eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
9.7هزار دنبال‌کننده
736 عکس
7 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
زلف تو در چنگ پیچ و تاب نیفتد موی سفید تو در خضاب نیفتد راه نبندند بر تو مردم کوفه پرده نشینت در اضطراب نیفتد سر به بیابان کربلا نگذاری جسم تو بی سر در آفتاب نیفتد دوره نگیرند کوفیان پسرت را اکبرت از اسب با شتاب نیفتد نشکند از بی برادری کمر تو دست اباالفضل بر تراب نیفتد داغ عطش بر دلت دمی ننشیند حنجر طفلت به التهاب نیفتد تشنگی از نای اصغرت نبرد  نا از عطش آن چشمها به خواب نیفتد دختر شیرین زبانت آب بنوشد تا به لبش هول آب آب نیفتد راهی گودال اگر شدی نظری کن تا که سکینه به آب و تاب نیفتد سنگ نگیرد نشانه‌ات روی مرکب پای نگین تو از رکاب نیفتد گردن باریک تر ز موی تو ای گل مثل در شیشه‌ی گلاب نیفتد کار به عمامه و عبات ندارم پیرهنت دست شیخ و شاب نیفتد زینبت از خیمه قتلگاه نیاید چشم حرامی بر آن جناب نیفتد کاش در آن های و هو به جای النگو دست زنان حرم طناب نیفتد فاصله‌ی ناقه تا تراب زیاد است دخترت از ناقه بر تراب نیفتد معجر و چادر که هیچ در دل بازار سایه‌ی زنها هم از نقاب نیفتد راهت بر مجلس شراب نیفتد چشمت در تشت بر رباب نیفتد یابن الزهرا سفر به خیر ، الهی زلف تو در چنگ پیچ و تاب نیفتد @raziolhossein
آسمانت سرخ اما آسمان من کبود بعد تو بابای خوبم آسمان آبی نبود من تو را میخواستم دیدم تو با سر آمدی آمدی جانم به قربانت ولی دیگر چه سود در تنور آن شب که خاکستر شدی من سوختم تو گرفتی بوی نان و من گرفتم بوی دود داغ سنگین تو قد کوچک من را شکست بعد تو یا در رکوعم دائما یا در سجود فکر کردم بعد تو من را مدینه میبرند نامسلمانان مرا بردند بازار یهود از شتر وقتی که افتادم سؤالی داشتم آه بابای من از مرکب چطور آمد فرود با عمو عباس میگویم چه آمد بر سرم شاید اخمی کرد از نیزه به شمر بی وجود @raziolhossein
زندگی یعنی نفس یعنی هوا یعنی حسین زندگی در اصل یعنی کربلا یعنی حسین زندگی یعنی رفاقت با خدا یعنی حسین زندگی عشق است آری عشق ما یعنی حسین اولین حرفی که وارد شد به دفتر حرف اوست آنچه خواهد ماند با مردم در آخر حرف اوست بر زبان عالم از ذر تا به محشر حرف اوست ابتدا یعنی حسین و انتها یعنی حسین یوسف من نیست از کنعان ، عزیز کربلاست عشق من هم سرزمین اشک خیز کربلاست لابلای هر مناجاتم گریز کربلاست شرط مقبولیتم پیش خدا یعنی حسین هرکجا نفس ضعیف افتاد دنبال هوا با حسین بن علی کردیم تجدید قوا در لغت باید بگویم معنی درد و دوا درد ، دوری از حسین است و دوا یعنی حسین کیست آن که بر همه عالم امیری میکند سربلند است آن که پیشش سر به زیری میکند کیست در بن بست آخر دستگیری میکند دست گیر مردم بی دست و پا یعنی حسین پیش هر کس رفتم از کربوبلایش دم زدم یا حسین گفتم به درد مادرم مرهم زدم هر کجا که بوسه بر دستان بابایم زدم با شعف گفتم به خود این پینه ها یعنی حسین گبر اگر دنبال کار او بیافتد عابد است گر مسلمانی هواخواهش نباشد ملحد است اکبر و اصغر ندارد ، ذات ، اینجا واحد است روی سینه باشی یا پایین پا یعنی حسین شان نوکر کلفتش بالاتر از صد پادشاه شاه عالم بود و گیر افتاد بین قتلگاه شد پناه هر دو‌عالم زینبش بی سر پناه شاه بی انگشتر کربوبلا یعنی حسین @raziolhossein
دم به دم گفتم حسین و دم به دم گفتم حسن بازدم گفتم حسین و باز هم گفتم حسن کل عمرم خرج ذکر این دو‌ آقازاده شد باز کم گفتم حسین و باز کم گفتم حسن توبه کردم با حسین و دستگیرم شد حسن در وفا گفتم‌ حسین و در کرم گفتم حسن این صدای پای عشق است از نجف تا کربلا یک قدم گفتم حسین و یک قدم گفتم حسن در  عمود یکصد و هجده قراری داشتم تا رسیدم پای این باب الکرم گفتم حسن هر کجا در بین روضه تا صدا زد روضه خوان بی کفن گفتم حسین و بی حرم گفتم حسین هر سخن از دل بر آمد لاجرم بر دل نشست هر کجا دل سوخت من هم لاجرم گفتم حسن طبق نص مصطفی گریان زینب میشوم چون که هم گفتم حسین آنوقت هم گفتم حسن حرف از شیب الخضیب آورده شد گفتم حسین کودک‌ و موی سفید و قد خم گفتم حسن کوری چشم کسانی که بر او طعنه زدند هر کجا گفتند شاه محترم گفتم حسن @raziolhossein
چون درختی که زدند و ثمرش میریزد پسری نیز به پای پدرش میریزد همه شیرینی بابا به پسر داشتن است تلخ اینجاست که دارد شکرش میریزد آه این دشت پر از آکلة الاکباد است لشکر هنده به دور جگرش میریزد کس ندانست چه محکم به رویش تیغ زدند آنقدر بود که حتی سپرش میریزد پدر افتاد و به زانو زدنش خندیدند طعنه چون بار به روی کمرش میریزد بوسه ای گر نزند جان به لبش میرسد و بوسه ای گر بزند هم جگرش میریزد نیزه ای با لب و دندان علی لج کرده لخته خون از دهنش دور و برش میریزد نیزه را گر نکشد راه نفس میگیرد نیزه را گر بکشد نیز سرش میریزد ببریدش ولی این جسم علی اکبر نیست کمترش میرود و بیشترش میریزد @raziolhossein
با گریه تا به علقمه از بس دویده ام مثل دل شکسته کنارت تپیده ام گریه امان نداد که بهتر ببینمت آه از برادری که پراکنده دیده ام یک عمر سر به زیر نشستی کنار من حالا منم که سر به خجالت کشیده ام دنبال غارت حرمند و ندیده اند غارت زده منم که تو را داغ دیده ام ای دست و دل بریده ز دنیا نگاه کن از بس صدای خنده شنیدم بریده ام پاشو گره گشا گره افتاده در حرم من حرف گوشواره و غارت شنیده ام هر نیزه یک هجای تو را قطعه قطعه کرد مصرع به مصرع است تنت ای قصیده ام @raziolhossein
ای شاه غیور یا اباعبدالله ذلت ز تو دور یا اباعبدالله پاک است همیشه دامن مستانت ای جام طهور یا اباعبدالله اسم تو حلاوت است و یادت نمک است شیرینی و شور یا اباعبدالله ای جمع نقیضین که هم همّ و غمی هم سور و سرور یا اباعبدالله پای صف قیمه‌ی تو مردم هستند تا روز ظهور یا اباعبدالله با آشپز و چایچی و شربت ریز شد جنس تو جور یا اباعبدالله از لات محله سینه زن میسازی ای یار صبور یا اباعبدالله گودال تو سجده گاه خونین تو بود مکروب شکور یا اباعبدالله نان سر سفره یادم انداخت که تو رفتی به تنور یا اباعبدالله بر زخم تو‌ بدجور نمک پاشیدند ای گریه‌ی شور یا اباعبدالله لعنت به کسی که تاخت بر روی تنت با سم ستور یا اباعبدالله @raziolhossein
لبهایمان کویر شد از بیست روز پیش اهل حرم اسیر شد از بیست روز پیش حرف از گرسنگی اگر آمد رقیه ات با دست زجر سیر شد از بیست روز پیش خوشحال بود زینب تو پیش تو ولی پنجاه سال پیر شد از بیست روز پیش گشته رباب بی پسر از بیست روز پیش گشته سکینه بی پدر از بیست روز پیش پرده‌نشین خانه‌ی زهرا و مرتضی با شمر گشته همسفر از بیست روز پیش خیلی کتک زدند زنان را در این مسیر عباس گشته خونجگر از بیست روز پیش امروز در ناب به بازار آمده صد حیف بی رکاب به بازار آمده دست کبوتران حرم را قفس گرفت سجاد با طناب به بازار آمده چشمان شام خیره شده سمت خانمی با قد خم رباب به بازار آمده دروازه باز بود ولی حیف تنگ بود بازار شام نه نه که بازار سنگ بود با ضرب سنگ و چوب ز بازار رد شدند از صبح تا غروب ز بازار رد شدند اینقدر کاش نیزه بدوشان نایستند در قسمت کنیز فروشان نایستند دربین ازدحام چه آزار می‌دهند رقاصه‌های شام چه آزار می‌دهند داغ است و آتش است و کبودی‌ست در مسیر تازه محله های یهودی‌ست در مسیر ارکان عرش بر سر عالم خراب شد وقتی رباب وارد بزم شراب شد @raziolhossein
بین خانه بستر بیمار میبینم هنوز مادرم را بین آن تبدار میبینم هنوز لخته خون هایم به روی تشت میریزد ولی لخته خون روی در و دیوار میبینم هنوز دوستم دارند اما پشت پایم میزنند من علی را بی کس و بی یار میبینم هنوز در غریبی خودم هر وقت خلوت میکنم مرتضی را بین گیر و دار میبینم هنوز روضه‌ی شش ماهه‌ی ما بین دیوار و در است در گلوی اصغری مسمار میبینم هنوز کوچه تنگ و راه تنگ‌ و سینه سنگ و دست سنگ رفتن از آن کوچه را دشوار میبینم هنوز بعد از آن سیلی که در کوچه به روی یاس خورد هرکجا یادش میافتم تار میبینم هنوز بغض کردم تا مغیره بر سر منبر نشست این چهل ساله به چشمم خار میبینم هنوز از همان روزی که مادر بود بین ازدحام خواهرم را در دل بازار میبینم هنوز @raziolhossein
در جشن دل شکستنی را نبرید آغشته به خون پیرهنی را نبرید از ما که گذشت مردم شام اما دیگر سر بازار زنی را نبرید ...... دیروز اگر دشمن حیدر بودید حالا بزنید بوسه بر تمثالش بعد از من اگر به شام مهمان آمد با سنگ نیایید به استقبالش @raziolhossein
از الان بگم که چن تا دخترت دیگه نیستن توی جمعمون داداش دوتاشون تو بیابونا جون دادن یکی تو خرابه با سر باباش دیگه ماموریتم تموم شده حالا بعد از این باید گریه کنم یاد حرفایی که تو بزم شراب به تو و بابام میزد گریه کنم کی میدونه چی کشیدم این روزا من عزیزه بودم و خوار شدم قبل تو صدامم هیچ کس نشنید بعد تو راهی بازار شدم تازه داغت تو دلم تازه شده بشینم باید برات گریه کنم بعد تو یاد بلایی که اومد به سر مخدرات گریه کنم یه سری دردامونو که بدجوری داغ اون به دل میشینه نمیگم دیگه اون یهودی تو بزم شراب چیا گفتش به سکینه نمیگم سپر بلای بچه هات شدم هیشکیو به قدر زینب نزدن تو که از تنور خولی اومدی دیگه بچه هات به نون لب نزدن منی که تو کوچه های مدینه میگرفتن دورمو برادرام روزگار کشید منو تو ازدحام توی کوچه‌ های تنگ شهر شام برا کندن یه قبر کوچولو تو خرابه خیلی زحمت کشیدم راستی تو خرابه هنده رم دیدم خلاصه خیلی خجالت کشیدم زخمایی که من دیدم روی تنت به خدا هیچ جوره مرهم نمیشد کل فرشای دهاتم میومد تن تو روو همه‌شون جمع نمیشد آخه نیزه ها چجوری در اومد کجا جمع شد تن نامرتبت دیگه دیدن جا روی تن تو نیست دوسه تا به جاش زدن به زینبت کاشکی نامحرمی اینجاها نبود تا میگفتم کی واست شهید شده روسریمو برمیداشتم ببینی که چقد موی سرم سفید شده علی اصغرت کجاست که مادرش اومده از غم و غصه آب بشه پاشو که  جز تو کسی نمیتونه حریف گریه های رباب بشه بعد ما میخواد بمونه کربلا روضه خون تو ربابه به خدا میگه اینجا زیر آفتاب بسوزم بهتر از بزم شرابه به خدا همه رو آوردم از سفر داداش حتی پس گرفتم آخر سرتو ولی شرمنده ام از این که میگم جا گذاشتم توی شام دخترتو از خود کربلا تا کوفه و‌شام این سه ساله نیمه جونو میزدن نانجیبا دعواشون با هم میشد ولی میرفتن و‌اونو میزدن بعد از این روزا برات زار میزنم شبا هم براتو هق هق میکنم من تو رو نبینم آروم ندارم میدونم آخر سر دق میکنم @raziolhossein
هر بنده اگر رو به خدا داشته باشد حق است تو را قبله نما داشته باشد بی دانه هم از دام تو جایی نپریدم این عشق محال است هوا داشته باشد ماندن در این خانه به ما میرسد و بس حق است که نان خورده وفا داشته باشد از در زدن ممتد ما خورده نگیری خوب‌است گدا هول و ولا‌‌ داشته باشد آن خانه که اهلش نبرند اسم علی را آن خانه محال است صفا داشته باشد بستم در دل را به روی بازی دنیا تا خوب غم کربوبلا داشته باشد ای شاه سفارش به اباالفضل خودت کن یک نیم نگاهی سوی ما داشته باشد افتاد دو دستش به زمین تا که بگوید کی دیده که یک دست صدا داشته باشد با تیر عمو را به حرم بدرقه کردند ای وای اگر قوم جفا داشته باشد چشمان اباالفضل حیا داشت ولی حیف از حرمله دور است حیا داشته باشد سخت است برادر برسد پای برادر از درد ولی قد دوتا داشته باشد @raziolhossein