفته و تا حرم کشیده
گمان کنم خواهرش دوباره
برای سلطان مراخریده
شبیه آن پیرزن که خودرا
کشیده با قامت خمیده
به زور تا این حرم رسیده
صدای نقاره حرم را
دوباره با گوش جان شنیده
و التماسی نجیب دارد
نگاه هایی غریب دارد
ولی امیدی عجیب دارد
گره زده دست های خود را
به پنجره چون که نا امیدی
مریض اورا جواب کرده
و او شفاخانه ی رضا را
بدون شک انتخاب کرده
که پیرزن روی لطف آقا
برای کارش حساب کرده
دراین هیاهو به چشم خیسم
نشسته آواز بی کلامی
رسیده ام تا رسانده باشم
به شاه ، از خواهرش سلامی
رسیده بر خاکِ پای شاهی
دوبار پیشانی غلامی
دم گهرشاد سجده کردم
ببین عجب مسجدالحرامی
کسی که مِهر رضا ندارد
یقین که اصلن خدا ندارد
کسی که باب الجواد ، دیده
نظر به سعی و صفا ندارد
نخست در این حرم بخوانم
دعای تعجیل در فرج را
چراکه آل سعود ملعون
به دوش بردند بار کج را
اگر چه بر روی اهل ایران
همیشه بستند راه حج را
نمی فروشیم ما به عالم
زیارت ثامن الحجج را
که قبله ی مردمان ایران
فقط بُوَد جانب خراسان
رضاست شرط و شروط ایمان
رضاست تفسیر اصل قرآن
طواف عشاق شیعه باشد
قدم زدن روبروی ایوان
شبیه آن خاک مرده ای که
به خانه ی کیمیا رسیده
دوباره دستم به دست های
ضریح مشکل گشا رسیده
غریب ، نه آشنا رسیده
گدا به نان و نوا رسیده
به دست دعبل عبا رسیده
ولی دراین لحظه ی زیارت
به من ازین سفره کرامت
برات کرب و بلا رسیده
سلام آقای مهربانم
سلام ای راحت روانم
سلام ای جان! سلام جانان!
ببین که بر لب رسیده جانم
اجازه دارم کمی برایت
به یاد کرب و بلا بخوانم
تویی که یا بن الشبیب گفتی
از آن امیر غریب گفتی........
مریضی لا علاج دارم
به کربلا احتیاج دارم
#مجید_تال
@raziolhossein
.
غیر زهرا که به جز حق
به کسی راغب نیست
اَحدی ، کفو علی بن
ابیطالب نیست...
#مجید_تال
@raziolhossein
#امام_باقر_شهادت
تو یکسره در چشم لشکر بودی و من نه
چون صاحب خلخال و زیور بودی و من نه
فهمیدم آن لحظه که نامحرم تو را می زد
از چند صورت مثل مادر بودی و من نه
ما هر دو از بازار شامیها گذر کردیم
با این تفاوت که تو دختر بودی و من نه
در معرض چشم حرامی بودهایم اما
آن لحظه تو محتاج معجر بودی و من نه
حاجت گرفتی در خرابه من دلم میسوخت
آنشب تو درآغوش یک سر بودی و من نه
#مجید_تال
@raziolhossein
#امام_باقر_علیه_السلام
#امام_باقر_شهادت
شب دنیا اگر که تاریک است
چاره ای نیست جز ستاره شدن
از دل صومعه به لطف امام
راه باز است تا زُراره شدن
راه را هر زمان که گم کردی
از دلیلی در آن مسیر بپرس
او دلش روشن است می بیند
قصه را از ابابصیر بپرس
قصه آنکه خواست تا شیعه
نرود سمت مقصدی دیگر
آری آری جهان دگرگون شد
با حضور محمدی دیگر
پدر علم بود و زاده زهد
چشمهایش طلوع پیغمبر
فخر خلقت محمَّد بن علی
مرد میدان دین اباجَعفر
جمع نور حسین بود و حسن
روی منبر شبیه حیدر بود
اولین بانی حدیث و کلام
قلمش ذوالفقار دیگر بود
از مدینه به کربلا وا شد
با حضورش تمام پنجره ها
بغض، یک عمر در گلویش بود
خسته بود از هجوم خاطره ها
از همان کودکی به خود می گفت
کربلا را ادامه خواهم داد
روضه می خواند اول هر درس
یاد آن خاطرات می افتاد
یاد روزی که جدّ تشنه لبش
بین گودال دست و پا می زد
او که سنی نداشت، در خیمه
عمه جان را فقط صدا می زد
دید هر دم به روی نی سر ها...
دید در بین ناقه خواهر ها...
دید خلخال ها و زیور ها....
دید زخم است گوش دخترها...
ناگهان پیر می شود هر کس
اول کودکی اسیر شود
جان سالم به در نخواهد برد
هر که با زجر هم مسیر شود
بارها با سه ساله در صحرا
مثل گل های تشنه پژمُردند
دست هاشان میان یک زنجیر
پیش هم تازیانه می خوردند
می دویدند در دل صحرا
روضه خوانِ عزای هم بودند
بارها جای هم کتک خوردند
زخمی ماجرای هم بودند
#مجید_تال
@raziolhossein
#امام_هادی_ولادت
#امام_هادی_مدح
آمده تا سخن از چشم خود آغاز کند
دهمین پنجره را سمت خدا باز کند
تا که یک پرده، خدا را به من ابراز کند
جگر شیر بیارید که اعجاز کند
دهمین مرتبه امروز، قیامت آمد
علیِ آخرِ دنیای امامت آمد
ردّ پایش همه جا قبلهنما میسازد
خطّی از جامعهاش، جامعه را میسازد
خادم خانهاش از خاک، طلا میسازد
کرمش نیز به شدت به گدا میسازد
بیسبب نیست اگر عادتشاحسان شدهاست
نوۀ ارشد آقای خراسان شده است
گوشۀ صحن عجب حال و هوایی دارم
برسرم سایۀ ایوان طلایی دارم
از سر سفرۀ او نان و نوایی دارم
سامراییام و عادت به گدایی دارم
سامرا، کرب و بلایی به نظر میآید
این دو ششگوشه، به دنیا چقدر میآید
#مجید_تال
@raziolhossein
#امیرالمؤمنین_غدیر
#غدیریام
خیالش باز، شعری بر لبم بی اختیار آورد
که اوصاف علی طبع مرا اینگونه بار آورد
کلاف شعر دارم، سالها کارم غزل بافی ست
دراین بازار آشفته، علی تحسین کند کافی ست
نوشتم شاعرش هستم، عجب وهم و خیالاتی
نوشتم بی علی هیچم، چه توضیح اضافاتی...
نوشتم شمس... دیدم گنبدش زیباتر از آن است
نوشتم کعبه و دیدم نجف بالاتر از آن است
به قرآن سر زدم دیدم علی گویا تراز آن است
نوشتم عرش...دیدم مرتضی اعلی تر از آن است
شبیه جبرئیل از درک این اوصاف درماندم
صد و ده بار امشب قل هوالله احد خواندم
من از شوقش زمین خوردم، ولی مولا بلندم کرد
همیشه یاعلی گفتم، علی از جا بلندم کرد
سَر و سِرّ مرا با او، کسی جز او نمی داند
علی نادیده می بیند،علی ننوشته می خواند
چه بهتر ازهمین اول بگویم حرف آخر را
کسی از ابتدا تا انتها نشناخت حیدر را
کسی نشناخت حیدر را به غیر از مصطفی وقتی...
گره زد دست خود را سخت در دست خدا وقتی....
...به چشم حاجیان شور تماشا می رسید آنروز
کنار برکه ای دریا به دریا می رسید آنروز
نگاه نافذ احمد، زمین را در تصرف داشت
زمان هم از نبی انگار دستور توقف داشت
نفس ها حبس شد...، در سینه ها خوف و رجا افتاد
بدون همهمه زنگ شتر ها از صدا افتاد
زمینِ گرمِ صحرا از پریشانی سراسر بود
همه باخویش می گفتند آیا حج آخر بود؟!
نبی فرمود بسم الله،ای ارض و سما بشنو!
گواهی باش ای تاریخ! پیغام مرا بشنو
دوباره صحبت از اسرار خلقت می کنم آری
ولی این مرتبه اتمام حجّت میکنم آری
تفاوت در میان حق و باطل چیست، معلوم است؟
بدون این خبر اسلام کامل نیست، مفهوم است؟
نمانَد زحمت پیغمبران بیهوده، ای مردم!
نه اینکه حرف من باشد خدا فرموده، ای مردم!
نبی همدوش مولا آسمان ها را هوایی کرد
خدا از شاهکار آفرینش رو نمایی کرد
نبی فریاد زد، بر عالم و آدم مسلم شد
علیّ بن ابی طالب، ولیُ الله اعظم شد
برای خاتم پیغمبران جزاو نگینی نیست
شهادت می دهم جز او امیرالمومنینی نیست
شکاف کعبه آیا ماند در نزد شما مغفول؟
طواف مرتضی کردید آری ((حَجُّکم مقبول))
الهی گُر نگیرد آتش خاموشِ بعضی ها
الهی که بسوزد پنبه ی در گوش بعضی ها
پیمبر گفت آری انتظار آمد به سر دیگر
ازین دنیای فانی بسته ام بار سفر دیگر
وصیت می کنم هرکس که من مولای او هستم
بداند این علی هارون و من موسای او هستم
که عقبی بی علی فانی و دنیا باعلی باقی
غدیر خم به جوش آمد...الا یا ایها الساقی!
امام المتقین، عین الیقین، حبل المتین، حیدر
عَماد الآصفین، شمس المبین، یعسوب دین، حیدر
علی غایب، علی حاضر، هُوالاوّل هُوَالآخِر
علی پنهان، علی پیدا، هُوَالباطن هُوَالظاهر
((اَشدّاء علی الکفار)) قَتّال العرب... یعنی...
جهان از شوکتش فریاد زد: یاللعجب، یعنی...
...خدا وقت تماشایش، دلِ بی طاقتی دارد
خوشا قنبر برای خود چه اعلی حضرتی دارد
پناه آهِ مظلومان کجا فکر خلافت داشت؟
علی بی تاج و مسند نیز بر دلها حکومت داشت
برایش فتح خیبر مثل تفریحی در اوقات است
دلِ مسکین به دست آوردنش فتح الفتوحات است
میان جنگ هم شمشیر او چون تیغ جراحی ست
اگر خون ریخت،درمان کرد،اعجازش یداللهی ست
ریاضت دیده هم از خاک با جادوگری، زر ساخت
هنر او داشت که از خاک پای خود ابوذر ساخت
عوالم را ببین،آتش علی دریا علی گفته
که حتی دشمنش در وصف او ((لولا علی)) گفته...
علی هرگز نمی بندد به روی هیچ کس در را
کسی از ابتدا تا انتها نشناخت حیدر را
#مجید_تال
@raziolhossein
#امام_کاظم_ولادت
#حضرت_موسی_بن_جعفر
ذره ای در نزد خورشید درخشان تو ایم
تشنه ای در حسرت یک جرعه باران تو ایم
سالها نان خورده ایم از سفره ی اولاد تو
روزی ما می رسد چون بر سر خوان تو ایم
گوشه ای از صحن آیینه و یا صحن عتیق
هرکجا هستیم گویی کنج ایوان تو ایم
زائران دختر تو زائران فاطمه اند
تا ابد ممنون این لطف دو چندان تو ایم
ما غذای خانه هامان هم غذای حضرتی ست
درمیان خانه هم در اصل مهمان تو ایم
بی گمان ایل و تبارت عزت این کشور اند
در حقیقت اهل جمهوری ایران تو ایم
بچه های تو در ایران پادشاهی میکنند
حضرت غربت نشین! مدیون احسان تو ایم
شش امامی نیستیم و نیستیم اهل وقوف
امر، امر توست آقا، تحت فرمان تو ایم
بی گمان بی حب تو اسلام ابتر می شود
دین هر کس پای خود ما که مسلمان تو ایم
ما مسلمان تو؟! نه...از پیر خود آموختیم
پیش شانت در مقام کلب دربان تو ایم
قبله ی ما را کشاندی سوی مشهد، در عوض_
بنده ی ناقابل شاه خراسان تو ایم
عبد صالح بوده ای، باب الحوائج بوده ای
ماهم آقا از مریدان عموجان تو ایم
مست بودیم از غدیر خم، دوباره عید شد
تو به دنیا آمدی مستی ما تمدید شد
#مجید_تال
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
تدبیر در قضا و قدر بی نتیجه است
چون دل سپرده ایم به دست خدا خوشیم
خیر است و خیر هر چه که از دوست می رسد
کفران نعمت است اگر گاه ناخوشیم
گفتیم عاشقیم و نوشتند: ادعاست
باشد قبول ما به همین ادعا خوشیم
غیر از شما کسی دلمان را نگه نداشت
ای بچه های فاطمه ما با شما خوشیم
#مجید_تال
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#اصحاب #دیر_راهب
سلام ای خاک پای زائرت از کیمیا بهتر
دوباره میهمانم کن کجا از کربلا بهتر
مرا تدبیر کن آنگونه ای که دلبخواه توست
تویی که می شناسی بی گمان از من مرا بهتر
من و امید آغوشت من و ترس جداماندن
کجا داریم در عالم از این خوف و رجا بهتر
ندارد طفل جز آغوش مادر خانه امنی
اگر آشفته شد دنیا کجا از روضه ها بهتر
اگر درمان نمیخواهم دلیلش لذت اشک است
وگرنه نیست در عالم ازین دارالشفا بهتر
بیا و تا ابد دست از سر ما بر ندار ای دوست
کجا پیدا کنم دیگر از این دام بلا بهتر
دعای شمر یا نفرین تو ؟ حر پاسخش را داد
حسینا هست نفرین تو از صدها دعا بهتر
اگر در کوفه بسیار ادعای دوستی کردند
عیار دوستان معلوم شد در کربلا بهتر
چراغ خیمه شد خاموش و تکلیف همه روشن
حبیب اما به غیرت گفت، از اینجا کجا بهتر
نخواهم رفت زیر بیرقی جز بیرقت ای شاه
نمی بینم من از تو در جهان فرمانروا بهتر
هزاران مرحبا عابس هزاران مرحبا بر جون
جنون از مصلحت بهتر عمل از ادعا بهتر
تو که هل من معین گفتی علی اصغر تلضی کرد
به روی دست تو تفسیر شد قالو بلا بهتر
تو پیر از داغ اکبر بودی و اصغر خضاب آورد
در آیین تو آری می شود خون از حنا بهتر
خدا اینسان تو را می خواست زخمی غرق خون عریان
خدا از خود برای تو ندارد خونبها بهتر
تو را ای آیه ی تطهیر آنان با وضو کشتند
خدا دیگر چه باید می نوشت از انما بهتر
نمیدانم چه کرد آن تیر آخر باتو ای مظلوم
برای قلب تو آن زخم بد تر بود یا بهتر
دلت پیش حرم اما سرت یک سو تنت یک سو
تو را از تو سوا کردند ای از ماسوا بهتر
کسی حرف تو را نشنید در آشوب آن گودال
به تاریخ از فراز نی رسید اما صدا بهتر
در آن دیدار اول با دل راهب چها کردی
تو اصلا کیستی ای از هزاران آشنا بهتر
#مجید_تال
@raziolhossein
#امام_سجاد_شهادت
مرد میدان، مرد میدان است بی شمشیر هم
وارث شیر خدا شیر است در زنجیر هم
کار دشواریست بین سلسله حیدر شدن
یا علی گویان چهل جا فاتح خیبر شدن
خطبه ی پرشور خواندن با کلام آتشین
خطبه از جنس رجز های امیرالمومنین
پیشوای غم بزرگ روضه خوانان پیر اشک
کاخ را با خاک یکسان کرد با شمشیر اشک
بال و پر بسته، پریدن را به عالم یاد داد
دودمان شام را با آه خود بر باد داد
#مجید_تال
@raziolhossein